عصر ایران؛ مهرداد خدیر – امروز و در آخرین روز سال 2022 میلادی و در آستانۀ سال جدید، پاپ بندیکت شانزدهم درگذشت. او گرچه همچنان پاپ خوانده میشد اما دیگر پاپ نبود و از این رو واتیکان دغدغۀ انتخاب جانشین برای او ندارد زیرا در اقدامی که طی 700 سال از هیچ پاپی سر نزده بود، خود کناره گرفته بود تا پاپ کنونی بر جای او بنشیند.
آنچه پاپ بندیکت شانزدهم را با اسلاف او کاملا متمایز ساخت همین استعفا بود در حالی که رهبران مذهبی به این جایگاه به چشم مقام دنیوی نمینگرند تا استعفا کنند و او میتوانست تا همین امروز که از دنیا رفت بر جایگاه رهبری واتیکان و یک میلیارد مسیحی کاتولیک بنشیند اما کناره گرفت آن هم در روزگاری که به سبب کاریزما و نقش ویژۀ پاپ ژان پل دوم فقید این جایگاه دوباره احیا شده بود.
با اعلام مرگ پاپ ژان پل در فروردین 1384 خورشیدی، کاردینال جوزف آلویسیو راتزینگر (Joseph Aloisius Ratzinger) به عنوان مدیر مجمع کاردینالها عهدهدار برگزاری عشای ربانی در مراسم خاکسپاری او شد و در موعظه خود سخنی از مسیح را گفت: "مرا دنبال کنید".
چند روز بعد هم خود او پاپ شد اما در عمل رفتارهای متفاوتی در قیاس با سلف خود از او خاصه دربارۀ مسلمانان از او سر زد و از این حیث گزاف نیست اگر گفته شود مرد آلمانی نزد مسلمانان چندان محبوب نبود اگرچه درصدد توضیح و اصلاح گفتار خود برآمد. این در حالی بود که در آیین خاکسپاری ژان پل دوم یک روحانی مسلمان شیعه در جایگاه رییس جمهوری ایران شرکت کرده و سفیر وقت ایران هم که یک روحانی شیعه بود (سید هادی خسروشاهی) خاطرات فراوانی از او داشت ولی در دوران جانشین او چنین نبود تا خود رفت.
راتزینگر که پس از انتخاب به عنوان رهبر کلیسای کاتولیک پاپ بندیکت شانزدهم خوانده شد - امروز در واتیکان درگذشت و این یعنی پس از کنارهگیری به آلمان بازنگشته بود و جالب این که لباس سفید مخصوص را همچنان میپوشید حتی در دیدار با پاپ فرانسیس یعنی پاپ بود و نبود. تعبیر پاپ سابقی که در قید حیات باشد نامأنوس بود. با این اوصاف انگار در این سالها در واتیکان، دو پاپ حاضر بودهاند؛ یکی درون کاخ و دیگری در بیرون آن: دو پادشاه در یک اقلیم!
استعفای او و حضور دو پاپ در دنیا یکی مستعفی و دیگری بر سر کار آن قدر موضوع جذابی بود که «فرناندو میرلس» کارگردان برزیلی فیلم زیبای «دو پاپ» را با همین مضمون ساخت. محصول 2019 که به دنیای سینمای تجاری تعلق ندارد و بدون بسیاری از جاذبه های مرسوم اما با تکیه بر دیالوگهای فوقالعاده و بازیهای بینظیر، بسیار تماشایی و دیدنی از کار درآمده و در هر سن و گرایش، مذهبی و غیر مذهبی از آن لذت میبرند.
«دو پاپ» البته انتظار کسانی را که میپنداشتند ساختار واتیکان را نقد یا هجو میکند برآورده نساخت و بنای فیلمساز هم این نبوده بلکه میخواسته به پدیدۀ نادر استعفای یک پاپ بپردازد. کارگردان همچنین متهم شد به قدر لازم به دو اتهام اصلی این دو پاپ بندیکت شانزدهم که بدر تصمیمی بسیار کم سابقه استعفا کرد و پاپ بعدی و در واقع فعلی (فرانسیس) نپرداخته است. پاپ اول به خاطر حمایت یا سکوت در قبال تعرض کشیشان به کودکان و پاپ کنونی هم مماشات با کودتاچیان آرژانتین در 1976.
با این همه «دو پاپ» آن قدر نکته خوب و دیدنی دارد که از این کاستیهای عمدی یا سهوی درگذریم و به بهانۀ درگذشت پاپی که داوطلبانه کنار رفت و منتظر فرشته مرگ نماند یاد فیلم را تازه کنیم. اثری که همۀ هنرهای هفت گانه در آن جلوهگر است.
نخست، موسیقی. هر جا هم صحبت از موسیقی است اوج و ارج دارد. دیگری رقص و خاصه صحنه زیبای رقص تانگوی دو پاپ که شاید اگر فیلم را ندیده باشید تصور کنید با تم داستان سازگار نیست.
هنر سوم البته نقاشی است چرا که بیشتر دیالوگها مربوط به گفتوگو حین پیاده رویها در قصر «سیستین» واتیکان و از مقابل دیوارنگارههای میکلآنژ است و بیننده را به ضیافت زیباترین و مشهورترین آثار هنری تاریخ بشر میبرد.
