اجرای سند همکاری راهبردی 25 ساله بین ایران و چین سوژه گزارش های خبری و تحلیلی رسانه های غربی شده است.
به گزارش عصرایران، وب سایت "دیپلمات" با انتشار گزارشی تحلیلی اجرای سند همکاری راهبردی 25 ساله بین ایران و چین را مورد تحلیل قرار داده است.
در این گزارش آمده است:
گروهی در آمریکا معتقدند تحولات اخیر در روابط چین و ایران نشانی از "تغییر" چین به سمت ایران است که منطقه را بیثبات و منافع ایالات متحده را تهدید میکند.
گزارش ها حاکی از آن است که چین در آخرین دور از مذاکرات در وین با هدف احیای برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، فعال تر شده است. در همین حال، چین واردات نفت از ایران را افزایش داده و از موضع ایران در برابر آمریکا حمایت لفظی می کند.
در بحبوحه این تنشها، "حسین امیرعبدالهیان" وزیر امور خارجه ایران در 14 ژانویه به چین سفر کرد تا درباره اجرای توافقنامه همکاری راهبردی 25 ساله ایران و چین گفتگو کند. امیرعبدالهیان در جریان این سفر در اظهاراتی بر تمایل به توسعه روابط نزدیکتر با چین در زمینه هایی مانند تجارت، امنیت و مبارزه با کووید-19 تاکید کرد.
علیرغم این اتفاقات، همزمان نشانه هایی مبنی بر وجود محدودیت های قابل توجه برای همکاری چین و ایران وجود دارد. هرچند ممکن است "ابراهیم رییسی"، رییس جمهوری ایران، در پی خروج ایالات متحده از برجام، مجبور شود "به شرق نگاه کند"، اما دولت چین همچنان به جهات مختلف نگاه می کند.
چین روابط قابل توجهی با عربستان سعودی، اسراییل و تعدادی دیگر از همسایگان ایرانی و رقبای منطقه ای تهران دارد. چین همچنین کاملا با موضع ایالات متحده در مورد تسلیحات هسته ای ایران در تضاد نیست و مشارکت پکن در مذاکرات وین هم نشان دهنده این موضوع است. چین ایران را تنها بخشی از استراتژی بزرگتر تعامل جهانی و توسعه اقتصادی میداند و همه تخمهای خود را در یک سبد قرار نمیدهد.
پس از امضای قرارداد 25 ساله ایران و چین در اسفندماه سال گذشته، پیشبینی می شد هجوم گسترده سرمایهگذاران چینی به ایران آغاز شود و دو کشور همکاریهای نظامی و سیاسی قابل توجهی داشته باشند. اما تاکنون این پیش بینی ها محقق نشده است.
در حالی که چین مقادیر بی سابقه نفت ایران را خریداری می کند، اما این کشور همچنان تمایلی به سرمایه گذاری در تولید یا چیزهای دیگر در ایران ندارد.
تنها قراردادهای جدیدی که از ماه مارس گذشته ( اسفند 1399) بین دو دولت منعقد شده در ماه جولای، تفاهم نامه همکاری موزه ای بین دانشگاه تهران و دانشگاه پکن بوده و تفاهم نامه دیگری برای همکاری سینمایی بین سازمان سینمایی ایران و دفتر سینمایی چین امضا شده است. اخیرا چین کنسولگری خود را در بندرعباس در جنوب ایران افتتاح کرده است، اما این امر هنوز تاثیر قابل توجهی بر تجارت دو کشور نداشته است.
تنها پیشرفت مهم، الحاق ایران به سازمان همکاری شانگهای (SCO) بوده است، یک سازمان بینالمللی به رهبری چین که به پیشبرد منافع اقتصادی، سیاسی و فرهنگی همه کشورهای عضو اختصاص دارد.
