۰۳ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ دی ۱۴۰۳ - ۰۷:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۳۰۲۰۶
تاریخ انتشار: ۱۵:۲۹ - ۱۷-۱۲-۱۴۰۰
کد ۸۳۰۲۰۶
انتشار: ۱۵:۲۹ - ۱۷-۱۲-۱۴۰۰

موسیقی‌دانان روس مستحق اخراج نبودند

موسیقی‌دانان روس مستحق اخراج نبودند
اگر یک آمریکایی خوانندۀ فلان اپرا در پاریس بود و علیه حملۀ آمریکا به عراق هم موضع می‌گرفت، آیا روا بود که فرانسوی‌ها از او بخواهند حتما علیه شخص بوش هم موضع‌گیری کند؟

   عصرایران؛ هومان دوراندیش - حملۀ روسیه به اوکراین سبب برکناری والری گرگی‌یف، رهبر روسی ارکستر فیلارمونیک مونیخ، به فرمان شهردار این شهر و البته برکناری وی از رهبریِ ارکستر فیلارمونیک شهر روتردام هلند شده است. والری گرگی‌یف سمت‌های دیگری نیز در نهادهای موسیقایی اروپا داشت که آن‌ها را نیز از دست داده است.

   همچنین آنا نتربکو، خوانندۀ سوپرانوی روس، از ادامۀ همکاری با اپرای متروپولیتن نیویورک انصراف داد. در روزهای اخیر، خبرگزاری آسوشیتدپرس خبر داد  یکی از مدیران اپرای متروپولیتن تلاش زیادی کرد تا آنا نتربکو را راضی به انتقاد از پوتین کند، ولی موفق نشد.

   کناره‌گیری آنا نتربکو از همکاری با اپرای متروپولیتن در حالی صورت گرفت که او مخالفت خود را با حملۀ روسیه به اوکراین اعلام کرده و حتی آن را جنگی بی‌معنا خوانده و از دولت روسیه خواسته است به این جنگ خاتمه دهد.

موسیقیدانان روس مستحق اخراج نبودند

   والری گرگی‌یف هم پس از آغاز جنگ، سخنی در حمایت از پوتین نگفته بود اما از او خواستند حتما پوتین را محکوم کنند. حذف این دو هنرمند برجسته از نهادهای هنری اروپا و آمریکا، این سؤال را پیش می‌کشد که آیا والری گرگی‌یف و آنا نتربکو قربانی نوعی رفتار غیر دموکراتیک نشده‌اند؟

   آن‌ها به عنوان هنرمندانی که پس از حملۀ روسیه به اوکراین، هیچ سخنی به سود تجاوز نظامی روسیه و شخص پوتین بر زبان نرانده بودند، چرا باید حتما وارد عالم سیاست می‌شدند؟ زمانی که آمریکا به عراق حمله کرد و حمله‌اش مورد تایید آلمان و فرانسه و روسیه نبود، اگر یک آمریکایی رهبر ارکستر فیلارمونیک مونیخ بود، آیا باز هم مجبور بود علیه جرج بوش موضع‌گیری کند؟

   و یا اگر یک آمریکایی خوانندۀ فلان اپرا در پاریس بود و علیه حملۀ آمریکا به عراق هم موضع می‌گرفت، آیا روا بود که فرانسوی‌ها از او بخواهند حتما علیه شخص بوش هم موضع‌گیری کند و او را چنان تحت فشار قرار دهند که قید همکاری با آن اپرا را بزند؟

   آنا نتربکو پس از استعفایش از اپرای متروپولیتن به این نکتۀ اساسی اشاره کرده است که فشار آوردن به هنرمندان برای اینکه نظرات سیاسی‌شان را با صدای بلند اعلام کنند و علیه کشورشان موضع بگیرند، درست نیست؛ چراکه این کار باید آزادانه انجام شود.

   بر فرض که این دو هنرمند برای از دست ندادن کارشان در این مراکز معتبر، علیه پوتین هم موضع‌گیری می‌کردند؛ این موضع‌گیری، وقتی که آزادانه نباشد و محصول فشار رؤسایشان بر آن‌ها باشد، چه ارزشی دارد؟

   و حالا که والری گرگی‌یف و آنا نتربکو حاضر نشده‌اند علیه پوتین حرفی بزنند و کار در عالی‌ترین نهادهای موسیقایی دنیا را رها کرده‌اند، آیا فشار این نهادها بر این دو هنرمند به نقض غرض منجر نشده است؟ فشار بر این دو چهره‌ی مشهور، هدفی داشت و آن هم بی‌اعتبار کردن پوتین در افکار عمومی بود. اما وقتی که این دو هنرمند برجسته حاضر نشدند چیزی علیه پوتین بگویند، آیا مقاومت آن‌ها دست کم در افکار عمومی روسیه به سود پوتین تمام نشده است؟

  در واقع نکتۀ اساسی این است که هیچ کس حق ندارد هیچ هنرمندی را مجبور به موضع‌گیری سیاسی بکند. اگر هنرمندی به اختیار خود موضع‌گیری سیاسی کرد و موضعش خلاف اومانیسم و دموکراسی بود، نهادهای هنری جوامع دموکراتیک می‌توانند با او قطع رابطه کنند.

