عطاالله مهاجرانی در روزنامه اعتماد نوشت: مذاکره با امریکا را نباید تبدیل به تابو کرد تا اگر به دلایلی و در شرایطی دولت یا حکومت تشخیص داد که مذاکره به نفع ملت و کشور است، نتواند از دیوار بلندی که ساخته شده است، بگذرد یا تابو را بشکند.
خداوند رحمت کند، مرحوم آیتالله شاهرودی رییس وقت دستگاه قضایی، اطلاعیه داده بود که هر کس از مذاکره با امریکا سخن بگوید، برایش پرونده قضایی تشکیل میشود! و اگر مذاکره مستقیم کرد، متهم شود که ارزشهای انقلابی را نادیده گرفته است. در اردیبهشت سال ۱۳۶۹ که مقاله «مذاکره مستقیم» را در روزنامه اطلاعات نوشتم جورج بوش پدر، محترمانه از ایران دعوت کرده بود، که درباره مسائل دوجانبه با ایران گفتوگو شود.
موضع او غیر از موضع ترامپ و پمپئو بود که شرایط مذاکره را دیکته میکردند و مرادشان از مذاکره تسلیم شدن در برابر شرایط امریکا بود. بدیهی است که هیچ انسان منطقی و وطندوست و انقلابی نمیتوانست و نمیتواند در برابر چنان فشار و تحمیلی تسلیم شود. چنانکه وقتی بعد از تهدید ترامپ عدهای از ایرانیان خارج از کشور بیانیهای مبتنی بر ضرورت مذاکره با امریکا منتشر کردند، من به عنوان نویسنده همان مقاله مذاکره مستقیم، مخالفت کردم و به صراحت گفتم هیچ کس در برابر تهدید تسلیم نمیشود.
چند نکته:
اول: از لحاظ نظری نمیتوان مذاکره را مطلقا برای همیشه نفی کرد. موسی علیهالسلام ماموریت و رسالت الهی داشت که با فرعون، رامسس دوم که جنایتکارترین فرعون از سلسله فراعنه مصر بود؛ با زبان خوش گفتوگو کند. تا شاید چنان گفتوگوی نرم توام با مدارایی در فرعون اثر بگذارد.
دوم: مذاکره با امریکا، در ماجرای سفر مک فارلین به تهران، حتما به مصلحت و منفعت ملت ایران در شرایط دشوار جنگی بود. برخی افراد افراطی و رادیکال با افشای سفر مک فارلین، در واقع به مصالح ملی آسیب زدند. البته گمان میکردند که مصلحند و انقلابیاند و از قم نیز حمایت میشدند.
سوم: در ماجرای سقوط صدام و نیز در افغانستان، ایران مستقیما در سطوح سیاسی، نظامی و امنیتی با امریکا مذاکره کرد. به عنوان نمونه، وقتی طرف مذاکره ایرانی در گفتوگو با مقامات نظامی و امنیتی امریکایی شهید قاسم سلیمانی باشد، چه نکتهای یا خردهای بر مذاکرات میتوان گرفت؟ بدیهی است که مذاکرات نمیتواند بدون اشراف مقامات عالی نظام، به ویژه رهبری صورت گرفته باشد.
چهارم: اگر امریکاییها در موقعیتی باشند که اولا تحریمهای غیرقانونی و غیرموجهی را که در زمان ترامپ برقرار شد حذف کنند و بتوانند اطمینان نسبی طرف ایرانی را جلب کنند؛ مذاکره چه ایراد یا اشکالی میتواند داشته باشد؟ مذاکره یک پروسه است، نه یک امر ثابت و قطعی. طبیعی است که هر طرف میتواند پیشنهادات یا دیدگاه طرف مقابل را نپذیرد. مذاکرات طولانی در تاریخ دیپلماسی، در واقع اسناد و نشانه همین روند است. مذاکرات امیرکبیر در «ارزنةالروم» نمونه تاریخی چنین مذاکراتی است.
از طرف دولت ایران میرزا تقیخان امیرکبیر مامور مذاکره با دولت عثمانی شده بود. وی از سال ۱۲۵۸تا ۱۲۶۲ هجری- قمری در «ارزنةالروم» با نمایندگان دولت عثمانی و نیز نمایندگانی از روس و انگلیس، برای رفع اختلافات بین ایران و عثمانی مذاکره کرد.
در موقعیت فعلی، امریکاییها با خروج از برجام در دوره ترامپ، از زاویه سیاسی و منطقی و تبلیغاتی دست پایین را در مذاکره دارند. وقتی طرف ایرانی میگوید: «امریکا باید تضمین بدهد که بار دیگر از برجام خارج نخواهد شد» و طرف امریکایی میگوید: «نمیتوانیم تضمین بدهیم!» این سخن امریکا سنجیده میشود و نشانه موقعیت ضعیف امریکا در مذاکرات برجام است.
همه میدانند که شرط اصلی مذاکره، اعتماد به مواضع و سخنان طرف مقابل است. در هر حال مذاکره یک روش است، میتوان در موقعیتی از این روش استفاده کرد یا نکرد. البته دیگر اعضای برجام، به ویژه انگلستان و فرانسه و حتی چین و روسیه، همواره در گفتوگوی مستقیم با امریکا هستند، اگر مصلحت اقتضا کند، چرا ایران از این موقعیت به نفع منافع خود بهره نگیرد؟ چنانکه میدانیم، واسطهها همواره از زاویه منافع خود به موضوع نگاه میکنند، تردیدی نیست که روسیه و چین علاقهمند به گفتوگوی مستقیم امریکا و ایران و حتی بازسازی روابط دوجانبه دو کشور نیستند. نباید به گونهای رفتار کرد که نماینده همسایه شمالی نقش کارگردان خودخوانده برجام را پیدا کند.