عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: مسائل خوزستان به نقطهاي رسيده كه همه اتفاق نظر دارند؛ حق متوجه مردم است. هر چند به نظر بنده نيازي نبود كه فرياد مردم بلند شود تا مسئولان امر متوجه اين حق شوند. خوشبختانه آقایان، بدون استثنا سفرهاي زيادي به خوزستان ميكردند و وضع آنجا را میدیدند. براي فهم مشکلات مردم حتي نيازي نبود پاي درددل آنان بنشينند، كافي بود نگاهي به ظاهر و سر و روي خرمشهر كنند تا متوجه عمق ماجرا شوند. اين كه ميگويند رنگ رخساره نشان ميدهد از سِرِّ ضمير؛ در اينجا كار برد دارد.
اگر سه دهه پس از جنگ به خرمشهر و آبادان وارد شويم و همچنان آثار جنگ و خمودگی چهرهها در آن ديده شود و از ميراث گذشته آن فقط تعداد زياد نمايندگان مجلس آن، باقي مانده باشد (اين شهر سه نماينده در مجلس دارد) و هيچ نشان مثبت ديگري در آن نبينيد، در اين صورت واضح بود كه ماجرا چيست؟
من هميشه در اين فكر بودم كه حتي اگر حقوق مردم آنجا را هم توجه نمیکردند، باز هم کوشش برای زدودن آثار جنگ يك الزام و ضرورت بود، حال چگونه چنين چيزي انجام نشده است، پرسش مهمي است. اگر گزارشهای فساد در منطقه آزاد خرمشهر اعلام و رسیدگی میشد کل ماجرای خوزستان برای همه روشن میشد.
اصلا مسأله برای آقایان روشن بود مگر ممکن است در حکومتی که، برای گرفتن اجازه نشر کتاب، واژه واژه کتابها به دقت خوانده و معنای محتمل آن شکافته و طعم آن مزه می شود، از بی آبی یا وضعیت خوزستان بیخبر باشند؟
اكنون كه
صداي اعتراض خوزستانیها درآمده است، ميتوان پرسيد كه چه بايد كرد و از كجا بايد آغاز كرد؟ سعي ميكنم كه در پاسخ به اين پرسش نكات اصلی و ریشهای مورد نظرم را طی چند یادداشت تقديم كنم.
مساله اين است كه آيا خوزستانيها يك شبه متوجه مشكلات خود شدهاند و راه
اعتراض را پيش گرفتهاند؟ آيا پيشتر معترض نبودهاند؟ مگر ممكن است؟ اگر اعتراضي كردهاند چرا شنيده نشده است؟ يا اگر اعتراض کردهاند پس چرا عمل نشده است؟ از چه طريقي اعتراض كردهاند؟ آيا اعتراض آنان با واكنش منفي امنيتي مواجه شده است؟ شیوههاي مدني و ممکن اعتراضي انان كه در دسترس و مجاز بوده كدام است؟
در پاسخ ابتدا به دو نمونه نمايندگان مجلس و رسانهها ميتوان اشاره كرد.
۱- مگر نه اين كه مردم خوزستان ۱۸ نماينده در مجلس دارند، و صدها نماينده در شوراي شهر و چند نماينده در مجلس خبرگان. پس چرا اين نمايندگان كه بايد صداي قانونی اين مردم باشد و مطالبات آنان را به صورت مدنی و قانوني پيگيري كنند تا كارد مشکلات به استخوان مردم نرسد در اين ماجراي اخير حضوری ندارند؟
پاسخ اين است كه آنان براي انجام اين وظیفه انتخاب نشدهاند، و اصولا با ايده درد مردم بيگانه هستند، چون از دل رقابتي آزاد و نمايندگي واقعي بيرون نميآيند. تا هنگامي كه مردم نتوانند، نمايندگان واقعي خود را در ساختار حقوقي و سياسي داشته باشند؛ صداي اعتراض آنان از تريبونهاي سياسي و حقوقي بازتاب پيدا نميكند، و كسي نخواهد بود كه حقوق مردم را پيگيري و به نتيجه برساند، در نتيجه مردم بيدفاع شده و اقدام موثر و ملموس حقوقی و سیاسی نميتوانند انجام دهند.
این وضع ادامه پیدا میکند تا هنگامي كه زخم مشکلات، عفونت ميكند و سراسر بدن را فرا ميگيرد و هيچ آنتيبيوتيكي درد آن را آرام نميبخشد و عفونت را خشك نميكند. اگر خوزستان نمایندگان واقعی داشت اجازه نمیدادند که ۳۰ سال پس از جنگ چنین وضعی در آنجا حکمفرما باشد.