موسیقیدانان روس مستحق اخراج نبودند

   اما اگر هنرمند سکوت کرد و سخنی در تأیید جنایت نگفت، روا نیست که دچار مکافات شود. کار هنرمند موضع‌گیری سیاسی نیست. تاریخ هنر هم گواه این مدعاست که هنرمندان عقلانیت سیاسی چندانی ندارند! به همین دلیل، سیاستمداران صبور، حتی مواضع سیاسی منفی آن‌ها را جدی نمی‌گیرند.

  موضع‌گیری سیاسی درست را باید از سیاست‌مداران انتظار داشت که سرنوشت ملل در دست‌ آن‌هاست، نه از هنرمندان که بالاخره تخصص‌شان سیاست نیست.

   فریدا کالو، نقاش مشهور مکزیکی، کمونیست بود و طرفدار استالین. اما در غرب دربارۀ او فیلم می‌سازند و بابت استالینیست بودنش هم چهره‌ای منفی از او ترسیم نمی‌کنند؛ چراکه او را "هنرمند" می‌دانند نه "فعال سیاسی"؛ و استالینیست بودن او را جنبۀ بی‌اهمیت زندگی‌اش می‌دانند.

   سکوت والری گرگی‌یف و آنا نتربکو در قبال پوتین، هزار بار بهتر از سینه‌چاک بودن فریدا کالو یا ماکسیم گورکی برای استالین است. جالب اینکه فریدا کالو مدتی هم معشوقۀ تروتسکی بود و از آن هنگام تا وقتی که تروتسکی زنده بود، از تروتسکی حمایت می‌کرد؛ اما بعد از ترور تروتسکی به دستور استالین، دوباره استالینیست شد! در واقع هنرمند اهل مصلحت‌بینی نیست؛ چراکه کارش کار مُلک نیست.

   والری گرگی‌یف و آنا نتربکو هم در این ماجرا ثابت کردند اهل مصلحت‌بینی نیستند. مصلحت حکم می‌کرد جمله‌ای در محکومیت پوتین بگویند ولی آن‌ها نه چنین کردند.

حتی اگر بگوییم ان‌ها مصلحت شخصی خودشان را پاس داشتند (که البته به نظر نمی‌رسد چنین باشد چونکه در این ماجرا متحمل خسارات مادی و معنوی شدند)، باز باید گفت که وظیفه‌ی هنرمند، پاسداری از مصالح سیاسی نیست.

حتی اگر مصلحت سیاسی را زمینه‌ساز و بلکه عین خیر عمومی بدانیم، نباید از یاد برد که وظیفه‌ی هنرمند "خلق زیبایی" و "ایجاد تعالی" است. تعالی‌بخشی هنر، کاری‌ست که از دست هنرمند در راستای تحقق خیر عمومی برمی‌آید.

هنرمند با هنرش به تحقق خیر عمومی کمک می‌کند؛ اما او ممکن است سیاست‌شناس یا کنشگر سیاسی خوبی نباشد چراکه سیاست حوزه‌‌ای نیست که او در آن فعالیت کرده و بر آن اشراف داشته باشد.

اینکه کسانی بخواهند از هنرمند کنشگر سیاسی بسازند، متضمن خطر تولید یک کنشگر سیاسی نامطلوب است. کمااینکه در قصه‌ی والری گرگی‌یف و آنا نتربکو عملا چنین شده است: دو هنرمند برجسته، که با هنرشان در خدمت تعالی روحی مردم و تحقق خیر عمومی بودند، در اثر فشار دیگران، به سکوتی سیاسی روی آوردند که عملا به سود پوتین تمام شده است.

اگر والری گرگی‌یف و آنا نتربکو پس از حمله‌ی روسیه به اوکراین، چیزی در تجلیل پوتین گفته بودند، قطع همکاری با آن‌ها توجیه‌پذیر بود؛ اما اینکه گریبانگیر آن‌ها شویم که حتما باید مطابق صلاحدید ما موضع سیاسی اتخاذ کنید، برآمده از نگرشی لیبرال‌دموکراتیک نیست.

از سوی دیگر، این دو هنرمند سال‌ها در این نهادهای موسیقایی خدمت کرده بودند‌. والری گرگی‌یف از ۱۹۹۸ رهبر ارکستر فیلارمونیک روتردام بود. آنا نتربکو هم، به گفته‌ی مقامات اپرای متروپولیتن نیویورک، یکی از بهترین آوازخوانان این اپرا بوده.

اینکه دو هنرمند ممتاز را پس از سال‌ها خدمت به نهادهای هنری اروپا و آمریکا حذف کنند، در حالی که پس از آغاز جنگ اوکراین، حرفی هم به نفع پوتین نزده‌اند، مصداق خروج از دایره‌ی انصاف است. و انصاف حاقّ دموکراسی است.

شکل حادتر این رویکرد، تلاش دانشگاه بیکاکو در میلان برای ممانعت از تدریس آثار داستایفسکی بود که البته ناکام ماند.

ارسال به دوستان