با این حال سازمان همکاری شانگهای سازمانی است که عموما به جای مکانیزمی برای اجرای سیاست، بستری برای بحث و گفتگو فراهم می کند. علیرغم لفاظی های آن در مورد تسهیل روابط تجاری، اقتصادی و فرهنگی بین اعضا، سابقه موفقیت سازمان همکاری شانگهای در این زمینه خیره کننده نبوده است.
عضویت ایران که تا 2 سال آینده نهایی نخواهد شد، با پذیرش عربستان سعودی، مصر و قطر به عنوان "شرکای گفتوگو" همراه شد، که نشانه دیگری از این است که چین به دنبال متعادل کردن منافع ایران با امتیاز دادن به رقبای خود است.
روابط چین با دیگر کشورهای خاورمیانه اغلب در بحث روابط چین و ایران نادیده گرفته می شود. سفر وزیر امور خارجه ایران به چین در خلا اتفاق نیفتاد، بلکه در چارچوب یک سلسله گفتگوهای سطح بالای چین در همان هفته با بحرین، عربستان سعودی، کویت، عمان، ترکیه و شورای همکاری خلیج فارس انجام شد.
همه این کشورها در حال حاضر روابط قابل توجهی با چین دارند که بسیاری از آنها از سطح همکاری چین و ایران فراتر است و برخی از آنها - به ویژه عربستان سعودی – روابط خصمانه ای با ایران دارند.
برای بسیاری از این کشورها، چین در حال حاضر شریک تجاری اصلی آنها است و بر نیاز پکن به ایجاد تعادل در روابط با همه طرفها تاکید میکند که به معنای عدم تمایل زیاد به سمت ایران است.
رابطه چین با عربستان سعودی نمونه ای از این موضوع است. تنها چند روز پیش از سفر امیرعبداللهیان، "وانگ یی" وزیر امور خارجه چین با "فیصل بن فرحان آل سعود" وزیر امور خارجه عربستان سعودی در چین دیدار کرد.
وانگ یی در دیدار با همتای سعودی او را"اولین وزیر خارجه ای دانست که در سال جدید (2022) وارد چین می شود" و افزود:" سفر شما نشان دهنده مشارکت استراتژیک جامع چین و عربستان سعودی است" و جایگاه عربستان سعودی را به عنوان "بزرگترین شریک تجاری و منبع واردات نفت خام چین" ستود.
ماه گذشته فاش شد که چین به عربستان سعودی کمک می کند تا برنامه تولید موشکی خود را توسعه دهد و به طور بالقوه به اتکای این کشور به خرید موشک های بالستیک خارجی پایان دهد.
اگرچه عربستان سعودی در حال حاضر به شدت توسط ایالات متحده مسلح شده است، برنامه جدید همکاری نظامی ریاض- پکن، این پتانسیل را دارد که به طور قابل توجهی ایران را از انجام حملات پهپادی آینده در عربستان سعودی باز دارد.
نقش چین در مذاکرات وین
همانطور که ناظران اشاره کرده اند، در حالی که چین از ایران حمایت لفظی می کند و از ایالات متحده به دلیل خروج از برجام انتقاد می کند، این که بتوان گفت پکن در طرف ایران است، گزاره ای درست نیست.
موضع چین این است که ایران نباید تحت هیچ نوع تحریمی قرار گیرد و باید به انرژی هستهای دسترسی داشته باشد، اما با دستیابی ایران به سلاح هستهای مخالف است و از نظارت بینالمللی به عنوان راهحل مساله هستهای ایران حمایت میکند.
در حالی که ایران خواهان بازگشت به برجام است، تهران در روند مذاکرات وین درخواست هایی حداکثری را نیز مطرح کرده است که چین تمایلی به حمایت از آنها نداشته است، به ویژه درخواست لغو تمامی تحریم ها قبل از مذاکرات.
چین اگرچه علنا از مواضع ایران حمایت می کند، اما ظاهرا در پشت پرده به ایران فشار می آورد تا به امتیازات وعده داده شده عمل کند و اکنون به میز مذاکره بازگردد.
