هفته نامه صدا؛ سجاد بهزادی
دلار آسوده خاطر از روند صعودی و ریال بی پروا در حال سقوط بیش تر است. ارزش پول ملی هر روزکم تراز روز قبل می شود و پهنه فرودستان جامعه ایران فربه تر.
نشانه های فرودستی جامعه به استناد آمارهای رسمی روشن است و در این یادداشت قصد پرداختن به آنها را نداریم. تنها در یک مورد به مسکن اشاره می کنم. نیاز نخستین هر خانواده که بدون آن یعنی آوارگی و بحران های اجتماعی بیش تر.
داشتن مسکن مستقل یا اجاره ای برای یک خانواده مانند نان شب واجب است.آمار نشان میدهد متوسط سهم هزینه مسکن در ۵۲ کشور دنیا ۲۱ درصد هزینههای خانوار است، این عدد در ایران به بیش از ۴۰ درصد و در تهران به ۵۰ درصد میرسد.بر اساس آمارهای رسمی، تعداد اجارهنشینان در ایران از ۱۲ درصد در سال ۱۳۶۵ به ۲۳ درصد تا سال۸۵، به ۲۷ درصد تا سال۹۰ و به ۳۸ درصد تا سال۹۹ رسیده است.این آمار برای سال جاری نیز به اوج خود رسیده است و برای برون رفت از این چالش وزیر دولت انقلابی پیشنهاد پرداخت وام ودیعه و اجاره مسکن داده واین خود حکایت از وضعیت بغرنجی است که طبقه فرودست شده جامعه ایران به آن مبتلا شده است.
فرودستی در جامعه ایران و تلاش برای فرودست سازی این جامعه از زمان احمدی نژاد تقویت شد. فرودستانی که نمیتوانند جامعه مدنی تشکیل دهند و چون قادر به این کار نیستند، ظرفیت دولتسازی هم ندارند.طبقه فرودست جامعه در تمنای معیشت روزانه خود دست وپا می زند و در حوزه عمومی و معادلات وتقسیمات قدرت نیز دیگر سهمی ندارد و کنشگر موثری ندارد.
جامعه وقتی فرودست می شود، افراد نه تنها خود را در تقسیمات قدرت بیگانه می بینند بلکه در قانون "تقسیم کار: نیز جایگاهی ندارند و طعم نابرابری بیش از هر زمان دیگری بر زندگی او سایه می اندازد.
دورکیم متفکر و از جامعه شناسان کلاسیکی بود که " تقسیم کار" را خواستگاه پیدایش حیات جهان می دانست واعتقاد داشت تقسيم کار يکی از بنيان های اساسی نظم اجتماعی است.در جامعه فرودست شده، میلی به تقسیم کار در افراد وجود ندارد و هر طبقه می خواهد "گلیم خودش را از آب بیرون بکشد" و افراد در هراس از دیگری زیست می کنند.در جامعه ای که تقسیم کار نیست انباشت نابرابری هست و در جامعه نابرابر، تقسیم کار واقعی به اردوگاه کار اجباری تبدیل می شود و افراد بدون تعلق وامید به کاری که انجام می دهند بی قراری می کنند.
جامعه بی قرار در حالی که همه همه کس و همه چیز ناامید است بی پروا فریاد می زند و خشم وکینه وجودش را احاطه کرده است.
خطر در چنین جامعه ای بسیار بالاست و فرصت زیادی هم برای اصلاح آن نیست.همه نهادها می بایست به کارکرد ذاتی خود برگردند و فکری به حال این وضعیت داشته باشند. مجلس انقلابی که به قول همان نماینده اش که برجام را در مجلس آتش زد " هر یک دقیقه وقت آن بدون حساب کردن ابنیه و امکانات و سود و سرمایه، بیش از ۱۰۰ میلیون تومان هزینه معمولی دارد،" تاکنون چه قانونی را برای برون رفت از بحران فرودستی و تهی دستی جامعه تصویب نموده است؟
کاش مجلس و دولت انقلابی به صورت شفاف توضیح می داد تا کنون کدام گره از جامعه فقرزده ایران را باز کرده اند و یا کدام مسئلهای را حل نموده اند.
جامعه فرودست شده ایران، امروز در جنگی نابرابر با ناکارآمدی قرار دارد وخود را آنچنان در موقعیتی تضعیف شده می بیند که هیچ نقش و کارکردی برای خودش متصور نیست و کمتر امیدی به ارتقا و بهبود وضعیت زندگی خود دارد.
طبقه متوسط جامعه ایران نیز آنچنان نحیف و لاغر شده است که دیگر نمی تواند نقش الگو برای طبقه فرودست داشته باشد و آن ها را بالا بکشد و در حقیقت فایدهمندی طبقه متوسطِ کوچک شده ایران برای جامعه بسیار کاهش یافته است.
بخش عظیمی از جمعیت طبقه متوسط جامعه ایران که مولد نبود و به شدت وابسته به درآمد نفت است امروز به دلیل تورم بالا سقوط کرده و خودش فرودست شده است.امروز از سوی معاونت بررسیهای اقتصادی اتاق بازرگانی تهران اعلام شده است تورم ايران ۱۷ برابر تورم عربستان است.ما و عربستان رقیب هم در تولید نفت بودیم.تورم ما حتی ۶ برابر عراق جنگ زده نیز است.
کشور برای برون رفت از این وضعیت باید در تقارن با جهان، لیستی از عوامل و متغیرهای توسعه و پیشرفت را بپذیرد.داشتن علم و عقلانیت در تمامی امور مهم ترین شاخص توسعه و فقر زدایی است.
شایستهسالاری، شفافیت، کارآمدی و عواملی از این دست؛ قواعد وقانون هایی است که فصل مشترک همه کشورهای توسعه یافته درجهان بوده است؛ اما مشکل این است که ما به عرف جهانی اعتقاد نداریم و برای هر بحرانی نسخه خود را ارائه می دهیم و پس از هزینه های سنگین و آزمون وخطاهای مکرر، از انباشت نارضایتی ها کاسته نمی شود.
اگر واقعا می خواهیم جامعه فرودست شده ایران عمق پیدا نکند و طبقه متوسط بازآفرینی شود باید از کشورهای توسعه یافته الگو گرفت و خود را در چارچوب فرهنگ رایج جهانی قرار دهیم ونظام اجتماعی، اقتصادی کشورهای توسعه یافته جهان را باور کنیم.
جامعه ایران مسیر پر مشقتی را طی کرده است اما دولت ها برای رفع محرومیت ها و داشتن یک طبقه متوسط گسترده هرگز اجماع و ارداه کافی نداشته اند.
برون رفت از بحران های کنونی و فقر زدگی در جامعه ایران، نمیتواند صرفا از یک ایدئولوژی کهنه و چارچوبهای سیاستی ناقص در این دولت ویا آن دولت عبور کند. سیستم باید فضا را باز تر کند و دوشبهدوش کنشگران اجتماعی و به شکل اجماع فوری، آگاهانه و استفاده از ظرفیت های بین المللی وارد میدان شود.
ما یک روز برای برون رفت از بحران های فعلی به واقعیتهای منظومه جهانی بر خواهیم گشت اما تا آن زمان چه حسرت هایی که داغ آن بر دل ما می ماند و چه نسل ها و فرصت های فراوانی که از دست می رود.