عصر ایران؛ امید جهانشاهی - دهم اسفند که می شود اول ماه مارس، روز جهانی آینده است. آنرا گرامی میدارند تا بهانه توجه به آینده باشد؛ گفتگو در مورد آینده و راههای ساختن آن.
در جامعه ما اما برخی به آینده بی توجهند. سعی میکنند به آن فکر نکنند: «آینده که هنوز نیامده» و «چو فردا شود فکر فردا کنیم»؛ اینها همه فکر باطل است و فرهنگ غلط. مترادف گرفتن آینده با وهم و خیال و شعبده هم همین است.
ریشه های فرهنگی این باورهای غلط بماند اما خوب روشن است که آینده از جنس قدم های امروز ماست و مسیری که می رویم. حکایت همان سیبی که وقتی از درخت میافتد خیلی دورتر نمی رود، آینده ما هم از شعار و عمل و جهت امروزمان غریب نخواهد بود.
کوچک شمردن آینده از ترس است معمولاً، نه جهل. چه، برای فردی که برنامه دارد، راه میشناسد و سخت میکوشد، آینده کلمهای گرمابخش است. برای او آینده نوری است که در دلش شوق می پاشد. اما برای آنکه تکلیفش با خودش روشن نیست و نه با دیگران؛ در خود مانده است و دارایی اش مدعاست و هزار حرف گزاف، آینده ترسناک است. از آن میگریزد. حرفش را هم نمی زند که از حرف زدن در مورد آن سرد میشود و ترس در دلش مینشیند.
از همین رو به فرزندمان میگوییم تلاش کن وگرنه فردا روشن نیست. حرکت کن وگرنه برکت نیست. برای این است که خبر داریم از عواقب کاهلی.
از بن جان نیک می دانیم که آنچه در مورد فرد می گوییم، در مورد ایران ما هم صادق است. دلیل پرخاشگری ها از نزاع های خیابانی و برآشفتن ها گرفته تا آشوب ها همین یاس و ترس نسبت به آینده است. از دلایل میل به مهاجرت هم.
آینده پژوهان معتقدند در دهه آینده قدرت در نظام بین الملل تغییر و تکامل خواهد یافت و به جای یکی، دو ابرقدرت، مجموعهای از کشورها قدرت بازیگری خواهند یافت. تا اینجای کار خوب و خواستنی است و بارها در رسانه های رسمی روی آن مانور داده اند که جهان یکه تازی یکی دو ابرقدرت رو به افول است. اما مساله اصلی اتفاقاً از اینجا شروع می شود که بازیگران جهان فردا چه ویژگی هایی دارند و از کجا معلوم که با افول یکه تازی آمریکا ما به وفوری برسیم. ما باید چگونه خود را برای فردا آماده کنیم.
آینده پژوهان گفتهاند مجموعه کشورهای قدرتمند و تاثیرگذار در بازارها شامل کشورهایی خواهد بود که رشد قابل قبولی در فناوریهای تاثیرگذار فردا داشته باشند؛ از قدرت شبکه برخوردار باشند یعنی روابط تجاری جدی داشته باشند و توان چانهزنی با استفاده از شبکه تعاملات با بازارها، برندها و بخش های خصوصی و دیگر کشورها برای پی گیری منافعشان. همچنین باید دارای قدرت نرم فرهنگی هم باشند؛ یعنی جذابیت هایی در صنعت رسانه و سرگرمی، ورزش، گردشگری داشته باشند. اینها به امکان بهره برداری از قدرت شبکه در روابط برای چانه زنی بر سر منافع کمک می کند. همچنین قدرت شامل نظام اداری چابک و کارامد و سرمایه انسانی توانمند و متخصص خواهد بود. از همین رو در سالهای اخیر شاهد رقابت برای جذب نیروی جوان مستعد در حوزه های مختلف بویژه فناوری های جدید هستیم چراکه دانش، نواوری و بازار عوامل محوری رقابت برای برتری خواهند بود.
در آینده فناوری مسیر کلیدی کسب برتری در رقابت خواهد بود. در دهه آینده، سهم و سرعت فناوری در مدیریت بحران هایی همچون سالمندی، تغییرات آب و هوایی و ... به مراتب بیشتر خواهد بود.
برای مثال سالمندی یکی از چالش های آینده است. کشورهایی با سطح بالای جمعیت سالمند مثل چین، ژاپن، کره جنوبی و همچنین بسیاری کشورهای عضو اتحادیه اروپا با این چالش مواجه خواهند بود. این کشورها استراتژیهایی همچون سرمایهگذاری بر فناوریهای جدید مثل رباتیک و به اصطلاح خودکارسازی کارها و برخی مشاغل را در دستور کار دارند. همچنین برخی به دنبال مهاجرپذیری برای کمک به جوانسازی جمعیت هستند.
سرمایه گذاری های کلان برای توسعه اقتصاد دیجیتال از همین روست و سرمایه گذاری و جذب متخصص در فناوری هایی مثل نانو، رباتیک و هوش مصنوعی؛ چراکه در آینده کشورهایی که بتوانند از هوش مصنوعی برای افزایش بهرهوری استفاده کنند از فرصت های اقتصادی بیشتری برخوردار خواهند بود. هوش مصنوعی نقش موثری در ارائه انواع خدمات مالی و اجتماعی و نظارت بر ارائه موثر خدمات خواهد داشت.
آینده پژوهان معتقدند روند حکمرانی دیجیتال در آینده گسترده تر و عمیق تر خواهد بود. افزایش چشمگیر دسترسی شهروندان به داده و ابزارهای دیجیتال، دولتها را در ارائه خدمات و تامین امنیت چابکتر و قویتر خواهد کرد.
در آینده، محیط جهانی به مراتب بیش از امروز رقابتی خواهد بود و طبیعتاً در این رقابت قویترها بهره بیشتری خواهند برد و آنها که در فناوری و تجارت کم بهرهترند منزویتر خواهند بود و فقیرتر.
قطعاً ناامید کردن مردم از آینده، سوراخ کردن کشتی است که پناه و ماوای همه ماست اما امید به آینده با سرودهای هیجانی و قشنگ ساخته نمی شود و نه با وعدههای کاندیداها و سیاسیون که پس از چندی اسباب مزاح مردم اند.
امید به آینده بر عهده رسانه ها هم نیست. تبلیغ بیپشتوانه تا جایی برد دارد، موقتی است؛ مثل دودی که هوا می رود. امید به آینده بیش از هر چیز و پیش از هر چیز در گرو عملکرد دولت است. فقط با ارائه برنامههای روشن، عملی و قابل درک برای ارتقای تولید و تجارت، رونق گردشگردی، کاهش میل مهاجرت جوانان و نخبگان، توسعه دیجیتالیسم و اقتصاد دیجیتال و ... است که مردم به آینده امیدوار میشوند و البته نقش رسانهها در امیدآفرینی ذیل یک دولت قوی و بعد از ارائه برنامههای کارامد است که آغاز میشود با تبیین و تبلیغ برنامهها و تهییج به مشارکت و ایران دوستی. نه بدون آن یا قبل از آن.
اگر تردید نداریم که هیچ کشوری آینده کشور دیگری را نخواهد ساخت، پس گفت و گو درباره آینده ایران را میان خود جدی بگیریم. روز جهانی آینده را بهانه کنیم برای شروع گفت و گوی کارشناسان، صاحبان صنایع، متخصصان، جامعه شناسان، روزنامه نگاران، بدنه دیوانی و مدیران میانی و آحاد دلسوزان ایران برای فردای بهتر.