عصر ایران؛ احمد فرتاش - جیانگ زمین در 17 اوت 1926 در شهر یانگ ژو در شرق چین متولد شد و 30 نوامبر 2022 یعنی همین دو روز قبل از دنیا رفت. او حدود ده سال بالاترین مقام سیاسی کشور چین بود. یعنی از اواخر سال 1992 تا اوایل سال 2003. اگرچه ارتقای چشمگیرش در ساختار قدرت، پس از ماجرای میدان تیانآنمن در 1989 آغاز شده بود.
پس از مرگ دنگ شیائوپنگ در اکتبر 1992، قدرت عالیه در چین به جیانگ زمین رسید. البته ساختار سیاسی کشور چین پیچیدگیها و عجایب خودش را دارد و به صرف اینکه کسی دبیر کل کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست یا رئیس جمهور این کشور باشد، لزوما واجد بالاترین قدرت نیست. دست کم تا اوایل دهه 1990 اوضاع از این قرار بود.
جیانگ زمین هم از ژوئن 1989 به دبیر کلی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست برگزیده شده بود، ولی فقط پس از کنار رفتن دنگ شیائوپنگ از عرصۀ سیاست، جایگاه جیانگ به مرد شمارۀ 1 قدرت در چین ارتقا یافت.
جیانگ زمین همچنین از مارس 1993 به عنوان رئیس جمهور چین برگزیده شد اما این مقام در آن زمان تشریفاتی بود. در فهرست روسای جمهور چین، نام دنگ شیائوپنگ به چشم نمیخورد. دنگ نه رئیس جمهور چین بود نه دبیر کل کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست، ولی معمار چین پس از مائو، کسی جز او نبود.
به هر حال برای اینکه جایگاه جیانگ زمین در ساختار سیاسی چین روشن شود، باید بگوییم که از او 24 ژوئن 1989 تا 15 نوامبر 1992 دبیر کل کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست چین و از 27 مارس 1993 تا 15 نوامبر 2003 رئیس جمهور این کشور بود؛ اما مهمتر از همه نشستن او بر مسندی بود که دنگ شیائوپنگ از 1978 تا 1992 آنجا نشسته بود؛ یعنی رهبریِ سیاسی چین، از 12 اکتبر 1992 تا 15 نوامبر 2002.
در واقع جیانگ به مدت 10 سال و 1 ماه و سه روز "رهبر عالیمقام" چین بود. اگرچه این لفظ، لفظی غیررسمی است و دربارۀ جیانگ و جانشینانش زیاد به کار نرفته، ولی لفظی است که دلالت دارد بر جایگاه راستین فرد در رأس قدرت سیاسی چین.
پس از کنار رفتن دنگ شیائوپنگ از رأس قدرت در اکتبر 1992، جیانگ زمین و دو جانشین وی تا به امروز (هو چین تائو و شی جین پینگ)، هر سه هم دبیر کل کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست چین بودهاند هم رئیس جمهور این کشور. بنابراین در سی سال اخیر، بالاترین مقام سیاسی چین کسی بوده که این دو سمت را در آن واحد دارا بوده است.
باری، جیانگ زمین در سن 21 سالگی (1947) از دانشگاه جیائوتنگ در شهر شانگهای فارغالتحصیل شد و در همین سال به حزب کمونیست چین پیوست. او در رشتۀ ماشینآلات الکتریکی درس خوانده بود و پس از اتمام تحصیل در یک کارخانۀ مواد غذایی، سپس در یک کارخانۀ صابونسازی و سپستر در بزرگترین کارخانۀ خودروسازی چین مشغول کار شد.
جیانگ در پایان دوران دانشجویی
جیانگ مدتی را هم در مسکو در یک کارخانۀ خودروسازی آموزش دید و در سطوح پایین ساختار سیاسی چین، چندی هم در رومانی به عنوان یک دیپلمات فعالیت کرد.
اما او در اصل یک تکنوکرات بود و به همین دلیل در دوران دهسالۀ محنتبار انقلاب فرهنگی چین (76-1966)، مانند بسیاری از تکنوکراتها، به ناچار در یک مزرعه به عنوان کارگر مشغول کار شد.
مائو و تندروهای اطرافش، مثل "گروه چهار"، که متشکل از همسر مائو و سه کمونیست ذینفوذ دیگر بود، در مجموع روستایی بودن را به شهری بودن ترجیح میدادند. این یک گرایش کمونیستی بود که ریشههای عمیقی در تفکر کمونیستها دارد که در جای دیگری باید به آن بپردازیم.