از هنرهای تجسمی نیز غفلت نشده و البته ادبیات که در حد کمال در کلام هر دو پاپ قبلی و فعلی جاری است. نیاز به یادآوری دو هنر دیگر (تئاتر و سینما) نیست وقتی بدانید بازیگران، نقشآفرینی درخشانی دارند به ویژه «آنتونی هاپکینز» که بازی او در «سکوت برهها» از یادها نمیرود. در این فیلم دو ساعته اگرچه تنها در دقایقی زنان بازی میکنند اما آن قدر ارجاعات عاشقانه دارد که فیلم، مردانه به نظر نمیرسد.
«دو پاپ» بیش از آن که در ستایش مسیحیت کاتولیک باشد ستایندۀ عشق است و شاید از این منظر تبلیغ زیر پوستی آموزههای مسیحی باشد. اگر یهود بر «امید و نجات» تأکید دارد و اسلام بر «ایمان و باور به خدای بیشریک» و متضمن نفی دوگانۀ زرتشت و سهگانه مسیحیت است و محور آموزههای دینی باور به یگانگی آفریدگار با نام خاص «الله» و نه «اله» های دیگر است و در عاشقانهترین داستان قرآن هم کلمۀ «عشق» نیامده و از حتی در توصیف دلدادگی زلیخا به یوسف از کلمۀ رقیقتری استفاده شده آموزههای مسیحی اما بر عشق استوار است یا چنین مدعایی دارد و منتقدان رفتارهای غربیان با مستعمرات به تعارض با همین آموزههای مسیحی اشاره میکنند. در عرفان ایران هم البته عشق یک مفهوم کلیدی است: خدای مهر و نه خدای قهر.
برخی از دیالوگهای فیلم «دو پاپ» فراموشناشدنی است و نزد این نویسنده آنجا که پاپ آرژانتینی میگوید: «وقتی هیچکس مقصر نیست، یعنی همۀ ما مقصریم».
به بازی زیبای آنتونی هاپکینز اشاره شد که از نقش خود در سکوت برهها هم گاه فراتر میرود اما از نقش مقابل (پاپ آرژانتینی یا اصلاح طلب/ پاپ فعلی) هم نمیتوان یاد نکرد که جاناتان پرایس آن را ایفا میکند.
فیلم البته بیطرف نیست و جانب پاپ آرژانتینی را میگیرد نه پاپی که امروز درگذشت و در عالم واقع شاید این همه علاقه به فوتبال هم زیاده به نظر رسد. هنر کارگردان اما نمایش «تنهایی» پاپ بندیکت شانزدهم است. شاهکار فیلم هم صحنهای است که اسقف اعظم آرژانتین به رم میرود تا در واتیکان اعلام بازنشستگی کند اما آن که بازنشسته میشود پاپ بندیکت است که زمینۀ جانشینی منتقد خود را فراهم میسازد.
فیلم در مواقعی و از طریق «گام شمار» پیام میدهد: توقف نکن، حرکت کن. یادآور شعر شاعر پارسیگو اقبال لاهوری: هستم اگر میروم، گر نروم نیستم. پاپ، راز استعفای خود را برای اسقف اعظم آرژانتین که جانشین او میشود فاش میکند: صدای خدا را دیگر نمیشنوم.
مرگ پاپ مستعفی، بهانهای است تا دوباره به تماشای فیلم زیبای «دو پاپ» بنشینیم. اگر تلویزیون ایران با این همه شبکه گرفتار نگاههای تنگ نبود در آستانۀ سال جدید میلادی و به بهانۀ این اتفاق میتوانستند آن را نمایش دهند چرا که نه صحنۀ تنکامگی دارد و نه خشونت. (در دهۀ 60 خورشیدی که دو کانال بیشتر نبود آهنگ برنادت را هر سال میگذاشتند با آن دیالوگ مشهور: پدر و پسر و روحالقُدُس/ آشه رو بخور هیچی نپرس!) وجه جالب دیگر فیلم این که هر دو بازیگر بریتانیاییاند اما چون یکی در فیلم نقش پاپ آلمانی را بازی میکند و دیگری اسقف اعظم و بعدتر پاپ آرژانتینی را به زبان انگلیسی طعنه میزنند.
اگر پاپ فعلی در ستایش پاپ فقید که وقتی زنده بود، زمینۀ پاپ شدن او را فراهم ساخت بگوید خوشا به سعادت او که در چنین شبی (شب سالنو مسیحی) از دنیا رفت درمییابیم که ادبیات مردان مذهبی در ادیان مختلف به هم شبیه است و اگر هم در فضیلت استعفا بگوید بار سیاسی آن میچربد.
به جای تأمل بر سخنان قابل پیشبینی پاپ کنونی اما میتوان به همان دیالوگ تاریخی بازگشت: وقتی هیچ کس مقصر نیست، همه مقصریم!
حاتمی از تهران .
ممنون از دقت و توجه شما. حُب به معنی دوستی و دوست داشتن است. دوست داشتن اما همان عشق نیست. عشق حتی دوست داشتن زیاد هم نیست که اگر بود دکتر شریعتی نمی گفت دوست داشتن از عشق بالاتر است. در دوست داشتن عقلانیت و اندازه رعایت می شود اما در عشق نه. برخی معتقدند مراد حافظ از « حرف عشق در دفتر نباشد» همین است که در قرآن اشاره ای به عشق نشده و بعضی دفتر را به معنی قرآن نمیدانند. اگر بنا باشد در قرآن واژه ای بیابیم که به عشق نزدیک باشد «وَدّ» است در آیه 96 سورۀ مریم. از نظرات دیگر هم استقبال میکنیم و از شما سپاس گزاریم. فتح بابی است و نیاز به تامل بیشتر دارد.