عصر ایران؛ امید جهانشاهی- هفتم آبان را روزی میدانند که کوروش کبیر بابِل را فتح کرد و اهمیت این فتح در بشکوهی و عظمت این دولت/شهر است که امپراتوری دیرپای بابل بود.
او پیش از آن، هگمتانه و پارت و زرنگ و هرات و خوارزم و باختر و چند دولت/شهر دیگر را فتح کرده بود و با فتح بابِل، سرزمین بزرگی به نام ایران را بنیاد نهاد.
کوروش کبیر آیین و اعتقاد مناطقی که فتح میکرد را گرامی میداشت و حاکمان و خاندان آنها را قتل عام نمیکرد. سه امپراتوری را ساقط کرد: ماد، لیدیا و بابل اما فرمانروایان آنها یعنی آستیاگ، کرزوس و نبونعید را نکشت، بلکه به تبعید فرستاد و البته ذلیل نکرد بلکه زندگی خوبی برایشان فراهم ساخت. این رفتار در جهان باستان البته بیسابقه بود.
شیوهٔ رایج آن دوران این بود که قتل عام و غارت کنند و به اسارت ببرند و کوچ دهند و معابد ویران سازند. مثل آنچه آشوریها در فتح شوش کردند و بابلیها در لشکرکشیهای چندباره به منطقه سوریه و فلسطین امروزین و کوچاندن یهودیان و دیگران. اما مرام کوروش چنین نبود. او هرگز قومی را کوچ نداد. با فتح بابل، دستور داد جایی تخریب و غارت نشود. خدایان مردم مغلوب را حرمت نهاد. فرمان برابری داد و بردگان را آزادی بخشید، یهودیان نجات یافتند و تبعیدیان که به این ابرشهر کوچانده شده بودند به اورشلیم بازگشتند.
او بزرگ مردی صاحب شوکت بود و یکتاپرستی دادگر. ایرانیان همیشه تاریخ یزدان پرست بوده اند. مفسر معاصر قرآن حضرت آیت الله جوادی آملی هم تایید کرده اند که هیچ وقت «بت پرستی و الحاد در ایران نبوده است».
علامه طباطبایی که در صدق بصیرتش خلاف نیست به تصریح در اثر سترگش «تفسیر المیزان» بر نظر مولانا ابوالکلام آزاد صحه گذاشته که ذوالقرنین بزرگ که در قرآن آمده است همین کوروش کبیر است.
آیتالله مکارم شیرازی نیز در تفسیر نمونه همین نظر را تایید کردهاند و آیت الله معرفت نیز همین نظر را داشتهاند. همچنین محققین متعددی در هند نیز دلایلی در اثبات آن بیان کرده اند.
پیش از ایشان نیز مفسرین بزرگی چون وَهب بن منبّه و محمد بن صائب کَلبی و یوسف بن موسی قطان تصریح کردهاند که ذوالقرنین همان سردار صالح تاریخ، کوروش کبیر است.
چراکه سلسله نبردهایش با جباران و صفات یادشده از ذوالقرنین در قران کریم با حضرت کوروش مطابقت دارد. هماو بود کسی که به درخواست قومی که نزدیک کوههای قفقاز می زیستند و از هجوم اقوام وحشی و بربر به تنگ آمده بودند، بر تنگهای میان دو کوه سدی از جنس آهن و مس ساخت. آن تنگه امروز تنگهی داریال نام دارد و حوالی شهر تفلیس است و از آن سد که از تکه های بزرگ آهن ساخته شده و روی آن مس مذاب ریخته شده بود، هنوز نشانه ای هست و با اوصافی که قرآن درباره سد ذوالقرنین بیان کرده است کاملاً تطبیق میکند.
«{ذوالقرنین} گفت: آنچه پروردگارم مرا در آن تمکّن و قدرت داده {از مزد شما} بهتر است؛ پس شما مرا با نیرویی یاری دهید {تا} میان شما و آنان سدّی سخت و استوار قرار دهم. برای من قطعه های آهن بیاورید {و در شکاف این دو کوه بریزید، پس آوردند و ریختند} تا زمانی که میان آن دو کوه را هم سطح و برابر کرد، گفت: {در کوره ها} بدمید تا وقتی که آن {قطعه های آهن} را چون آتش سرخ کرد. گفت: برایم مس گداخته شده بیاورید تا روی آن بریزم.» (آیات 95 و 96 سوره مبارکه کهف)
همچنین در تفلیس رودخانه ای است به نام کورا که برگرفته از نام کورش است و یونانی ها این رود را سیروس می گفتند که به معنی کوروش است.
