۰۵ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ۱۱:۴۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۳۰۹۶۹
تاریخ انتشار: ۱۳:۰۸ - ۲۳-۱۲-۱۴۰۰
کد ۸۳۰۹۶۹
انتشار: ۱۳:۰۸ - ۲۳-۱۲-۱۴۰۰
یک چهره - یک روایت

علیرضا منصوریان؛ نقطۀ تاریک یا نکتۀ باریک؟

علیرضا منصوریان؛ نقطۀ تاریک یا نکتۀ باریک؟
اگر رفتاری حسب ظاهر غیر اخلاقی به نظر برسد اخلاقی‌تر است تا از ما رفتار و گفتاری در ستایش اخلاق سر زند درحالی که خدای ناکرده بویی از حسد یا رشک از آن برخیزد. چون جامعۀ ایران اتفاقا در تظاهر و تعارف بیرونی کم ندارد.

   عصر ایران؛ مهرداد خدیر- «من از سال 63 فوتبال بازی می‌کنم. می‌خواهم به آن نقطۀ تاریک برسم که ما امروز خیلی اذیت شدیم. از 1387 و بعد از خداحافظی‌ام کار مربی‌گری را آغاز کردم. امروز یک اتفاقی افتاد که من نمی‌دانم قیمت فوتبال چقدر است. دوست خوبم آقای فرهاد مجیدی خیلی ریلکس از کنار ما رد شد. من یک نگاهی به محمد خرم‌گاه کردم و یاد آن موقعی افتادم که ایشان به استقلال آمده بود و می‌خواست فوتبال بازی کند، آقای فتح الله زاده گفتند خیلی لاغر است. به او (فتح‌الله زاده) گفتم شما 10 تومان بده و بگذار خانه بگیرد. گفت نمی‌دهم چون 10 تومان به خودش داده‌ام.

   گفتم من از شما خواهش می‌کنم 10 تومان به او بدهید تا خانه بگیرد. گفت: برو چک شرکتت را بیاور و اینجا بگذار! چک شرکت من دست علی آقای فتح‌الله زاده است بابت خرید خانه ایشان (فرهاد مجیدی). آن چک 10 میلیونی را دادم که اگر آسیب ببیند برداشت شود! امروز نقطه تاریکی را من در این فوتبال دیدم.


   ... فکر می‌کنید قیمت یک برد و قهرمانی چقدر است؟ ما نمی توانیم بگوییم برای استقلالی‌ها کسی بالاتر از امیرخان قلعه نویی است. من خودم 15-10 سال تلاش کنم و 5-4 قهرمانی بیاورم یک روز اما اگر به امیرخان نگاه کنم یادم می‌آید که ایشان یک روز دست مرا گرفت و سر تمرین استقلال معرفی کرد. ممنون آن روز ایشان هستم. به او زنگ می‌زنم و می‌گویم پدرم تا روزی که زنده بود و مادرم که اکنون در قید حیات است همیشه دعایت می کنند. شما، عمو نصی و آقای اولیایی را.

  امروز من به عنوان برادر، یک نصیحت به فرهاد مجیدی می‌کنم؛ فوتبال می‌گذرد و قهرمانی‌ها پشت سر هم می‌آید. ما بالاتر از منصورخان در دوره قبل از لیگ برتر نداشتیم. ناصرخان را داشتیم که خودش اسطورۀ اخلاق بود.

  ... آقا پسرِ گُل! شما ما را هم که بردید هیچ مسأله‌ای نیست. ما امروز باختیم. ما امروز تلاش می‌کردیم شما را ببریم ولی اینکه از کنار حداقل محمد خرم‌گاه و حسین کاظمی می‌گذری و آن ژست همیشگی‌ات را می‌گیری و آن دوربین را هم کنارت می‌بری تا در راه یکی کت تو را بگیرد و بروی داخل رختکن دست بزنی و ... . به نظر من هیچ‌کس در آینده و در نسل سال 90 و 1400 از فوتبال ما چیزی یادش نمی‌آید. الان من مثلا به یک بچه می‌گویم در سال 74 اولین مرد سال فوتبال باشگاه بودم، می‌گوید عمو! من 6 ماه قبلش تازه به دنیا آمدم. آن لحظه‌ای که ما را می‌بیند تا روزی که زنده است یادش می‌ماند.