پرسشي كه حكومت بايد از خود بپرسد اين است كه اكنون در خوزستان با چه كسي طرف است؟ با مردمی که فاقد نمايندگي حقوقی هستند؟ يا سران عشاير و طوايف، يا نهادهاي مدني مثل شوراها، يا احزاب، یا سندیکاها و ...؟ خوب هنگامي كه هيچ گونه نمايندگي كردن را براي مردم به رسميت نشناسيم، نتيجه همين خواهد شد كه هر گونه اعتراض به درگيري و تقابل منجر شود.
نمايندگيهاي موجود نماينده و حلّال مسائل مردم نيستند و قادر به نمايندگي مطالبات مردم نميباشند، زيرا آنان از خلال فيلتر نظارت استصوابي بيرون آمدهاند و نه از رقابت واقعی مردم. به همين دليل آنان بخشي از مساله هستند و نه بخشي از راهحل. در نتيجه انان در اين ماجرا غايب هستند و جرات حضور در ميان مردم را ندارند. بايد در تهران و در مجلس دنبال مسدود كردن فضاي مجازي باشند و نه تامين آب و برق و شغل برای مردم. آنان بايد مطالبات ولينعمتان خودشان را پيگيري كنند، اين ولینعمتان هر که هستند مردم خوزستان نیستند.
2ـ بجز فقدان نمایندگی مردم در سطح ساختار رسمی و حقوقی و نیز در سطح ساختار مدنی، باید به مسأله بسیار مهم فقدان رسانههای کارکردی در سطح کشور و منطقه خوزستان اشاره کرد. البته این مسأله مرتبط با موضوع قبلی است. ولی در هر حال تا هنگامی که رسانههای آزادی که بازتابدهنده حقیقت و عینیت باشند، نداشته باشیم، نباید انتظار داشت که مشکلات حل شود. رسانه آزاد نیز به صورت فرمایشی و دستوری شکل نمیگیرد. انحصار مطلق صداوسیما کم بود، در پی انحصاری کردن فضای مجازی هم هستند.
چرا دنبال انحصار هستند؟ پاسخ روشن است. رسانه انحصاری، بازتابدهنده خواست نهاد انحصارگر است و نه خواست مردم. خیلی صریح و روشن باید گفت با وجود انحصارِ رسانهای هیچ اصلاحات واقعی در کشور رخ نخواهد داد. مردم از طریق رسانه آزاد و رقابتی است که میتوانند خواستها و مشکلات و راهحلهای خود را بازتاب دهند و آنها را تبدیل به قدرت کنند.
اجازه دهید که یک نکته مهم را تأکید کنم. کارکرد رسانه آزاد فقط منحصر به این نیست که حقیقت را بیان و مردم و مسئولین را آگاه کند. این کار را گزارشهای خصوصی و رسمی مستقل هم میتوانند انجام دهند. یقین دارم که تعداد زیادی از این گزارشها به دست مسئولین کشور میرسد و از واقعیت آگاه هستند.
کارکرد رسانه تبدیل این آگاهیها و واقعیتها به قدرت است و این قدرت است که موجب پیش بردن امور میشود و الا آگاهی از مشکلات مردم هست و کم هم نیست. مگر میشود مسئولین از ماجرای خوزستان آگاه نباشند؟ غیر ممکن است. مسأله این است که آنان حساسیت ندارند و بیخیال انجام اصلاحات و بهبود امور میشوند، لذا وضع به اینجا میرسد.
در حالی که اگر رسانه مستقل و آزاد باشد، این آگاهیها تبدیل به قدرت میشوند و دمار از روزگار مسئولی که بیتوجه به آنها است در میآورد. رسانه نه فقط نقش آگاهیبخشی دارد، بلکه نقش تبدیل آگاهی به قدرت سیاسی و اثرگذاری بر مسئولین را نیز دارد، و الا آگاهی به تنهایی اثرگذاری کافی را ندارد.
3ـ برای فهم بهتر اینکه آیا میتوان مشکل را حل کرد یا خیر؟ و اگر باید حل کرد از کجا باید آغاز کرد، مثالی تقدیم میکنم. اگر کسی مریض شود و به پزشک حاذق مراجعه کند و تحت آزمایشهای متعارف قرار گیرد و براساس ضوابط علمی معینی درمان او آغاز شود و همه شواهد حاکی از فرآیند درست و دقیق باشد، با این حال ممکن است بیمار درمان نشود.
