۹۶ سال قبل در چنین روزی، کوبای فقر زده شاهد به دنیا آمدن پسری در خانواده ای ثروتمند بود که بعدها به عنوان سمبل مبارزه با آمریکا در این قاره شناخته شد. او با ریش، سیگار برگ و لباس نظامی سبز زیتونی ابتدا دیکتاتور نظامی حاکم بر کوبا را ساقط کرد و سپس حکومتی سوسیالیستی را در این کشور برپا کرد.
به گزارش ایرنا؛ سازمان سیا چند بار سعی کرد کاسترو را به قتل برساند که معروفترین مورد آن عملیات مانگوس بود. در این عملیات قرار بود در سیگارهای برگ فیدل مواد منفجره قرار داده شود.
حکومت او هر چند در تامین آزادی مردمش کارنامه درخشانی نداشت اما در زمینه سوسیالیسم دستاوردهای مثبتی داشت. مطلب زیر به زندگی سیاسی این شخص می پردازد:
فیدِل اَلِخاندرو کاسترو رز معروف به فیدل کاسترو ۱۳ اوت ۱۹۲۶ در استان اوگلین کوبا به دنیا آمد. خانواده او ثروتمند و از زمین داران نیشکر بودند. فیدل در دانشگاه به تحصیل در رشته حقوق پرداخت.
او که فاصله شدید طبقاتی خود با فقرای کوبا را می دید به مرور تبدیل به یک انقلابی شد. به باور او، آنچه باعث تهیدستی بخش زیادی از جامعه کوبا بود فساد سیاسی و اقتصادی نظام باتیستا، حاکم وقت این کشور بود.
بهشت عیاشان
کوبای باتیستا پاتوق و بهشت پولدارهای عیاش از نقاط مختلف جهان بود. آنها عاشق زنان تن فروش، سالن های قمار و مواد مخدری بودند که به راحتی و با قیمتی کمتر در این کشور قابل دسترسی بود. در واقع کوبا توسط باندهای تبهکاری اداره می شد که سرویس های یاد شده را ارائه می دادند.
فیدل در همان دوران دانشجویی به یک انجمن دانشجویی پیوست که ضد فساد سیاسی فعالیت می کرد. او در سال ۱۹۴۷ به عضویت حزب مردم کوبا در آمد و طولی نکشید که رهبر جناح چپ این حزب شد.
۶ سال بعد به خاطر شرکت در یک کودتای ناتمام دستگیر و به زندان افتاد. پس از آزادی از بند، به مکزیک رفت و به همراه ارنستو چه گوارا و ۸۲ نفر از یارانش، سوار بر یک قایق سوراخ، به کوبا برگشت. قایق به محض پهلو گرفتن در کوبا، مورد هجوم نظامیان باتیستا قرار گفت و ۷۲ نفر از سرنشینان آن کشته یا زخمی و دستگیر شدند. اما فیدل و چه گوارا و ۱۰ نفر دیگر به سمت تپه های هاوانا گریختند و از مهلکه جان سالم به در بردند.
ژنرال می گریزد
کاسترو و چه گوارا با جذب نیرو، انقلابی چریکی را علیه باتیستا شروع کردند. آنها دوم ژانویه ۱۹۵۹ وارد هاوانا پایتخت کوبا شدند. در نتیجه باتیستا گریخت و کاسترو فاتح جنگ شد و دولت خود را در هاوانا مستقر ساخت.
کاسترو قول داد که زمین های کشاورزی را به مردم واگذار و از حقوق فقیران دفاع کند. او گفت: ما به دنبال کمونیسم یا مارکسیسم نیستیم و به جای آن دموکراسی و عدالت اجتماعی را می خواهیم؛ آن هم در چارچوبی اقتصادی و با برنامه.
اما آیزنهاور رییس جمهور وقت آمریکا که از روی کارآمدن یک رژیم سوسیالیست در همسایگی خود وحشت داشت اعتباری برای این سخنان کاسترو قائل نشد و سر ناسازگاری گذاشت.
کاسترو گفت: همین کار آمریکا، او را به آغوش خروشچف رهبر شوروی انداخت.
کوبا اموال و دارایی های آمریکایی ها در کوبا را به نفع خود مصادره کرد و کوبا پس از آن به یکی از اصلی ترین میادین جنگ سرد تبدیل شد.
جنگ با آمریکا
سال ۱۹۶۱ آمریکا سعی کرد با ایجاد کارزاری چریکی و با استفاده از ارتشی از تبعیدیان کوبایی، کاسترو را سرنگون کند. آمریکایی ها به قدری از پیروزی خود مطمئن بودند که حتی حاکمان آینده کوبا را نیز مشخص کرده بودند. مهاجمان تا دندان مسلح در خلیج خوک ها با ارتش کاسترو درگیر شدند. با این که تلفات کوبایی ها بیشتر از آمریکایی ها بود، بسیاری از مهاجمان کشته یا اسیر گرفته شدند و آمریکا مجبور به عقب نشینی و ترک صحنه جنگ شد. رهبری این عملیات یکی از فرماندهان ارشد سازمان سیا بود که پس از این شکست از کارش برکنار شد.
کاسترو مانور زیادی روی این شکست آمریکا داد و سرشکستگی بسیاری را برای آمریکا را در نزد افکار عمومی جهانیان به وجود آورد. بعدها کاسترو در ازای پس دادن اسرا، از آمریکا غذا و دارو گرفت.
