عصر ایران؛ امید خزانی- تاریخ مذاکرات احیای برجامی سرانجام اعلام شده است. برخی تحلیلگران سیاست ایران با بدبینی مذاکرات آتی را طولانی و حتی فرسایشی پیشبینی میکنند به طوری که نه شکست آن اعلام شود و نه توافقی حاصل شود.
در برخی تحلیلها دلیل تأخیر در آغاز مذاکرات از طرف ایران افزایش سطح فعالیتهای هستهای و دور شدن از مفاد توافق ۲۰۱۵ با هدف افزایش قدرت چانهزنی و تاکتیکی است. اما موضوع این نوشتار تضمینهای دراز مدت اجرای توافق است که ایران بر آن اصرار دارد:
1. مهمترین چالش پیش روی مذاکرات برجام در وین تضمینهای درخواستی ایران مبنی بر عدم خروج دولت های بعدی آمریکا از توافق احتمالی است و البته دغدغه درستی است. دلسوزان و بزرگان ایران در این زمینه نوشته و نظراتی دادهاند. دربارۀ اخذ تضمین عدم خروج آمریکا حتی پیشنهاد شده است " ایران یک طرفه اعلام کند در صورت نقض برجام از سوی طرف مقابل ایران نیز متقابلا و به سرعت واکنش نشان داده و فلان یا بهمان کار را انجام خواهد داد و این تنها را تضمین پذیری برجام است!”
چنین نظراتی تا حدی کارایی دارند اما توافقات بینالمللی پیچیدگیهای فنی و حقوقی زیادی دارند و تاکتیکهای سیاسی منحصرا جوابگوی این پیچیدگیها نیست. یکی از روشهای غیرسیاسی بهرهگیری از اقتصاد سیاسی است و در غالب آن کشورها سعی میکنند منافع اقتصادی رقبا و حتی دشمنان خود را به اقتصاد و امنیت اقتصادی خود گره بزنند. برجام هم نباید از این قاعده مستثنا میشد.
2. اتحادیه اروپا در مورد برجام بالاترین سطح حمایت قانونی را از آن در قالب تصویب regulation که در همه ۲۸ کشوراتحادیه لازم الاجرا بود- انجام داد که بسیار بالاترو قدرتمند تر از Directive است که مستلزم تصویب جداگانه درکشورهای عضو است- تا بتواند حمایت همه کشورهای عضو اتحادیه تضمین کند. اما در آمریکا برجام در قالب executive order یعنی دستورات اجرایی رییس جمهورماند -که در جای خود بسیار قدرتمند هستند و فراتر از مداخلات کنگره و سنا عمل می کنند- اما به treaty یا معاهده تبدیل نشد که مستلزم تصویب در کنگره و سنا هستند. اوباما فاقد چنین حمایتی در سنا بود و بایدن نیز دارای حمایت شکننده ای در سنای آمریکا ست که بتواند توافق احتمالی با ایران را به معاهده ای تبدیل کند که رییس جمهور بعدی با دستور اجرایی به سادگی از آن خارج نشود!
فرنگی ها ضرب المثلی دارند که می گویند “عالی نمی تواند دشمن خوب باشد!” برجام عالی نیست ولی خوب هست. برجام فرصتی بود وهمچنان هست که ما اقتصاد خود را از انزوا خارج کرده و به سرعت به اقتصاد کشورهای مهم دنیا گره بزنیم و در واقع مهم ترین تضمین حفظ برجام و یا هر توافق و یا حتی معاهده ای از خطرات آتی همین هنر گره زدن منافع سایر کشورها به منافع خودمان است.
توافق هسته ای ایران حتی به فرض محال اگر به معاهده هم تبدیل شود رییس جمهور آینده آمریکا با حمایت دو حزبی – رای موافق دوسوم سنا- می تواند از آن خارج شود بنابراین سیاست را با ا”قتصاد گره زده” باید تضمین کرد. همان کاری که در دنیای امروز ما چینی ها با ذکاوت تمام آن را اجرا کرده اند و اقتصاد آمریکا، اروپا و روسیه را چنان به اقتصاد خود گره زده اند که هر تحریم سنگین از جانب غربی ها تعبیر به “خودزنی” می شود. ایران در مقایسه با چین و روسیه تهدیدی برای آمریکا و غرب محسوب نمی شود. اما چین و روسیه به دلیل گره زدن منافع اقتصادی اروپا و آمریکا به اقتصاد و انرژی خود از تحریم های کمرشکن مصون مانده اند.
