۰۷ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ۲۱:۴۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۰۱۲۸۳
تاریخ انتشار: ۱۴:۱۱ - ۱۳-۰۶-۱۴۰۰
کد ۸۰۱۲۸۳
انتشار: ۱۴:۱۱ - ۱۳-۰۶-۱۴۰۰

نگاه مخاطبان/ طالبان؛ آینده ای روشن یا مبهم! و چند پرسش

نگاه مخاطبان/ طالبان؛ آینده ای روشن یا مبهم! و چند پرسش
«طالبان چه در موضع خود با داعش و چه در نحوه بازنگری به روش های حکومتگری سابق و تعامل با کشورهای همسایه از جمله ایران، مبهم است، مبهم!»
مخاطبان عصر ایران؛ محمد صادق امینی*-

نکات مقدماتی(داعش در افغانستان و طالبانِ اکنون)

این روزها در رسانه های داخلی و خارجی بر اختلاف نظر فکری و سیاسی طالبان و داعش ( به اصطلاح داعش ولایت خراسان ) در افغانستان تاکید می شود به طوری که به جنگ و درگیری شان با یکدیگر اشاره هایی می شود که جزئیات آن لااقل برای نگارنده این سطور روشن نیست و به یقین جامعه ایرانی هم چندان با ماهیت و نمودهای این اختلاف و نزاع شناخت کافی ندارد و از خسارات این درگیری های رو در رو و زوایای اختلاف نیز کم تر گفته می شود و این سوال و ابهام را بر می انگیزد که واقعا اختلاف اصلی و ریشه ای طالبان با «داخ» بر سر چیست و دامنه آن تا کجاست.
 
وانگهی، این "داخی" های شرق افغانستان که گفته شده است در سال ۲۰۱۶ سه الی چهار هزار نفر بوده اند، اکنون تعدادشان را بسیار بسیار کم تر نقل می کنند، و من به قول سهراب سپهری به این تعداد مشکوکم:
«من به آمار زمین مشکوک ام.....».

آیا نباید مشکوک باشیم وقتی خبرگزاری های فارسی ضد ایرانی، اخبار داعش افغانستان را سربسته می گویند و چنان می گویند که گویی عده ای آدم های خطرناک در گوشه ای در افغانستان جمع شده اند، که هم با طالبان مخالفند، هم با ایران و هم با آمریکا و هم با جمع آماده ی رزم در دره پنجشیر. اما نمی گویند این ها دقیقا کجایند و چه تعدادی از افراطی را شامل می شوند.
 
البته می دانیم که برخی از این ها شکست خورده های فراری از جنگ سوریه و عراق اند که به کوه های افغانستان پناه برده اند و اغلب شان چچنی، اویغوری، ازبکی و از سایر کشورهای آسیای میانه اند و از سویی سرخورده های طالبانی که به دنبال مذاکرات صلح طالبان و آمریکا از طالبان جدا شده و در حال بازسازی خود هستند.
 
این نکته را بگذارید در کنار این گزارش که در دوره دولت اشرف غنی تا به اکنون_ که بساطش جمع شده_، داعش در شرق افغانستان حضور داشته و به استخراج معدن طلا هم می پرداخته است، یعنی حضور داعش در کشوری که دولت مستقر داشته و شاهد حضور پر رنگ نظامی آمریکا هم بوده ایم! 
 
شما خواننده گرامی خود این معادله را حل کنید و به نتیجه ممکن برسید که چگونه است همزمان افراطی ترین گروه(داخ) آن هم به تعداد مبهم که علی القائده از حمایت پاکستان هم نباید برخودار باشد در افغانستان حضور دارد، به وقت خود عملیات نظامی انجام می دهد، در مدرسه دختران کابل و فرودگاه کابل و.... عملیات انفجاری پیش می آورد و مردم بی دفاع را به خاک و خون می کشد و بدیهی ست که در این میان چند آمریکایی هم کشته می شوند، چنان که گویی که آمریکایی ها هدف این عملیات ها نبوده و یا داعش امکانات لازم برای حمله مستقیم به آمریکائیان حاضر در افغانستان را نداشته و لذا جان مردمان عازم به آمریکا(در بمب گذاری اخیر در فرودگاه کابل) را نشان کرده است.