   امروز نقطۀ تاریکی داشت و الآن فهمیدم چرا بعضی سرمربیان استقلالی مقابل فرهاد بازی می‌کنند به درجه انفجار می‌رسند. آقا فرهاد مجیدی، پسر خوش‌تیپ! می‌خواهم یک تغییر رویکرد در رفتارت داشته باشی. می‌دانم که ما یک زمینۀ دوستی قبلی داشتیم، قبل از مسابقه هم برادرت پیش من بود.

  البته نمی‌دانم و شاید ما را آن قسمت (جایی که مدعی است فرهاد مجیدی بدون توجه به وی و کادرش از جلوی آنها گذشتند) هایلایت و شطرنجی کرده بودند که از بغل ما رد شدند. من روزهای تلخ و شیرین زیادی را دیدم. استقلال و پرسپولیس را بردم و برابر استقلال و پرسپولیس بازنده شدم. من روزی که اینجا آقای برانکو را بردم در برنامه زنده اعلام کردم من ایشان را شانسی بردم و ایشان از من مربی‌تر است چون مربی خود من بوده است..فوتبال چقدر می‌تواند مهم باشد که با این ادبیات و رفتار از پیش ما رد شود؟

   ... یک روز همین آقا پسر خوش تیپ به من در اراک گفت هر چقدر ما فوتبال بازی می‌کردیم سکوها برای شما بود (در اشاره به دوره بازیکنی‌شان). به او گفتم به خاطر اینکه من از خانه می روم به میان مردم اما شما از پارکینگ می‌روی سالن بدن‌سازی و باز از سالن بدن‌سازی می‌روی خانه. برای همین سکوها مال من بود.

   آن روز هم به او گفتم که شاید بخشی از سکوهای پرسپولیس هم ناخواسته برای من باشد. برای اینکه هر روزی که بردم‌شان، نرفتم ادا و اطوار در بیاورم. هیچ موقع دستم را به این حالت (مشت گره کرده) نکردم. هیچ موقع در عکس‌هایم علامت چهار نمی‌‌بینی. هر وقت کسی هم بیاید و برای عکس یادگاری شش هم نشان بدهد چیزی نمی‌گویم. بگذارید کیف کند! حالا اگر امروز ما را گیر نیاورد کی بیاورد؟ می‌خواهم به فرزاد عزیز که برادر و دوست من است، خدا پدرش را رحمت کند که با پدر ما مکه هم بوده، همچنین از آقا بیژن می‌خواهم که یک تلنگر به او بزنند و کمکش کنند. این ره که شما (فرهاد مجیدی) می‌روی به ترکستان است!»

   این جملات تمام سخنان علیرضا منصوریان سرمربی کنونی تیم صنعت نفت آبادان و هم‌بازی سال‌های قبل فرهاد مجیدی در تیم استقلال است که مانند او یک دوره مربی استقلال هم بوده و البته با تلخی جدا شد.


    تمام این حملات و گله‌ها و قریب هزار کلمه به خاطر آن است که فرهاد مجیدی در پایان بازی به سرعت ورزشگاه را ترک کرده و خوش و بشی با او نداشته نه آن که کلمه‌ای علیه منصوریان گفته باشد. همین که با او سلام‌علیک نکرده سبب شده «علیمنصور» آتش فشان خشم شود و دوران قبل را مدام یادآوری کند و البته این بار فراموش کرد بگوید روز قبل از خداحافظی فرهاد مجیدی از مستطیل سبز با برادرش فرزاد والیبال بازی کرده و او را برده است!

   برخی شاید بگویند حق با منصوریان است چون انتظار داشته دست کم به خاطر سه امتیازی که از پرسپولیس در آبادان گرفت مجیدی سپاس‌گزار او باشد اما این تمام داستان نیست:

  1. منصوریان تنها سرمربی لیگ برتر با سابقۀ بازی در استقلال نیست. نصف مربیان لیگ بازیکن استقلال بوده‌اند و با منطق منصوریان، فرهاد باید بعد از هر بازی سراغ آنها برود و تجدید خاطره کند در حالی که هم او با تمام وجود برای بردن آنها می‌کوشد و هم برخی از آنها که خود را شایستۀ نشستن بر جای مجیدی می‌دانند، شاید چندان از قهرمانی استقلال با او خرسند نباشند!

