عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: متأسفانه هنوز تصور درستی در باره مجازات و فلسفه آن در جامعه ایران و به طور مشخص در نظام رسمی وجود ندارد. تصور میکنند که مجازات فقط برای جلوگیری از تکرار جرم است و چون میبینند، برخی از مجرمین بارها و بارها دستگیر و مجازات میشوند، ولی دو باره مرتکب جرم میشوند درخواست تغییر یا تشدید مجازات را میکنند. این مسأله در سرقت بیشتر دیده میشود.
در همین زمینه سخنگوی فرماندهی نیروی انتظامی به افزایش ۹ درصدی در سرقتهای خرد، اشاره کرد و به طرح این پرسش پرداخت که:
▪️«آیا مجازات هایی که برای سارقان که سرقت خرد انجام می دهند بازدارنده بوده و سارقی که دستگیر می شود آیا امکان اصلاح او فراهم است؟ ما سارقانی داشتیم که بیش از ۲۰ فقره سابقه داشته اند چراکه مجازات ها بازدارنده نبوده و این سرقتهای خرد باعث ایجاد عدم امنیت ذهنی هم می شود.»▪️
در پاسخ به این پرسش باید چند نکته را توجه کرد. اول اینکه فلسفه مجازات صرفاً جلوگیری از تکرار جرم نیست. مجازات مجرم از زاویه استحقاق و نیز آرامش خاطر جامعه نیز هست. اگر چه کارکرد جلوگیری از جرم را نیز دارد.
ولی رابطه مجازات با کیفیت اثرگذاری آن در جلوگیری از جرم، رابطهای خطی نیست. یعنی با افزایش مجازات نمیتوان به همان نسبت مانع از تکرار جرم شد. اصولاً فلسفه اصلی مجازات استحقاق است، اگر مجرم بیش از استحقاق مجازات شود، اثر معکوس میگذارد.
برای نمونه فردی که در بزرگراههای تهران با پرتاب سنگ به خودروها موجب خسارات جانی و مالی شده را چگونه میتوان با مجازات از انجام آن منع کرد؟ خوب واضح است که در شرایط عادی حکمش اعدام است، آیا مجازات بالاتر از اعدام هم داریم؟ آیا او اطلاع از این مجازات داشته یا نداشته؟ اگر نداشته چرا و اگر داشته پس چرا اقدام به این جنایت کرده است؟ جنایتی حتی کور.
مسأله این است که در برخی از شرایط اجتماعی اثرگذاری مجازات به کلی از میان میرود. فراموش نکنیم که ما نباید هزینه مجازات زندان برای شهروندان متوسط و بالای جامعه را با این هزینه برای افراد بیکار و فقیر و حاشیهنشین جامعه یکسان فرض کنیم.
شاید کسی که از طبقه متوسط به بالا است هیچگاه به ذهنش خطور نکند که یک موبایل را در خیابان برباید و فرار کند. زیرا سودی که از این راه به دست میآورد، در برابر هزینه ناشی از احتمال بازداشت و زندان بسیار ناچیز است. او در صورت بازداشت و محکومیت چیزهایی را از دست میدهد که در برابر یک موبایل خیلی سنگین است.
همین اقدام برای بسیاری از افراد حاشیهای سودآور است، حتی اگر بازداشت شوند هم چیزی از دست نمیدهند، بویژه اگر یک بار به زندان رفته باشند، پس از آن اصل و برچسب زندان نیز برای آنان فاقد هزینه جدی است.
فراموش نکنیم که مجازات را برای همه یکسان مینویسند، مجازات قتل عمد اعدام است، چه سرمایهدار باشی چه دارای شغل عالی و چه بیکار و حاشیهنشین، ولی مجازات یکسان برای این سه نفر، هزینه یکسانی ندارند.
پس هنگامی که جامعه دچار شکافهای عمیق اقتصادی و اجتماعی میشود، اثرگذاری مجازاتها خود به خود کم میشود، زیرا حساسیت هزینهدهی برخی از اقشار نسبت به مجازاتهای مزبور از میان میرود.
با افزایش دُز مواد مخدر نشئگی و لذت بیشتری به معتاد دست میدهد، ولی یک جایی میرسد که بدن توان و کشش ندارد و فرد با افزایش مواد مصرفی، اُور دُز میکند و میمیرد.
مجازات و جرم نیز همین گونه است. اگر رفتارهایی را به عنوان جرم تعریف کنیم که اکثریت قاطع جامعه آن را جرم نمیدانند، مردم واکنش نشان میدهند و جرم و مجازات را بیاعتبار میکنند، مثل آنچه که در باره حدی از پوشش بانوان اکنون مطرح است.
همچنین اگر مجازات یک جرم معین را خارج از پذیرش جامعه زیاد کنیم، قطعاً آن عمل نیز از مفهوم جرم خارج میشود و تعداد زیادی مرتکب آن میشوند.
راهحل چیست؟ در گام اول التزام به فلسفه جرم و مجازات. جرم و مجازات باید برآمده از خواست عمومی و اکثریت جامعه باشد. در گام دوم کوشش برای اینکه همه مردم نسبت به مجازات و هزینه ارتکاب آن حساس شوند.
به عبارت دیگر اگر بخشی از مردم چیزی برای از دست دادن نداشته باشند، چرا باید از مجازات بترسند؟ با این وضعی که پیش میرویم، خطر سرقتهای خُرد بیشتر هم خواهد شد. تا مردم شغل و درآمد و تأمین اجتماعی و امید به آینده نداشته باشند، رفتن به زندان برای آنان هزینهای محسوب نمیشود که اتفاقاً سود هم دارد، زیرا جای خواب و خورد و خوراک آنان فراهم است. از خدمات درمان نسبی هم بهرهمند میشوند.
برای کاهش جرم ذهن خود را از مجازات و افزایش آن دور کنید، تنها راه بهبود شرایط اقتصادی و حرمت پیدا کردن مردم است، به نحوی که مجازات برای آنان تبدیل به هزینهای جدی شود.