اکبر مختاری*
در نظام بین الملل "آنارشیک" موجود همه کشورها می کوشند به بیشینه سازی منافع خویش بپردازند.
شنیدن خبر عدم پاسخ به تلفن جوبایدن رییس جمهور آمریکا توسط حاکمان سعودی و ابوظبی این دیدگاه را در میان بسیاری از ناظران عادی سیاست ایجاد کرد که چگونه ممکن است کشوری به تعبیر برخی رسانه ها مانند کشور سعودی "گاو شیرده غرب" و بخصوص آمریکا باشد اما در برابر خواست غرب در یکی از بحرانی ترین شرایط پاسخ منفی دهد.
واژه "گاو شیرده" بیشتر در زمان ریاست جمهوری ترامپ نسبت به سعودی مطرح شد؛ این درحالیست که آن زمان هم سعودی گاو شیرده نبود بلکه مقامات سعودی، دولت آمریکا به رهبری دونالد ترامپ را در چارچوب منافع خویش مثبت دیدند و بشدت به دولت ترامپ نزدیک شدند تا جاییکه پس از برکناری "رکس تیلرسون" وزیرخارجه اول ترامپ، وزیرخارجه امارات آن را محصول تلاشهای دولت امارات دانست.
در عرصه آنارشیک نظام بین الملل فعلی هر دولتی برای خود برگی برای بازی دارد تا بتواند به موقع از آن استفاده کند.
درشرایط کاهش تدریجی اهمیت منطقه غرب آسیا ("خاورمیانه" از نگاه غربی ها) در سیاست خارجی آمریکا از اواخر دولت باراک اوباما و تشدید این سیاست در زمان دونالد ترامپ و ادامه آن از سوی دولت جو بایدن، رهبران خاورمیانه هم می کوشند کارت های بازی خود را به موقع بازی کنند.
یکی از مهم ترین های کارت های سعودی و امارات در دوران جنگ روسیه و اوکراین و اهمیت یافتن قیمت انرژی بخصوص افزایش قیمت نفت برای غرب، ادامه کاهش تولید نفت توسط اوپک به رهبری مقامات سعودی است.
البته این اقدام دولتها خالی از هزینه برای آنها نیست اما این اقدام خود نشان از آن دارد که در جهان وابسته به هم، سعودی و امارات هم "پاپتهای"(عروسک خیمه شب بازی) غرب نیستند.
در ذهنیت غالب ما ایرانی ها، حاکمان منطقه کاملا از خود اختیاری ندارند و وابسته کاملند اما عدم پاسخ به تلفن بایدن، خود نشان از آن دارد که هر دولتی در منطقه برای خود برگ های بازی مهمی دارد.
این اتفاق برای سعودی حتی زمان ترامپ هم رخ داد و وقتی که ترامپ در سال آخر ریاست جمهوری برخی از تاسیسات نظامی آمریکا را از این کشور خارج کرد حاکمان سعودی سعی کردند روابط نظامی خود را با روسیه ارتقا بخشند.این نگاه در منطقه ما صرفا منوط به این سالها و فقط در مورد کشورهای عربی هم نیست بلکه روزگاری شاه ایران نیز گاه تضادهای منافع جدی با آمریکا پیدا می کرد و در این بین سعی می کرد با نزدیکی به شوروی سابق نوعی توازن قوا ایجاد کند.
این در حالی بود که نگاه های مارکسیسم لنینیستی در آن زمان می کوشیدند که شاه را عروسک خیمه شب بازی امپریالیسم غرب لقب دهند.
این درحالی است که شاه چه در مقوله دستیابی به کارخانه ذوب آهن و هم در حوزه دست یابی به ساخت نیروگاه هسته ای و هم در مورد نحوه تعیین قیمت نفت با آمریکا چالش جدی داشت.
تعارضات منافع سعودی و امارات با دولتهای غربی تاییدکننده استقلال کامل آنها نیست اما تاییدساز بی اختیاری آنها هم نیست.
هنر سیاستمدار این است که تعارض و تعامل منافع را به خوبی مدیریت کند وگرنه قدرتهای بزرگ بدلیل قدرت بیشتر در محیط بین الملل از قابلیت تغییرسازی بیشتری برخوردارند و می توانند با ایجاد چالش های جدی برای دولتهای مشکل ساز، مشکلات جدی در روند حکمرانی بیافرینند.
مداقه در مورد روند برخورد دولت های سعودی و امارات در حوزه انرژی نسبت به درخواستهای غرب به رهبری آمریکا بهنگام یکی از بدترین بحرانهای سیاسی پس از جنگ جهانی دوم برای غرب نشان از آن دارد که آن تصور گاوشیرده درباره دولتهای منطقه تصور آنچنان معقول و درستی نیست.
* مدرس علوم سیاسی