ذوالقرنین به معنای صاحب دو «قرن» یا شاخ است و در نقش برجسته هخامنشی دشت مرغاب، کوروش با تاجی بر سر تصویر شده که دو شاخ همانند شاخهای قوچ بر آن دیده میشود.
به فرموده مفسر شهیر قرآن کریم آنچه این نظریه را تأیید میکند اوصاف اخلاقی حضرت کوروش است که یکتاپرستی دادگر و خردمندی اهل مروت بوده است که با ظالمان و یاغیان بر ستیز بوده و بر رعیت شفقت میورزیده است.
اینکه در سوره مبارکۀ کهف، خداوند او را خطاب میکند، برخی را بر آن داشته است که او از جملهی پیامبران الهی است و برخی را عقیده بر آن است که به معنای پیامبر بودن او نیست اما در زمره بندگان صالح خداست. نظر علامه طباطبایی هم همین است: اجمالا اینکه در بيشتر روايات آمده است كه ذو القرنين بندهاى از بندگان صالح خدا بوده، خدا را دوست مىداشت، و خدا هم او را دوست مى داشت، او خيرخواه خدا بود، خدا هم در حقش خيرخواهى نمود. (المیزان، جلد13، ص510)
آری بنیادگذار ایرانزمین، حضرت کوروش، مرد صالح خداست، یکتاپرستی بامرام، شجاع و بزرگمنش که مغرب و مشرق را مسخر خود ساخت.
به راستی که خداوند خواسته بود تا ذوالقرنین صاحب شوکت و ثروت و قدرت باشد و دادگری کند: «ما به او در زمین، قدرت و ثروت دادیم و از هر چیزی {که برای رسیدن به هدف هایش نیازمند به آن بود} وسیلهای به او عطا کردیم. » (آیه 84 سوره مبارکه کهف)
چه افتخاری از این بالاتر که این، وصف حضرت کوروش ماست. کسی که فصل تازه ای در تاریخ گشوده است. تا پیش از او حکومتی پهناور وجود نداشت. دولت/شهرهایی بودند مثل بابل و هگمتانه و هرات و ... که هر کدام فرمانروایی داشتند و حمله می کردند و غنیمت می بردند و به نفع خود مردمان را کوچ می دادند اما برای اولبار در تاریخ با حضرت کوروش بود که همه این دولت/شهرهای مجزا زیر سیطره یک حکومت بزرگ سامان یافتند. تکتک آن فرمانروایان دولت/شهرها همگی به فرمان فرمانروای فرمانروایان، کوروش کبیر، درآمدند و این یعنی برای اولبار یک حکومت بزرگ سراسری تشکیل شد به نام هخامنشیان. چون کشتار و غارت پایان یافت و دولت/شهرها به دادو ستد پرداختند. به تدریج برای نظم امور نظام دیوانی و حکمرانی ایجاد شد از جمله نظامی برای پرداخت دستمزد، طبقه بندی مشاغل، دادوستد مناطق و مالیات تدوین شدند. اقدامات زیادی در دوران سلسله هخامنشیان انجام شدند. مثالی می زنم که به مدیریت آب مربوط باشد که مساله امروز ماست و البته مساله همیشه ایران زمین، و از این رو اولبار حفر قنات ابتکار ایرانیان در دوران هخامنشی بود. نمونهاش قنات گناباد خراسان که قبلاً به قنات کیخسرو (از پادشاهان هخامنشی) معروف بود چون حدود 2500 سال پیش به دستور او ساختش آغاز شد و یکی از شاهکارهای مهندسی و مدیریت آب در جهان به شمار می رود. این قنات بیش از 470 حلقه چاه دارد و 33 کیلومتر طول که عمق مادر چاه آن 300 متر است و ثبت جهانی شده است.
برشمردن ابتکارات سلسله هخامنشیان یا خصال آن مرد صالح خدا مجالی فراخ می طلبد اما کوتاه اینکه بی تردید نام بنیادگذار ایران زمین، پرچم جاوید یکتاپرستی و دادگری است.