به سابقه شما كه نگاه ميكنم تحصيلاتتان در حوزه مديريت است و معلم آموزشوپرورش تعليموتربيت كجا، مباحث مربوط به زلزله كجا. چگونه شد كه بحث خانه امن را طرح كرديد؟به سابقه شما كه نگاه ميكنم تحصيلاتتان در حوزه مديريت است و معلم آموزشوپرورش تعليموتربيت كجا، مباحث مربوط به زلزله كجا. چگونه شد كه بحث خانه امن را طرح كرديد؟من اصالتا اهل رودبار هستم. (رودبار شهر زيتون) به ياد داريد كه در سال 69 زلزلهاي اتفاق افتاد كه بسياري بر اثر آن جان خود را از دست دادند. در اين حادثه من هم نزديك به 300 نفر از اقوام نزديك خود را از دست دادم صحنه خيلي ناراحتكننده بود به اتفاق برادرم بسياري از اقوام را از زير آور بيرون آورديم و دفن كرديم.زلزله رودبار و حواشي آن هميشه اين انگيزه را در من ايجاد كرده بود كه بهدنبال راهحلي براي كاهش مرگومير ناشي از زلزله پيدا كنم. خيلي فكر كردم تا اينكه طرح اتاق امن را كه بسيار ساده و داري هزينه تمامشده پاييني است به نظرم رسيد.
طرح به چه شكل بود؟در اين طرح بخشي از خانه ايمن ميشود و روي آن دوباره نازككاري ميشود تا شرايط ايجاد شده براي بالا بردن ايمني به چشم نياييد و نماي اتاق خراب نشود. تجربه نشان داده اگر چنين خانهاي در درون ساختمانها ايجاد شود مرگومير در صورت وقوع زلزله كاهش مييابد. من يك مثالي ميزنم زلزله بم وقتي اتفاق افتاد خيليها كشته شدند (بيش از 40هزار نفر) اگر در بم اتاق امن احداث ميشد ميزان كشته شدهها اين ميزان نبود. زيرا در تلويزيون زن و شوهري در شب حادثه را اينگونه تشريح كردند، ساعت 1:30 شب اولين زلزله اتفاق افتاد ما دويديم به سمت حياط و بچهها را هم بيدار كرديم، منتها چون ايام امتحانات بود بچهها خسته بودند و به زحمت بيدار شدند گفتيم بچهها آماده باشيد كه زلزله آمده بيرون هم نميتوانستيم برويم چون هوا آنقدر سرد بود كه نهتنها ما هيچكس نميتوانست بيرون برود. براي همين همه به اجبار به خانههايشان برگشتند. دوباره زلزله ساعت 3:30 اتفاق افتاد و همان ماجرا تكرار شد ولي پس از مدتي چون بيرون نميتوانستيم بمانيم دوباره به خانه برگشتيم.وقتي زلزله ساعت 5:30 صبح اتفاق افتاد ما چون بيدار بوديم ناخودآگاه به سمت حياط رفتيم اما سهفرزندمان زير آوار ماندند. در واقع سهدخترشان در يك لحظه كشته شدند.
حالا اگر اتاق امن، كه هزينه در حدود 300 هزار تومان داشت ايجاد ميشد هزار نفر هم نميمردند چون طراحي آن بهگونهاي بود كه در صورت تخريب ديگر بخشهاي خانه آن اتاق از هر آسيبي مصون ميماند.
اين طرح را شما خودتان به تنهايي كارهاي مطالعاتياش را انجام دادهايد؟بله، به محض اينكه به ذهنم رسيد به دليل آنكه مطمئن نبودم مشابه اين طرح وجود دارد به استادان درجه يك اين رشته مراجعه كردم افرادي نظير آقاي پرفسور خالوت، دكتر كاظمي از استادان دانشكده شريف به پژوهشگاه زلزله مراجعه كردم و با آقاي دكتر ناطقالهي كه در دنيا طراز اول هستند در بحث مقالات زلزله كار كردهاند درباره طرح صحبت كردم.
قبلا نسبت به اين استادان شناخت داشتيد؟خير همينطور رفتم و جستوجو كردم كه در مورد زلزله چه كساني طراز اول هستند كه اين آقايان را به من معرفي كردند و من رفتم كه مطمئن بشوم كه آيا اين طرح بديع هست يا نه و قبلا اجرا شده است
واكنشها چگونه بود؟همه تعجب كردند و تشويقم كردند كه طرح را دنبال كنم گفتند اين طرح جديدي است و خوب است آن را ادامه دهي. مخصوصا آقاي دكتر ناطقالهي.
اين تشويقها بيشتر ترغيبم كرد تا طرح را دنبال كنم و بخشهاي ناقص آن را تكيمل كنم چون طرح اوليه ماكت يك پناهگاه بود كه زياد كارايي نداشت اما كمكم طرح را تغيير دادم تا به طرح اتاق امن رسيد.
مرحله اول شما سال 82 است؟بله، اين طرح را من خرداد 82 اختراع كردم. به صورت دو مدل داخل ساختماني و بيرون ساختماني.