در این صورت بازنگری کل ماجرای درمان در دستور کار قرار میگیرد. ممکن است در یک مرحله متوجه شوند که آزمایشگاه دچار یک خطای فنی شده است یا برای همه بیماران این خطا رخ داده است. طبعاً باید این حلقه از زنجیره درمان را اصلاح کرد و اطمینان داشت که پس از آن بیماران درمان میشوند. این خطا را فنی میدانیم. خطایی است که عوامل و مجریان موجود در فرآیند درمان قادر به عیبیابی آن هستند. مثل عیبی که از یک خودروی متعارف گرفته و تعمیر میشود.
ولی برخی خطاها فنی نیستند. اگر از همان ابتدا پزشکی که به او مراجعه شده، متخصص و حاذق نباشد، آزمایشگاهها نیز غیر استاندارد باشد، بیمارستان و مطب نیز بهداشتی و عاری از میکروب نباشند، داروهای تجویزی تقلبی و تاریخ گذشته باشد و... در نهایت بیمار نیز درمان نشود، این را نمیتوان ناشی از خطای فنی نامید.
پراید خودرویی است با استانداردهای شناخته شده، اگر دینام آن خراب شود، آن را میتوانید تعمیر و تعویض کنید، ولی ماهیت این خودرو را نمیتوان به سطح بنز ارتقا داد. متأسفانه باید گفت که مشکلات کشور و به طور مشخص خوزستان ناشی از خطای فنی نیست که دستاندرکاران امور در چارچوب ساختار مرسوم و موجود مدیریتی بخواهند آن را حل کنند.
ساختاری که در چنین شرایطی نسبت به وضعیت برجام بیخیال است و آن را مثل آب خوردن به عقب میاندازد چگونه میتواند درک صحیحی از مشکلات کشور و راهحلها و امکانات حل آنها داشته باشد؟
اشتباه است اگر گمان شود که میتوان با تزریق قدری امکانات به خوزستان مسأله را حل کرد. امکاناتی نمانده است. هر امکاناتی که از جایی برداشته شود و به خوزستان تزریق شود، در بهترین حالت دردهای خوزستان را قدری تخفیف میدهد. ولی دردهای جاهای دیگر را غیر قابل تحملتر میکند. مثل برداشتن گوشت از یک نقطه بدن و پیوند زدن آن به نقطه دیگر بدن است، که بیماری را تشدید میکند.
در تایید این ادعا باید گفت، تا کنون بارها اتفاق افتاده که پس از تنشهای سیاسی و برای حل مشکلات و پاسخ به اعتراضات مردم، امکانات مادی و پول به استان سرازیر میشود. ولی تجربه نشان داده این پولها در فضای احساسی مزبور، درست هزینه نمیشوند و در ساختار اداری فاسد قرار گرفته و بخش مهم آن تلف میشوند. این بار هم چنین خواهد شد تا نوبت بعد.
۴. مشکلات اصلی ایران ساختاریتر از آن است که با سیاستهای مقطعی و فنی درمان شود. چنین رفتاری اتلاف وقت است. ضرورت دارد به یک پیشزمینه مهم حل این گونه مسایل کشور اشاره کنم. فقدان اعتماد اجتماعی. اگر کسی گمان میکند که بدون پرداخت هزینههای گزاف قادر به حل مشکلات کشور است، بدون تردید در سلامت عقلی او باید شک کرد. اساساً یکی از ریشههای بحرانهای کشور در وجود این نگاه است که گمان میکنند راهحلهای مسئولین، سراسر خیر و برکت است. اگر آب کارون به مناطق مرکزی میآید، گمان میکنند که این خیر مطلق است و هیچ عوارضی ندارد. گویی که آب آنجا مفت و مجانی بوده و هدر میرفته است و باید جلوی هدررفت را گرفت.
پس اگر از ابتدا میدانستند که اجرای این طرح هزینههایی دارد که باید شناخته شود و برای آن چارهاندیشی کرد، در این صورت یا احتمالاً آن طرح را اجرا نمیکردند، یا اگر انجام میدادند، حتماً تمهیداتی هم برای جبران مشکلات آن میاندیشیدند.
یکی دیگر از موضوعات ساختاری و مهم که در ایران مورد توجه سیاستگذار قرار نمیگیرد و عوارض بسیاری را ایجاد میکند، موضوع قیمتگذاری است. این نظام قیمتگذاری مشکلات آب و برق و انرژی در کشور را ایجاد و تشدید کرده است. تا هنگامی که آب و برق قیمت واقعی نداشته باشند، نقش آنها در تولید کالا دچار اختلال میشود.