  2. بله، فرهاد مجیدی رفیق‌باز نیست. از کمترین کلمات استفاده می‌کند و دوست دارد به سرعت به خلوت و خانه بازگردد. منصوریان اما رفیق‌باز است و عاشق حرف زدن. دنبال سوژه می‌گردد تا یک ساعت حرف بزند. هر موضوعی را بهانۀ سخن گفتن می‌کند ودر کلمه کم نمی آورد. فراموش نمی کنیم در دوران هدایت استقلال -که از قضا جای بالیدن ندارد- وقتی می‌خواست مهدی قائدی را به زمین بفرستد دقایقی او را نوازش می‌کرد!

   دنیای این دو کاملا متفاوت است ولو یک چند هم‌تیمی بوده باشند. در اشارات خود منصوریان هم آمده بیشتر با برادرش فرزاد رفیق بوده تا خود فرهاد. ضمن این که اگر مجیدی با منصوریان گرم می‌گرفت بعید نبود به حساب بُرد صنعت نفت مقابل پرسپولیس گذاشته و با مواجهۀ او با دیگر مربیان استقلالی مثل قلعه نویی، فکری، نکونام و حالا رحمتی مقایسه می‌شد.

علیرضا منصوریان؛ نقطۀ تاریک یا نکتۀ باریک؟

  3. مجیدی نه اهانت کرده نه تحقیر. تنها بعد از بازی به سرعت خارج شده چون فکر و ذکر او متوجه بازی پنج‌شنبه است که اگر نبازد رکورد نباختن در یک سال به نام او ثبت می شود و با اقتدار در صدر می نشیند هر چند در صورت باخت هم باز استقلال صدر‌نشین است.

  4. به زور به کسی نمی‌توان گفت مرا دوست داشته باش یا با من رفیق باش. ربطی هم به رنگ تیم ندارد. علی پروین، عاشق ناصر حجازی بود در عین این که رقیب هم بودند. خیلی ها هم در یک تیم روی دیدن هم را ندارند.


  5. این جور خاطره تعریف کردن ها از عهد طفولیت و شباب در شأن آدم‌های بالغ وبزرگ سال نیست. نویسندۀ این سطور هم به خاطر دارد آقای منصوریان چقدر دوست داشت هر هفته عکس او را ناصر صبوری در صفحۀ اول هفته نامۀ «سیر و سیاحت» کار کند. بعد که هفته‌نامه تغییر نام داد و «پیام آزادی» شد و در سال 1378 به عنوان روزنامۀ سیاسی منتشر می‌شد و سردبیری آن با من بود باز جناب منصوریان به روزنامه سر می‌زد.


   من نمی‌دانم 10 میلیون تومان مربوط به کدام مقطع است چون به یاد داریم که با 700 هزار تومان از پارس خودرو به استقلال آمد و خاطرۀ آن شوت سرکش که وارد دروازۀ رقیب شد و نشان داد علیمنصور بازیکن قابلی است مربوط به همان دوران است. حالا خوب که چی؟ چه نیازی به طرح این موضوعات است؟ منصوریان توقع داشت مجیدی پاسخ بدهد؟ آن هم درست در آستانۀ بازی حساس پنج‌شنبه؟ معلوم بود که سکوت می‌کند. اصولا چون در محیطی آرام پرورش یافته جندان اهل سخن گفتن نیست و احساسات خود را به گونه ای دیگر بروز می‌دهد.

  6. این اشارات از منظر ورزشی و اخلاقی نیست. برای یادآوری فضای خاله زنکی فوتبال ایران است. وگرنه خیلی خوب است که آدم همیشه به دوستان قدیم سر بزند و اگر کسی کوچک‌ترین قدمی برای او برداشته تشکر کند ولی وقتی دو ساعت تلاش کرده‌اند دیگری را شکست دهند اگر درآغوش هم قرار بگیرند ادا و اطوار به نظر می‌رسد آن هم بعد از بازی هفتۀ قبل صنعت نفت و این شایبه که در بازی‌های بعدی مربیان سابقاً استقلالی کمک کنند هر چند که تا اینجا از هیچ یک نشانه‌ای از علاقۀ آنان به قهرمانی استقلال دیده نشده است.