چین بیشتر حامی برجام است تا موضع ایران. حمایت این کشور از ایران کمتر به دلیل نگرانی از انگیزههای هستهای ایران است (احتمالا رهبران چین میدانند که دولت ایران خودکشی نمیکند)، بلکه بیشتر بهعنوان راهی برای حل تنشها بین ایران و ایالات متحده به منظور رفع تحریمها علیه ایران است.
تحریم ها مانع اصلی اجرای توافقنامه همکاری راهبردی 25 ساله ایران و چین و بهبود روابط اقتصادی دو کشور است. سرمایه گذاران چینی بعید است که به سرمایه گذاری در ایران علاقه مند شوند مگر اینکه تحریم ها برداشته شوند.
اتحاد چین و ایران؛ از واقعیت تا بزرگنمایی
علیرغم پیشرفت های اخیر در بهبود روابط چین و ایران، مشارکت بین این دو به دلیل سیاست ایالات متحده و منافع شخصی چین محدود شده است. پکن در روند مذاکرات وین خود را در موقعیت قوی تری برای تحت فشار قرار دادن متحد خود (ایران) می بیند تا فشار بر ایالات متحده.
هنوز در پروژههای بزرگ اقتصادی، امنیتی و زیرساختی که توسط تحلیلگران غربی پیشبینی شده و دولت ایران به آن اشاره کردهاند، پیشرفت چندانی حاصل نشده است.
ایران نیز تحت فشار آمریکا وارد این قراردادها شده است و تحت فشار شدید ایالات متحده مجبور شده است وارد معاملاتی شود که لزوما مطابق با شرایطی نیست که میخواهد.
تجار و مصرف کنندگان ایرانی به طور یکسان از شرایط نامطلوب، محصولات نامرغوب و وعده های غیرقابل تحقق تحت تحریم ها شکایت دارند. به طور خلاصه، اگر رابطه چین و ایران ائتلافی باشد، رابطه خوبی نیست.
با این وصف چرا برخی در ایالات متحده همچنان بر تهدید اتحاد چین و ایران تاکید می کنند؟ از منظری که تسلط ایالات متحده بر خاورمیانه و آسیا را مطلوب و موجه فرض می کند، چین یک تهدید است: تهدید موجودیتی علیه آمریکا به عنوان منبع حمایت دیپلماتیک و مالی از دشمنان آمریکا که از دستورات ایالات متحده پیروی نمی کند.
تا زمانی که چین بتواند سیاست ایالات متحده برای به حاشیه راندن ایران را از طریق انزوای دیپلماتیک و محرومیت اقتصادی تضعیف کند، پکن به عنوان یک تهدید تلقی خواهد شد و البته، چین دلایل زیادی برای عقب نشینی از استراتژی ایالات متحده در ایران دارد. نه تنها سیاست "فشار حداکثری" در قالب تحریمهایی که مردم عادی ایرانی را از غذا و داروی اولیه محروم میکند و میتواند به راحتی به روشی مشابه در مورد چین نیز اعمال شود.
این سیاست، که برای چندین دهه شکست خورده و اساسا در دولت بایدن تغییر نکرده است، نیاز به توجیهی برای جبران ویژگیهای مذموم آشکار آن دارد. تهدید محور چین- ایران طبل جدید و مناسبی را برای شاهین های جنگ طلب آمریکا فراهم می کند، زیرا برجام آنها را از منطق قبلی محروم کرده است: جاه طلبی های هسته ای فرضی کنترل نشده ایران.
حتی در ملایم ترین تعاملات بین ایران و چین، آنها تهدیدی را می بینند که "بایدن نباید آن را نادیده بگیرد" و باید با "نمایش زور" با آنها مقابله شود. اما شواهد پیشبینیهای هشداردهنده آنها را تایید نمیکند و بیش از آنچه که از سوی شاهین های طرفدار جنگ در آمریکا به تصویر کشیده می شود، مشارکت محدودتری را بین تهران و پکن نشان میدهد.