ولی اجمالا باید گفت که کمونیستها به "دموکراسی مستقیم" اعتقاد دارند و چنین چیزی در شهر، بویژه در شهرهای بزرگ، ممکن نیست. در شهر حداکثر میتوان "دموکراسی مبتنی بر نمایندگی" برپا کرد ولی کمونیستها اعتقاد چندانی به "نمایندگی سیاسی" ندارند.
وقتی که جیانگ یک کمونیست جوان بود
این "رادیکالیسم روستاگرایانه" در حکومت پلپوت در کامبوج به اوج خودش رسید و رژیم پلپوت برای تحقق آن حدود 2 میلیون نفر را در "کشتزارهای مرگ" اعدام کرد. پلپوت از روشنفکران و باسوادان و عینکیها بیزار بود و حکومتش این افراد را به کمترین بهانهای به جوخۀ اعدام میسپرد.
به هر حال به قدرت رسیدن دنگ شیائوپنگ موجب فاصله گرفتن هیأت حاکمۀ چین از روستایی گری شد و همین تحول راه را بر ارتقای جایگاه متخصصانی مثل جیانگ زمین در ساختار مدیریتی و سیاسی چین باز کرد.
جیانگ زمین در سال 1983 به عنوان وزیر صنعت الکترونیک منصوب شد. دولت چین امیدوار بود با تخصص جیانگ و نیروهای تحت امرش و نیز با دعوت از سرمایهگذاران خارجی، بخش عقبماندۀ صنعت الکترونیک را احیاء و پیشرفته کند.
جیانگ پس از اینکه امور این وزارتخانه را تا حد زیادی روی غلتک انداخت، به عنوان شهردار شهر شانگهای و همچنین رئیس حزب کمونیست در این شهر انتخاب شد و از 1985 تا 1989 در این دو مقام مهم بود.
جیانگ که روزگاری در شانگهای دانشجو بود، در نیمۀ دوم دهۀ 1980 میلادی در مقام شهردار این شهر بسیار مهم چین، غربیها را مجذوب خودش کرد.
او در پیش چشم بازدیدکنندگان غربی و غیرغربی یکی از مظاهر برجستۀ نسل جدید رهبران چین بود؛ نسلی که به سرمایهداری و سرمایهگذاری خارجی و روابط باز اقتصادی خوشامد میگفت و "شهر" و "توسعه" و "صنعت" را لازمۀ "پیشرفت" میدانست و هر چهار را ارج مینهاد.
شانگهای پرجمعیتترین کلانشهر چین و یکی از قطبهای صنعتی این کشور است. شهردار شانگهای مثل شهردار تهران و پاریس میتواند امیدوار باشد که به مقامات بالاتر هم برسد.
بنابراین جیانگ در 24 ژوئن 1989، پس از خاتمۀ ماجرای میدان تیانآنمن، به عنوان دبیر کل حزب کمونیست برگزیده شد. وقتی هم که دنگ شیائوپنگ از قدرت دست کشید، جیانگ به عنوان رئیس جمهور چین انتخاب شد.
شانگهای برای جیانگ نردبانی بود برای رسیدن به مناصب بالاتر. اگرچه او قطعا فردی متخصص بود و صلاحیت ارتقا در ساختار چینِ در حالِ اصلاح را داشت.
با اینکه در فاصلۀ 1989 تا 1992 جیانگ زمین نقش بسیار مهمی در تعیین سیاستهای کشور چین بر عهده داشت، ولی از اکتبر 1992 سکان هدایت چین به تمامی در دستان این سیاستمدار تکنوکراتِ نه چندان کاریزماتیک قرار گرفت.
جیانگ زمین برخلاف دنگ شیائوپنگ، ظاهر و رفتارش به گونهای نبود که احترام حضار را برانگیزد و دیگران حساب ویژهای روی او باز کنند.
زمانی که جیانگ در شانگهای مقامات بالایی داشت ولی هنوز به کانون قدرت راه نیافته بود، منتقدانش به او لقب "گلدان" داده بودند. از نظر آنها، او مثل زیورآلات بیفایده و کسلکنندهای بود که چندان قابل جدی گرفتن نیست.
ولی جی استپلتون روی، سفیر پیشین آمریکا در نیویورک، دربارۀ جیانگ به روزنامۀ نیویورک تایمز گفته بود: «این ایده که جیانگ زمین سیاستمداری سادهلوح اما سرگرمکننده بود را هیچگاه باور نکردم چون معتقدم که این تعریف از فردی که توانسته از میان خیل زیادی از چهرههایی که میتوانستند در راس رهبری چین قرار بگیرند راه خود را پیدا کرده و موفق شود درست نیست.»
برخی گفتهاند ظاهر و پوشش جیانگ زمین در فقدان محبوبیتش نقش موثری داشت. مثلا او شلوارش را بیش از حد بالا میکشید و عینک بسیار بزرگی بر چهره داشت که حس مطلوبی در مخاطبانش ایجاد نمیکرد.