اما رییس جمهور کندی دستبردار نبود. کاسترو گناهی بزرگ مرتکب شده بود. او نیشکر و برخی از معادن کوبا را ملی اعلام کرده بود که در نتیجه کوبا باید سر جای خود مینشست و به اتهام سنگین ملیسازی تنبیه میشد. اتهامی که بسیاری دیگر در دنیا تاوان آن را دادند. از مصدق در ایران گرفته تا عبدالکریم قاسم در عراق و جمال عبدالناصر در مصر. دیدگاه این رهبران یک نقطه اشتراک داشت: آنها منابع کشورشان را برای خود کشورشان نیاز داشتند، اما شرکتهای بزرگ این معادله را دوست نداشتند. پشت تمام کودتاها یک کارتل بزرگ نهفته بود. شکر و معدن هم در کوبا ملی شد. تنها داراییهای این کشور کوچک در ۹۰ مایلی امپراتوری آمریکا.
سیگارهای انفجاری
سازمان سیا چند بار سعی کرد کاسترو را به قتل برساند که معروفترین مورد آن عملیات مانگوس بود. در این عملیات قرار بود در سیگارهای برگ فیدل مواد منفجره قرار داده شود.
از جمله موارد دیگر، طرحی برای ریختن ریش او با هدف دست انداختن او در انظار عمومی بود. قرار بود این کار از طریق پودری که او به ریشهای خود میزند انجام شود.
مرگ فیدل
کاسترو در سال های آخر حکومت خود به سرطان روده مبتلا شد. او در سال ۲۰۰۶ از قدرت کناره گیری کرد و برادرش رائول کاسترو را به عنوان جانشین خود معرفی کرد. اما سعی کرد با دیپلماسی و ایجاد پیوند برادری با هوگوچاوز رییس جمهور کشور نفت خیر ونزوئلا، جای خالی کمک های شوروی را پر کند.
مذهب کاسترو
کاسترو که فردی خداناباور بود در سال ۲۰۱۶ در ۹۰ سالگی درگذشت. او کلیسای کاتولیک را نهادی طرفدار سرمایه داری می دانست و با آن مخالف بود.
برخی از توطئه های آمریکا علیه نظام کاسترو
در آگوست ۱۹۶۲ یک کشتی شوروی که برای حمل شکر از کوبا به آن منطقه آمده بود پس از بارگیری و خروج از کوبا با ۸۰ هزار کیسه شکر دچار آسیب شد. کشتی بهجایی امن هدایت شد و بخشی از بار به انباری نزدیک سواحل امریکا برده شد تا تعمیرات بر روی کشتی انجام شود. مأموران سیا شکر موجود در انبار را آغشته به موادی کردند که شکر را غیرقابلخوردن میکرد. پرزیدنت کندی که از این اقدام مطلع شد، نگران شد، چراکه از بروز چنین اختلافی میان شوروی و امریکا ابا داشت و دستور داد شکرها را پس ندهند و توضیحی هم ندهند و این موضوع جنجالی بهپا کرد. مأمورانی که چنین کاری کرده بودند بنا بر روندی که در برخورد با محصولات کوبا داشتند عمل کرده بودند، اما این بار پای شوروی هم در میان بود.
در همان سال یک مأمور اطلاعاتی ارتش آمریکا به یک تکنیسین کشاورزی کانادایی که مشاور دولت کوبا بود، ۵ هزار دلار پرداخت تا این شخص بوقلمونهای کوبا را به ویروسی مبتلا کند که عامل بیماری مهلک نیوکاسل میشد. در نتیجه ۸ هزار بوقلمون تلف شد.
در سالهای ۱۹۶۹ و ۱۹۷۰ هواپیماهایی از صحرای کالیفرنیا بر فراز جزیره کوبا در ابرهای بارانزا کریستالهایی میپاشیدند که بر نواحی غیرکشاورزی باران سیلآسا میبارید و مزارع نیشکر خشک میماند. این رگبارها سیلهای مرگبار ناگهانی در برخی نواحی جاری کرد.
در سال ۱۹۷۱ سیا از طریق تبعیدیهای کوبایی ویروسی وارد کوبا کرد که به مرگ ۵۰ هزار رأس خوک منجر شد.
بین ماه مه و اکتبر ۱۹۸۱، ۳۰۰ هزار نفر در کوبا به نیش پشههایی خونآشام، دچار بیماری آنفولانزای شدید شدند و جان ۱۰۱ کودک و ۵۷ نفر بالای ۱۵ سال گرفته شد.
اسناد خارجشده از طبقهبندی سیا نشان میدهند که در سالهای ۱۹۵۶ تا ۱۹۵۸ ارتش امریکا روی این پشهها بهعنوان عامل جنگ بیولوژیک کار میکردند و یک کوبایی تبعیدی در دادگاهی در نیویورک اعتراف کرد که یکی از عوامل حمل این میکروب به کوبا بوده است. او گفت ما فکر میکردیم قرار است از اینها علیه نیروهای شوروی استفاده شود، اما وقتی مردم خود ما مبتلا شدند ما موافق نبودیم.
آمریکا حتی گاهی دانش جنگ بیولوژیکش را در اختیار دوستانش قرار داده است. در سال ۱۹۶۹، ۵۵۰ دانشجو از ۳۶ کشور دورههای آموزشی خاصی برای این نوع جنگ در مدرسه شیمیایی ارتش امریکا در ایالت آلاباما گذراندند.
دستاوردهای کاسترو
کوبای باتیستا بیش از ۷۰ درصد صادرات شکرش و ۷۰ درصد وارداتش از آمریکا بود، اما انقلاب این دو آمار را به صفر رساند، همچنان که آمار بیسوادی، سوءتغذیه، بیخانمانی و گرسنگی را به صفر نزدیک کرد.
شاید معادله پیچیده کوبا در فضای تحریم را بزرگترین اقتصاددانان هم نتوانند حل کنند. کوبا حتماً بهشت نبود، اما جایی برای زیستن بود و است.