  7. شاید از نظر مخاطب بهتر آن باشد که نویسنده‌ای دیگر این گونه مطالب را بنویسد اما روح این نوشته ورزشی نیست چرا که اوایل ریاست جمهوری آقای روحانی، یک روحانی سرشناس که با کم توجهی او روبه رو شد به اعتراض گفت ما در فلان مدرسه با هم بودیم یا در مجلس. هر چند بعدتر تمام قد پشت روحانی ایستاد ولی از عادات ما ایرانیان یکی هم این است که توقع داریم از دوستان قدیم در موقعیت جدید همان رفتار گذشته سر زند و این شدنی نیست.


  اگر توضیح داده نشود این جمله حمل بر توصیه به نمک ناشناسی و غرور خواهد شد اما باید یادآور شد منظور این نیست. یک وقت طرف تقاضای یاری دارد. مثل انتظاری که مرحوم احسان نراقی از مرحوم حسن حبیبی داشت و برآورده نشد و در این حالت کمک‌های قبلی را به روی او می‌آوردند.

  یک وقت اما اصلا میدان، میدان رقابت است نه رفاقت. دقت کنیم فرهاد مجیدی این رویه را برای همه در پیش گرفته و منحصر به منصوریان نیست چون درست یا نادرست تصور می‌کند هم‌بازی های سابق انگار همه متحد شده‌اند تا او جام را بالای سر نبرد و از این حیث پیش‌کسوتان استقلال قابل قیاس با پرسپولیس نیستند وشاید یک دلیل همین باشد که استقلالی‌های سابق بیشتر مربی شده‌اند تا پرسپولیسی‌ها که همه پشت سر یحیی گل‌محمدی‌اند اما استقلالی‌ها چه در کسوت سرمربی تیم دیگر و چه به عنوان بازیکن سابق و کارشناس امروز شبکۀ ایران اینتر‌نشنال انگار چشم دیدن موفقیت فرهاد را ندارند!

  8. آقای منصوریان از این که نادیده گرفته شده خشم‌گین است اما آن‌که ابتدا نادیده گرفت او بود. چندان‌که قبل از بازی در مصاحبۀ تلویزیونی کادر فنی سه تیم دیگر را ستود و وقتی مجری از او پرسید پس استقلال چه؟ پاسخ داد: موفقیت آنها به خاطر بازیکنان‌شان است نه کادر فنی. طبیعی است که وقتی نادیده می‌گیرد نادیده انگاشته می‌شود و بی‌محلی را می تواند پاسخ به آن گفته هم به حساب آورد.

 9. محبوبیت افراد الزاما به موفقیت‌های ورزشی آنها ربطی ندارد. مثلا به لحاظ موفقیت ورزشی حسین رضا زاده قابل قیاس با علی دایی نیست. چون مهم ترین افتخار دایی در بعد بین المللی و نه قاره و کشور، رکورد بالاترین گل ملی بود که چندی پیش شکست. اما در اردبیل عکس دایی را در مغازه‌ها نصب کرده‌اند یا رضازاده را؟ عبدالله موحد هم می‌گفت من که بیش از تختی مدال آورده‌ام. غافل از این که محبوبیت تختی تنها به خاطر تعداد مدال نبود.

  10. علیرضا منصوریان در هفته‌های اخیر چند بار از سردار سعید محمد که در دولت آقای رییسی رییس مناطق آزاد شده تشکر کرده ، احتمالا به خاطر کمکی است که تا 10 میلیارد تومان اعلام شده است. فرهاد مجیدی اما اهل این گونه تشکرها هم نیست و این هم باز به روحیات افراد مربوط است.


  اگر رفتاری حسب ظاهر غیر اخلاقی به نظر برسد اخلاقی‌تر است تا از ما رفتار و گفتاری در ستایش اخلاق سر زند درحالی که خدای ناکرده بویی از حسد یا رشک از آن برخیزد. چون جامعۀ ایران اتفاقا در تظاهر و تعارف بیرونی کم ندارد.

 



ارسال به دوستان