اما وقتی که تندروها و میانهروهای حزب کمونیست چین در ماجرای میدان تیانآنمن در برابر هم گرفتند، دنگ شیائوپنگ با اینکه ناچار شد برای حفظ موقعیت خودش، جانب تندروها را بگیرد و در برابر معترضان شدت عمل نشان دهد ولی جیانگ زمین را هم به عنوان دبیر کل حزب کمونیست چین معرفی کرد. این انتخاب معنایی نداشت جز این که رهبری سیاسی چین در آینده نصیب کمونیستهای تندرو نخواهد شد.
جیانگ زمین (چپ) در کنار دنگ شیائوپنگ
جیانگ اصلاحات دنگ شیائوپنگ را با شتاب بیشتری ادامه داد و در سالهای نخست زمامداریاش با مقاومت کمونیستهای محافظهکار چین مواجه شد ولی در دوران پس از فروپاشی شوروی، تیغ چنین کمونیستهایی چندان برّا نبود و کار جیانگ پیش میرفت و حرفش به کرسی مینشست.
این شد که درهای چین به روی جهان خارج بیش از پیش باز شد و چین در دوران دهسالۀ زمامداری جیانگ، به عنوان یک قدرت تولیدی بزرگ و یک رقیب اقتصادی در حال رشد برای اقتصادهای توسعهیافته ظاهر شد.
یکی از مهمترین دستاوردهای جیانگ زمین، عضویت چین در سازمان تجارت جهانی بود. دولت او پس از چندین سال مذاکره نهایتا در سال 2001 موفق شد عضویت در سازمان تجارت جهانی را کسب کند و این تاثیر چشمگیری در رشد اقتصادی شگفتانگیز چین در قرن بیستویکم داشت.
دیگر دستاورد جیانگ زمین تحویل گرفتن هنگکنگ از بریتانیا بود. هنگکنگ از 1840 تحت حاکمیت بریتانیا بود ولی در سال ۱۸۹۸، دولتهای بریتانیا و چین معاهدهای را امضا کردند که براساس آن، هنگکنگ به صورت اجارۀ ۹۹ ساله در اختیار بریتانیا قرار گرفت. بریتانیا در سال ۱۹۹۷، هنگکنگ را با فرمول «یک کشور - دو نظام» به چین برگرداند. با این حال دولت جیانگ پذیرفت که هنگکنگ تا سال 2047 واجد درجۀ بالایی از خودمختاری باشد.
جیانگ زمین در سفر به بریتانیا در کنار پرنس چارلز
پس از توافق با بریتانیا بر سر مسئلۀ هنگکنگ، جیانگ زمین در سال 1999 به بریتانیا رفت. این اولین سفر یک رهبر چین کمونیستی به بریتانیا بود و به همین دلیل سفر جیانگ در داخل و خارج چین سر و صدای زیادی به پا کرد.
جیانگ چند بار هم به ایالات متحدۀ آمریکا سفر کرد و شاید به جبران عضویت چین در سازمان تجارت جهانی، پس از ماجرای 11 سپتامبر 2001، سیاست همکاری با آمریکا در "جنگ علیه تروریسم" را در پیش گرفت.
در مجموع باید گفت که روابط چین و آمریکا در دوران زمامداری جیانگ زمین مطلوب بود؛ اگرچه گاه تنشهایی هم بین دو کشور پیش آمد.
مثلا در سال 1999 در پایان روند فروپاشی یوگسلاوی ظاهرا بمبهای هواپیماهای آمریکایی سفارت چین در بلگراد را ویران کرد و در جریان آن 3 روزنامهنگار چینی کشته شدند. دولت بیل کلینتون این حادثه را ناشی از یک بمبگذاریِ بیارتباط به آمریکا اتفاق دانست ولی جیانگ زمین این توضیح را رد کرد.
جیانگ زمین و بیل کلینتون
و یا در سال 2001 در پی برخورد یک جنگنده چینی و هواپیمای جاسوسی آمریکایی که باعث کشته شدن خلبان چینی شده بود از دولت آمریکا خواست که مسئولیت کامل این واقعه را بپذیرد. در پی این حادثه هواپیمای آمریکایی مجبور شد تا در جزیرۀ هاینان چین فرو بیاید و چین تمام خدمه را بازداشت کرد.
تاکید جیانگ زمین بر اینکه تایوان بخشی از سرزمین چین است، دیگر ویژگی سیاست خارجی او بود. جدیت او در مسئلۀ تایوان، موجب محبوبیتش نزد ارتش چین شد.
