عصر ایران؛ امید جهانشاهی - به مناسبت سالروز بزرگداشت فردوسی به این میاندیشم که راز مانایی و والایی این حکیم فرزانه چیست. چرا او از آن دست نمادهاست که تا این حد جایگاهی بزرگ و ویژه دارد. نه غبار بر او مینشیند و نه در کوران دوران ها از آن جایگاه والا و بشکوهش کم میشود.
عدهای برآناند که از ارزش شاعری و عظمت شعری شاهنامه است. فردوسی پدر زبان فارسی است که با شاهنامه زبان فارسی را جان دوباره داد و جاوید کرد. از این طریق ستونهای هویت ایرانی را قوام بخشید.
شاهنامه بیشک از گنجهای با ارزش واژگانی و قواعد دستور زبان فارسی است. آکنده از آرایه های نغز، سنجیدهگویی در توصیفهای ستودنی و ستایش آمیز. این اثر سترگ، نمونهای عالی در مقیاس جهانی از ادبیات حماسی است که به زبانهای زنده ترجمه شده است و آنرا با آثاری چون ایلیاد و اودیسه هومر در قیاس گرفتهاند. چه شارحان و مصححان نامآوری که در شاهنامه غور کرده اند. با این همه اعتبار در شاعری اما فردوسی بیش از اینهاست.
شاهنامه گنجینهای از فرهنگ ها و اسطورههای ملی است. منظومه ای است پر معنا و غرورآفرین از آيين كهن ايرانيان، اساطیر، شاهان و آداب بزرگی و آیین دیوانی و لشکرآرایی. منبعی بی بدیل برای پژوهش در ستون ها و پایه های ایرانیت، اسطوره ها، نمادها و ریشه های هویت ایرانی در درازنای تاریخ است. شاهنامه شناسنامه ملت ایران و حکایت نبرد نیاکان ما با سیاهی و کژی است.
آنچه به سعی سی ساله او حاصل آمده از منابع غرورآفرین میراث جمعی ماست. تجلي روح ملي ايران است.
کار او کتاب ماندگاری در اخلاق هم هست. آنچه در شاهنامه می درخشد هم یزدان پرستی است هم اخلاق.
با نام خداوند جان و خرد آغاز می کند و جا به جا در ستایش یزدان پاک می سراید:
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیهان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهر
ز نام و نشان و گمان برتر است
نگارنده برشده پیکر است
شاهنامه نقشی مانا و سراپا پیکار پایای روشنایی و راستی با دورنگی و دروغ و تاریکی است. سراسر شاهنامه ستایش فضیلت و فرزانگی و راستی و دادگری، و عشق به ایران است و در مذمت بداندیشی و بدکاری و دروغ و دورویی که همه جلوه های دیو و اهریمن توصیف می شوند. شاهنامه تصویری زیبا از اندیشه ای پویا در ستایش راستی و روشنایی است.
ده مورد برای نمونه مرور کنیم و حظ بریم:
1ـ کسی کو بتابد سراز راستی
کژی گیردش کار و هم کاستی
2ـ همه راستی جوی و فرزانگی
ز تو دور باد آز و دیوانگی
3ـ نفرمود ما را بجز راستی
که دیو آورد کژی و کاستی
4ـ به از راستی در جهان کار نیست
از این به گهر با جهاندار نیست
5ـ مبادا مرا پیشه جز راستی
که بیداد آرد همی کاستی
6ـ ز خشنودی ایزد اندیشه کن
خردمندی و راستی پیشه کن
7ـ کسی باشد از بخت پیروز و شاد
که باشد همیشه دلش پر ز داد
8ـ مگردان زبان زین سپس جز به داد
که از داد باشی تو پیروز و شاد
همه داد جوی و همه داد کن
ز گیتی تن مهتر آزاد کن
9ـ همیشه بزی شاد و به روزگار
همیشه خرد بادت آموزگار
چو خواهید یزدان بود یارتان
کند روشن این ابر بازارتان
کم آزار باشید و هم کم زیان
بدی را مبندید هرگز میان
10ـ همه سر به سر، دست نیکی بَرید
جهانِ جهان را به بد مسپرید
نخوانند بر ما کسی آفرین
چو ویران بود بوم ایران زمین
دریغ است ایران که ویران شود
کَنام پلنگان و شیران شود
به بیان گوهرین و شکرین استاد میرجلال الدین کزازی:
«همه می دانند که ایران، سرزمین سرود و سرواد و سخن است. همواره در درازنای تاریخ ایران، برترین هنر، فراگیرترین هنر، سخنوری بوده است. در چنین کشوری، در سخنوری، نام برآوردن یا چهره برین بی مانند شدن، کار بسیار دشواری است؛ این سرزمین، سرزمین پهلوانان سخن است. ذر سرزمینی که برترین شاهکارهای ادب جهان در آن پدید آمده اند، شاهکار شاهکارها شدن کاری خرد و خام نیست. هم فردوسی برترین سخنور است و هم شاهنامه برترین شاهکار»
فردوسی نماد هویت ایرانی است و شاهنامه پرچمی جاوید در ستایش خردمندی و فرزانگی، راستی و درستی، داد و دادگری است و دریغ است که از همنشینی با شاهنامه غفلت می کنیم و از این اثر سترگ دور می شویم.
اگرچه هنوز برای بسیاری نقالی قالبی شیرین و شنیدنی است اما شایسته است شاهنامه را در قالب های متنوع امروزین مثل فیلم و سریال و تاتر بیشتر و جدیتر ببینیم. اگر به دنبال آثار فاخر در نمایش و فیلم و سریال هستیم، چه فخری از این بالاتر که از ریشه و پیشینه ایران و داستان راستی و دادگری بسازیم.