نگاه رسمی حکومت ایران به آب مثل نفت است. حتی بدتر از نفت، زیرا نفت بازار بینالمللی و قیمت شناخته شدهای دارد، ولی آب فاقد چنین بازار و قیمتی است. از این رو گمان میکنند، آب همان نفتِ خدادادی و مجانی است. از برف و باران به دست میآید و مفت است.
این نگاه ریشه بخش مهمی از اتلاف منابع در ایران است. حالا فرض کنید که بخواهند دو مسأله وجود هزینههای سنگین و قیمتگذاری را حل کنند. که بدون حل آنها هیچگاه مسائل آب و برق و انرژی حل نخواهد شد. رعایت این دو نکته نیازمند اعتماد اجتماعی است.
اعتمادی که اگر وجود نداشته باشد، با یک افزایش قیمت بنزین حوادث آبان ۱۳۹۸ ایجاد میشود. برای انجام چنین اصلاحاتی نیاز به مسئولینی داریم که مورد اعتماد جامعه باشند، اگر حرفی زدند و قولی دادند که نیازمند تحمل قدری رنج و سختی است، مردم آن را بپذیرند و همراهی کنند. ولی چه کسی گمان میکند که با انتخابات اخیر چنین اعتمادی ایجاد یا تقویت شده است؟ مگر دستاندرکاران انتخابات به مردم و انتخاب آنان اعتماد کردند که مردم اعتماد متقابل نشان دهند؟
به طور خلاصه باید گفت:
۱- مشکلات و مسایل خوزستان شاید شدت و ضعف آن با مسایل دیگر نقاط کشور تفاوت داشته باشد، ولی در اساس همگی این مشکلات ناشی از یک وضعیت و رفتار مشابه و ضمناً شناخته شده است.
۲- این مشکلات و مسایل در اغلب موارد فنی و جزیی نیست که در دل روال تصمیمگیری موجود قابل حل باشد، هر گونه نگاهی فنی و جزیی و موردی به این مشکلات نه تنها موجب حل آن نمیشود، بلکه مشکلات را بدتر میکند.
۳- چرا این مشکلات اکنون بروز پیدا کرده؟ برای اینکه تا کنون با اتکا به درآمدهای نفتی و خوردن از منابع طبیعی، آثار منفی و دردآور این سیاستها تحملپذیر میشد. ولی اکنون با متوقف شدن درآمدهای نفتی و افزایش فشار بر منابع پایانپذیر طبیعی، این عوارض شدیدتر از آنچه که تصور میشد نمود پیدا کرده است.
۴- مردم هیچ امکانی برای بازتاب مدنی خواستههای خود ندارند. مردم فاقد نمایندگی در سطح سیاسی و حقوقی و نیز در سطح مدنی هستند. در نتیجه توده وار وارد میدان میشوند.
۵- فقدان رسانههای آزاد و کارکردی و بویژه نداشتن رادیو و تلویزیون کارآمد، اجازه نمیدهد که حقیقت روشن شود و یا حقیقت و آگاهی تبدیل به قدرت گردد، در نتیجه مشکلات لاینحل باقی مانده است و عمیقتر نیز میشود.
6ـ تنها راه ممکن برای حل مسایل کشور از جمله خوزستان بازگشت به شعار اصلی انقلاب، یعنی حاکمیت مردم، البته بدون اما و اگر و محدودیتهای قدرتساخته است. این تنها راه برای بازسازی اعتماد ملی به مدیران است.
۷- بدون وجود اعتماد اجتماعی از سوی مردم به حکومتکنندگان و بدون وجود نمایندگیهای واقعی مردم در سطح حکومت و نهادهای مدنی و رسانهای، ممکن نیست که مشکلات را به صورت ریشهای بتوان حل کرد.
پس نقطه آغاز معلوم است. احیای اعتماد اجتماعی مردم از طریق امکان شکلدادن نمایندگی واقعی مردم در ساختار حقوقی و مدنی و سپس اتخاذ سیاستهایی که لازمه این اقدام هستند یعنی گسترش آزادی رسانهها و حاکمیت قانون. بقیه کارها فقط اتلاف وقت و منابع است و در بهترین حالت بهبودی های جزیی و البته موقتی و بازگشتپذیر ایجاد خواهد کرد.