باز این نکات را بگذارید در کنار نکته دیگر که بلی، آمریکا در حالی افغانستان را ترک می کند که بساط داعش را برنچیده و با طالبان در حال قدرت گیری در کشور، دیگر کاری ندارد؛ طالبانی که انفجارها را محکوم می کند، سخن از تعامل با گروه های مختلف و دولتیان سابق دارد، در حالی که این روزها دره پنجشیر را هدف گرفته است تا منطقه شرق و تعقیب و شکست داعش!!!
واقعا شخصیت های این داستان چگونه قرار است سرانجامی خوش و آرام را برای کشورشان رقم بزنند.

کشورهای همسایه افغانستان و طالبان
کشورهای همسایه از جمله ایران اسلامی که به واقعیت طالبان تاکید می کنند و به درستی هم_ با توجه به جمعیت پشتون ها_ تاکید دارند، چه راهکار و همکاری هایی را در ایجاد یک کشور با ثبات و برآمده از اراده مردمش پیشنهاد می کند، راهکارهای عملی که متضمن ثبات سیاسی در کشوری با چنین ویژگی هایی باشد.

اگر به فرض بپذیریم که طالبان قصد تکرار حکومت قبلی شان را ندارند و بر این عزم خود در عمل جدی هستند، و این طالبان دیگر آن طالبانی نیستند که شیعیان را به کابینه خود راه ندادند و آن ها را به پایین ترین شغل ها گماردند و مسجدشان را در هرات به نام معاویه نهادند، حال آیا می توانند در حکمرانی دست از این دسته از رفتارهای خود بردارند و بازتعریفی از هویت خود بنمایند، به طوری که نه فقط جامعه جهانی بلکه جامعه داخلی، ایشان را پذیرا شود؟

آیا مجاهدان سلاح به دست، تا کنون جز سلاح نظامی، قلم و کتاب زندگی ای برای خود و مردم افغانستان رو نموده اند؟ سخن از تبار فکری شان در این یادداشت کوتاه نمی رود، اما سوال و سوال های بسیاری هست که با توجه به تحولات اخیر باید پاسخی درخور برایش یافت.
آیا همه حنفی مذهبان آسیای میانه به ویژه در افغانستان، تبار فکری طالبان را دارند و شرط و شروط ایشان را خواهند پذیرفت؛ ما ایرانیان که نشان داده ایم قصد دخالت نداریم بلکه قصد مصالحه داریم.

سرنوشت آن ها که در افغانستان جز علوم انسانی رایج در مراکز آکادمیک را نخوانده اند و سنتی نمی اندیشند چگونه خواهد بود. این جدال سنت و مدرنیته در کشور سراسر جنگ زده به چه سرنوشتی خواهد انجامید!؟ آیا طالبان خواهند توانست وحدت مذهبی ای که قرآن عظیم بدان دستور داده را محقق سازد؟

کشورهایی به غیر از ایران که نسبتی با جریان صلح طالبان دارند، چگونه می توانند یک جامعه مسلمان متکثر را در راه توسعه فرهنگی و اقتصادی یاری کنند و آیا می توانند کمکی به حل مساله بنمایند؟

وقتی می بینیم که اغلب دولتمردان یا به تاجیکستان گریخته اند یا پاکستان، یا ایران و... چگونه می شود دولتی بنا شود که این فراریان را برای کشورداری گرد هم آورد؟

نگارنده به زعم خود پاسخ این سوالات را به همراه دارد؛ به این عبارت:
«طالبان چه در موضع خود با داعش و چه در نحوه بازنگری به روش های حکومتگری سابق و تعامل با کشورهای همسایه از جمله ایران، مبهم است، مبهم!»

*کارشناس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی
ارسال به دوستان