3. روسیه با صادرات ۱۸۰ میلیارد متر مکعب گاز به اروپا ۳۹ درصد مجموع گاز وارداتی اتحادیه اروپا و ۳۰ درصد بازار نفت وارداتی اتحادیه را در انحصار خود دارد و این بزرگترین تضمین امنیتی-اقتصادی روسیه است.
به پشتوانه چنین گره خوردگی اقتصادی است که در بحران اوکراین اتحادیه اروپا تنش ها با مسکو را در حد اعلا سوق نداد. حال تصور کنید اگر خط لوله انتقال گاز ایران به اروپا با موفقیت تام ادامه می یافت و با سرمایه گذاری زیاد هر سال بر ظرفیت آن افزوده می شد آیا خود این پروژه اقتصادی مهم علاوه بردرآمد سرشار تضمین و پشتوانه هرموافقت نامه سیاسی از جمله برجام نمی بود؟ آیا اتحادیه اروپا بین روسیه و ایران، ایران را ترجیح نمی داد؟
اگر ایران هم مثل ترکیه به هاب مونتاژ و صادرات لوازم خانگی آلمان و ایتالیا و خودروسازهای بزرگ اروپا تبدیل می شد آیا گره خوردگی اقتصادی تضمین های آینده نمی شدند.
چین که آمریکایی ها آن را بزرگترین تهدید آینده امنیت ملی خود می دانند با هوشیاری اقتصاد صدها شرکت بزرگ آمریکایی را به اقتصاد خود گره زده است. برای مثال ۲۵ درصد درامد کل شرکت اپل و ۱۰ درصد درآمد کل کترپیلار و متوسط ۱۵ درصد درآمد Nike ، Ford، General Motors، Boeing درچین حاصل می شود که سیاستمداران آمریکایی نمی توانند در قبال آن بی اعتنا باشند.
4. گره زدگی اقتصادی از این نوع به معنای استثمارنیست و حتی حالت برد-برد اقتصادی دارد. روسیه هم علی رغم تنش های سیاسی پیاپی از چنین سیاستی در قبال آمریکا بهره می برد. روس ها راه ورود سرمایه های بخش خصوصی آمریکا به اقتصاد خود را باز گذاشته اند و بخش خصوصی آمریکا هر سال ۹.۲ میلیارد دلار فروش کالا و خدمات به روسیه دارد!
اگر در روزنه ایجاد شده در پسابرجام ما از تمایل بخش خصوصی آمریکا برای ورود به اقتصاد ایران بهره می جستیم و می توانستیم از زیرساخت های خودروسازی و صنایع و پشتوانه نیروی انسانی مختلف بهره برده واقتصاد ایران را فراتر از فرش و پسته به صنایع عظیم خودروسازی و انرژی آمریکا که همه خصوصی اند، گره بزنیم دولت پوپولیست ترامپ هرگز به راحتی نمی توانست زیر برجام بزند. چون می بایست پاسخگوی میلیاردها دلار زیان صاحبان سرمایه بخش خصوصی آمریکا می شد. دقیقا به خاطر همین گره خوردگی اقتصاد آمریکا با چین بود که درشت گویی هایی ترامپ برضد چین وارد فاز تحریم های گسترده نشد. برجام هم می توانست سرنوشتی شبیه پیمان NAFTA پیدا کند که ترامپ از آن یکسویه خارج شد اما با اندک تعدیلی احیا شد.
5. واقعیت فرابرجامی اما مرتبط با برجام این است که ما در گره زدن منافع حیاتی کشورهای مختلف حتی همسایگان مان به اقتصاد خود بسیار عقب مانده ایم. روسیه با رساندن گاز خود به پاکستان و هند طرح خط لوله صلح ایران به پاکستان و هند را که اهمیت فوق العاده استراتژیک داشت خنثی کرد. با عدم اجرای قرارداد صادرات گاز به امارات موسوم به کرسنت فرصت وابستگی امارات به گاز ایران وبالتبع اقتصاد ایران هم از بین رفت.