جیانگ اگرچه جزو کمونیستهای تندرو نبود ولی در ماجرای سرکوب جنبش معنوی فالونگونگ (یا فالوندافا)، سیاستی جبارانه در پیش گرفت و سختگیری و سرکوبگری بیش از حدش در قبال این جنبش، به عنوان لکهننگی در کارنامۀ حقوق بشری او ثبت شده است.
این جنبش دهها میلیون تمرینکننده در چین دارد و اعضایش از اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری پیروی میکنند. جیانگ در سال 1999 کمپین مقابله با این جنبش را راه انداخت.
جالب اینکه از هفت عضو کیمتۀ مرکزی حزب کمونیست چین، جیانگ زمین تنها کسی بود که بر سرکوب شدید این جنبش تاکید داشت. جیانگ "ادارۀ 610" را تاسیس کرد برای نظارت بر سرکوب فالونگونگ.
این سرکوب در دو دهۀ اخیر نیز ادامه یافته و تا به حال هزاران نفر از تمرینکنندگان روش معنوی چینی فالونگونگ آزار و شکنجه شده و به قتل رسیدهاند.
در خارج از چین کمپینهای متعددی در مخالفت با جنایت علیه این جنبش معنوی تشکیل شدهاست. در سال ۲۰۰۹، دادگاههای آرژانتین و اسپانیا، جیانگ زمین و برخی دیگر از سران حزب کمونیست چین را عاملان این جنایات دانسته و محکوم کردند.
ظاهرا پرشمار بودن اعضای این جنبش، جذابیت آن و محبوبیت آموزههای اخلاقیاش، دلیل سرکوب آن به دستور جیانگ زمین بوده است. در واقع این جنبش میلیونها نفر از مردم چین را حول چیزی غیر از حزب کمونیست متحد میکرد و سرشت توتالیتر حکومت چین، حتی اگر رهبرانش به سرمایهداری روی آورده باشند، دلیل سرکوب این جنبش در بیش از دو دهۀ اخیر بوده است. خارج از سلطۀ حکومت توتالیتر هیچ چیز نباید بزرگ و محبوب شود.
نهایتا باید گفت که در دوران جیانگ زمین، چین واجد سریعترین رشد اقتصادی در بین کشورهای در حال رشد بود و روابط چین با غرب نیز بهبود یافت و تصویر مخوف چین کمونیستی، بیش از پیش اصلاح شد. در واقع جیانگ زمین راه دنگ شیائوپنگ را با قوت ادامه داد.
اما او نیز مانند دنگ شیائوپنگ به هیچ وجه به سمت دموکراتیزاسیون حرکت نکرد. او حتی لیبرالیزاسیون اقتصادی را هم چنانکه باید نپذیرفت و سرمایهداری دولتی پرشتاب چین را تداوم بخشید.
طبیعتا این نوع سرمایهداری با لیبرالیزاسیون (آزادسازی) منافات دارد و همین یکی از دلایل نارضایتی سیاسیترین طبقۀ جامعه، یعنی طبقۀ متوسط، از جیانگ زمین بود.
اما تحولات ناشی از سرمایهداری دولتی هم کار بزرگی در چین کمونیستی بود و مایۀ بهروزی روزافزون مردم چین شد.
کسب میزبانی المپیک 2008 نیز جزو دستاوردهای مهم دولت جیانگ زمین بود. چنین موفقیتی در چین عقبماندۀ مائو اساسا ناممکن بود.
در یک کلام، جیانگ رهبری بود که با وجود تداوم دیکتاتوری، رفاه را برای مردم کشورش کموبیش به ارمغان آورد. کمینۀ این رفاه برای غرب و مرکز چین بود، بیشینهاش نیز برای شرق چین.
ساموئل هانتینگتون در کتاب "نظم سیاسی در جوامع در حال تغییر" به پدیدۀ "دیکتاتوریهای کارآمد" اشاره کرده است. حکومت جیانگ زمین مصداق این پدیده بود.
جیانگ زمین و جرج دبلیو بوش همراه با همسرانشان
جیانگ زمین با وانگ یپینگ، سیاستمدار چینی، ازدواج کرده بود و از او دو پسر داشت.
جیانگ در اواخر سال 2002 پروژۀ انتقال رهبری را آغاز کرد و در مارس 2003 قدرت را تحویل هو جین تائو داد. در سال 2004 هم به طور کامل از ساختار قدرت خارج شد اما گاهی در انظار عمومی ظاهر میشد. مثلا در افتتاحیۀ المپیک پکن و یا در مراسم سالگرد تأسیس حزب کمونیست چین. جیانگ در سال 2012 در انتخاب شی جین پینگ به رهبری سیاسی چین نیز تاثیرگذار بود.