عصر ایران؛ مهرداد خدیر- دربارۀ فضایل و خصایل دکتر مصطفی چمران طی این 41 سال بسیار گفته و نوشته شده و امسال هم به خاطر ابتکار سازمان زیباسازی شهرداری تهران در دورۀ مدیریت نواصول گرایان، یک جملۀ او - اگر کسی تخصص ندارد و مسؤولیتی را بپذیرد بی تقواست - سخت به دلها نشسته و مورد توجه قرار گرفته است.
مرحوم دکتر چمران این سخن را در پاسخ به پرسش "تخصص مهمتر است یا تعهد" گفته بود تا بگوید "نشستن نامتخصص بر منصب تخصصی عین بیتقوایی است" نه آن که بیدانشی را در لفافۀ تقوا بپوشانند و انتخاب این جمله در فضای کنونی و مانور روی تصویر دکتر چمران را نباید به خاطر ریاست برادر او بر شورای شهر دانست چرا که در سنوات پیشین تأثیر ریاست مهدی چمران که به لحاظ سیاسی قرابت زیادی با برادر ندارد تنها در حد تبلیغ روزی به عنوان بسیج اساتید بود (و البته «اساتید» نادرست است و استادان درست است چون استاد، فارسی شدۀ استاذ عربی است و جمع مکسر نمیپذیرد).
مصطفی چمران در اوج تقابل دو جناح حاکمیت - لیبرالها و حزب جمهوری اسلامی- در روز پایانی بهار 1360 و هنگامی به شهادت رسید که هم فضای سیاسی و هم جنگ و جبهه به او بیش از هر زمان دیگری نیاز داشت.
اگر چمران نامزد ریاست جمهوری میشد بهترین جایگزین برای بنیصدر بود هر چند چه بسا اساساً ماجرای اولین رییس جمهوری نیز به گونهای دیگر رقم میخورد.
در آن فضا او مورد قبول همه بود. همچنان عضو نهضت آزادی (به گواه استمرار عضویت در هیأت امنای روزنامۀ میزان) و دوست آیتالله خامنهای و دکتر یزدی و اگر هم به خاطر تقابل ابوالحسن بنیصدر با رهبر فقید انقلاب نمیخواست وارد این ماجرا شود میتوانست پس از او بر کرسی ریاست جمهوری بنشیند و حتی فرمانده کل قوا هم بشود مثل بنیصدر تا همچنان رییس جمهوری فرمانده کل قوا باشد.
این اتفاقها اما نیفتاد و دکتر مصطفی چمران که مورد قبول همگان بود (البته به جز گروه های چپ مارکسیستی که از او به خاطر نقشی که در پاوه ایفا کرده بود کینه داشتند) در 31 خرداد 1360 و دو روز بعد از سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی به شهادت رسید.
قابلیت نقشی که چمران میتوانست پس از آن ایفا کند از آنچه از او قبلتر دیدیم بسیار بیشتر بود هر چند این گزاره بر پایۀ حدس است اما با قطعیت میتوان گفت غیبت او به فضای سیاسی و جنگ، بسیار آسیب وارد کرد.
چمران را بیشتر با سلاح میشناسیم اما روحیۀ شاعرانهای داشت و زن و فرزندان را در آمریکا گذاشت و به لبنان رفت و حس کرد بچههای شیعیان لبنان همه فرزندان او هستند اگرچه وقتی باخبر شد یکی از فرزندان او در آمریکا در استخر غرق شده شبها کفش های کوچک او را بر بالش میگذاشت و در سکوت و خلوت، سخت میگریست. همسر آمریکایی با پدر کتاب خوان خود فرزندان را بزرگ کرد و چمران اگر به دیدار آنها نمیرفت به خاطر آن بود که نمی خواست گرفتار تعارض فرهنگ دوگانه شوند و پدربزرگ نقش پدر را برای آنها ایفا میکرد و خود زندگی دیگری تشکیل داد که از موضوع این یادداشت خارج است.
بوسۀ مهندس بازرگان بر پیکر دکتر چمران در سردخانه
بر خلاف بنرهای شهرداری، چمران در مقام وزیر دفاع به شهادت نرسید بلکه پیش از شروع جنگ، وزیر دفاع دولت موقت بود و در آن روز -31 خرداد 1360 - نمایندۀ امام در شورای عالی دفاع و نمایندۀ تهران در مجلس شورای اسلامی و رییس ستاد جنگهای نامنظم بود نه وزیر دفاع.
این نکته هم جا دارد گفته شود یگانه چهرۀ جنگ های نامنظم یا پارتیزانی دکتر چمران نبود و از بقیه و غالباً یاران او نیز باید یاد شود اما کمتر یا هیچگاه به آنها پرداخته نمیشود.
چمران اگر بود شاید سرنوشت صادق قطبزاده هم آن گونه نمیشد نه که وساطت کند که پس از آن ماجراها کار از کار گذشته بود و از صادق طباطبایی برادر عروس امام که به دیدار او رفت هم کاری برنیامد بلکه بدان سبب که چمران نمیگذاشت به حاشیه رانده و به سوداهایی بیفتد.
با پیروزی انقلاب 57 مصطفی چمران نماد یک طیف بود و جلالالدین فارسی سوی دیگر. هر چه گروه اول دوستدار امام موسی صدر و پیگیر وضعیت او و مخالف معمر قذافی رهبر لیبی بودند، فارسی و محمد منتظری از قذافی حمایت میکردند و با امام موسی صدر میانهای نداشتند.
چمران و ابراهیم یزدی در خارج از کشور
فقدان مصطفی چمران در 31 خرداد 1360 یک خسارت بزرگ بود و شاید اگر در میدان بزرگتر در تهران ایفای نقش میکرد تأثیری بیشتر داشت هر چند به لحاظ شخصی و با نگاه عارفانه اهل سیاست ورزیهای متعارف نبود و آن سرنوشت را شاید خود نیز بیشتر ترجیح میداد.