بازار گاز و برق ایران در عراق هم بسیار متزلزل شده است. صادرات برق ایران به کشورهای همجوار هم در اثر تحریم ها بسیار آسیب دیده است.
تحریم عملا ایران را از معادلات انٰرژی که امنیت کشورها به آن گره خورده است حذف کرده است و رقبای منطقه ای و فرامنطقه ای به سرعت در حال تبدیل کردن ایران به کشوری بی اهمیت در معادلات ژيوپلیتیکی دنیا هستند بنابراین هر روز تاخیر در بازگشت به اقتصاد دنیا ایران را از کریدورهای انرژی و مواصلاتی برای همیشه حذف خواهد کرد. قدرت واقعی و امنیتی کشورها بر اساس تولید ناخالص داخلی است.
اگر ایران منزوی شده ما امروز ۲۰۰ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی دارد یعنی قدرتش شکننده تر ازچند سال پیش است که حدود ۶۰۰ میلیارد دلار در امد ناخالض داشت و به تبع آن قدرت چانه زنی در مذارکرات اش هم متناسب با GDP اش توسط کشورهای رقیب در مذاکرات مختلف تنظیم می شود!
6. سیاست کشورهای دمکراتیک با اقتصاد آنها تنیده شده است . یادمان هست علی رغم حمایت اتحادیه اروپا توتال و بی پی و پژو و حتی ال جی و سامسونگ در پی تهدید های دولت ترامپ به سرعت از ایران خارج شدند.
بنابراین در تعامل یا مذاکره با طرف های غربی باید در نظر داشته باشیم که تعامل اقتصادهای لیبرال هرم وارونه است و از نوع پایین به بالا با تفوق صاحبان سرمایه های خصوصی است. برخلاف کشورهای دیگر که صاحبان صنایع گوش به زنگ سیاستمدارن هستند در کشورهای دمکراتیک صاحبان صنایع و سرمایه های خصوصی گوش سیاستمداران را در اختیار خود دارند. بنابراین درگیر کردن بخش خصوصی آمریکا در اقتصاد ایران راه را بر تحریم های پی در پی ایران در توسط کاخ سفید و کنگره و سنا خواهد بست.
7. برجام تا زمان تصویب آن در سال ۲۰۱۵ مسیری طولانی را طی کرده بود که ازمذاکرات محرمانه وزیر خارجه وقت دکتر صالحی در سال ۲۰۱۱ شروع و مادامی که ایران و امریکا مستقیما وارد مذاکره نشدند، توافقی حاصل نشد.
حال اینکه لزوم مذاکره مستقیم با آمریکا واقعیت دنیای تک قطبی است یا هر چیز دیگر؛ خروج یک جانبه آمریکا در زمان ترامپ نشان داد که حمایت های سایر کشورها از برجام در قالب بیانیه های متعدد تاثیری ملموس بر شکست تقریبی این توافق بدون پایبندی آمریکا نداشت. بنابراین مذاکرات اگر کماکان بر ۴+۱ بودن آن تاکید شود صرفا فرسایشی خواهد بود و به نتیجه ملموسی ختم نخواهد شد.
8. نکته مهم دیگری که امروز آشکار شده است این است که هر چند درچندین بیانیه تاکید شد که برجام حاصل تشریک مساعی و همکاری قدرت های مهم بود و اثبات کرد که برای صلح و ثبات دنیا قدرت های دنیا می توانند با هم همکاری کنند اما واقعیت این است که کشورهای حاضر در مذاکرات به دنبال نفع خود از آن بودند و حتی برخی از کشورها به دنبال به شکست کشاندن برجام بودند.
بنابراین واقعیت های پشت پرده و منافع ملی کشورها در پس ژست های دیپلماتیک و تعارف های بیانیه-محورپنهان شده است. بنابراین ما باید بپذیریم دراین دنیای ناآرام هم پیمان استراتژیک نداریم و صرفا مرهون ذکاوت خویش و همت ایرانیان وطن دوست خواهیم بود.