پس از تكميل طرح را كجا برديد؟براي ثبت به ادره ثبت اختراع بردم يعني وقتي مطمئن شدم طرح بديع است براي ثبت اقدام كردم اما رئيس اداره ثبت اختراعات به من گفت:نمونه ساختهايد گفتم كه نميشود ساخت چون خيلي پرهزينه است گفتند پس برو با يكي از ادارات مثل شهرداري يا وزارت مسكن شريك شو وقتي نمونه ساختيد آنوقت يك CD يا فيلمش را بياوريد يا بگوييد ما خودمان ميآييم آنجا و به نام شما ثبت ميكنيم. گفتم باشد.
پس از آن چه كرديد؟به وزارت كشور نامه زدم و طرح را معرفي كردم. دقيقا2 ماه قبل از زلزله بم در هشت آبانماه 82 نامه ثبت شده آن را هم دارم بعد از يك ماه ديدم كه هيچ خبري نشد آنها جواب مشخصي به من ندادند. بعد از آنجا من اين طرح را به سازمان تحقيقات مسكن ارائه دادم به خانم دكتر پرهيزكار كه رئيس آنجا بودند.پس از آنكه من سه نامه براي اين مركز ارسال كردم به من جواب دادند و تاييد كردند كه طرح من براي طبقه قديمي مناسب و بافتهاي جنوب شهر يا فرسوده و روستاها خيلي خوب است اين نامه را ديماه 82 دادهاند به خانم دكتر پرهيزكار كه براي من فرستادند. بعد به پژوهشگاه زلزله مراجعه كردم در آنجا آقاي دكتر محمود حسيني، معاون پژوهشي خيلي من را تشويق كردند اما گفتند ما رديف بودجه نداريم و تنها جايي كه ميتواند براي نمونهسازي و اجراي طرح كمكت كند شهرداري است چون بودجه دارد.
اينگونه به شهرداري وصل شديد؟بله اتفاقا روزي بود كه زلزله بم اتفاق افتاد نامه را به دفتر دكتر مازيار حسيني رئيس سازمان مديريت بحران شهرداري كه از شاگردان آقاي دكتر محمود حسيني هستند تحويل دادم. به من گفتند شما نامه را اينجا ثبت كرديد برويد ما خبرتان ميكنيم چيزي حدود 10 روز الي 2 هفته بعد آقايي به نام دكتر روحانيمنش معاون آقاي دكتر حسيني با من تماس گرفتند كه راجع به اين طرح با هم صحبت كنيم من به دفتر ايشان رفتم حدود يك ساعت كامل من راجع به طرح توضيح دادم. سواليهايي كردند راجع به جزئيات و اينجور مسائل. چيزي كه ايشان در طول گفتوگو تاكيد داشت اين بود كه آقا اين طرح اورجينال است گفتم من كه نميدانم شما كه در اين زمينه در دانشگاه آمريكا تحصيلكرده هستيد شما جايي شنيدهايد اگر شنيدهاي كه من كاسه كوزهام را جمع كنم بروم گفت نه بنده هم اولين بارم است كه ميشنوم. گفتم بنابراين من آمدهام كه با شما براي ثبت اختراع شريك بشوم. گفت من به شما خبر ميدهم. يك هفته بعد از آن ديدار متوجه شدم كه تقديرنامهاي پست كردهاند به درب منزلمان كه ضمن تشكر از تلاش صادقانه شما، براي اينكه اين موضوع به ما مربوط نميشود به وزارت مسكن مراجعه كنيد در صورتي كه من به وزارت مسكن رفته بودم و تاييديهاي هم گرفته بودم آنها هم مرا به شهرداري حواله داده بودند اما شهرداري در اين تقديرنامه گفت به ما مربوط نميشود.
بعد چه كرديد؟من گفتم كه يك مخترع هستم و اختراع و سرگرميهاي ديگري هم داشتم رفتم سراغ كارهاي ديگرم. گفتم كه من به اندازه كافي تلاشم را كردهام تا ببينم چه پيش ميآيد. رفتم بهدنبال طرحهاي ديگر يا مدل بيرون ساختماني را كه بر رويش كار ميك
ردم.
ديگر طرح درون ساختماني خانه امن را رها كرديد؟بله موقتي گذاشتم كنار تا زمان بگذرد.
اين اتفاقات همه مربوط به سال 82 است؟بله، دي ماه سال 82 بود البته در طول اين مدت تلاشيهايي براي معرفي طرح كردم در بهمن 82 در نشريهاي به نام زمينلرزه كه نشريهاي تخصصي انجمن زلزله ايران است مقالهاي را در معرفي خانه امن به چاپ رساندم. در اين مجله تمام اساتيد زلزله عضو هيات تحريريه هستند به مقاله من با اينكه نشريهتقريبا 30 صفحه بيشتر ندارد 4 صفحه اختصاص دادند يك بيوگرافي هم از من نوشتند و در پايان هم نقد و بررسي كردند گفتند كه چه محاسني و چه معايبي دارد روزنامه جامجم هم با من مصاحبهاي داشت چون موضوع زلزله بم داغ بود از اين بحثها استقبال ميشد. ماهنامهراهوساختمان به مديريت آقاي دكتر شجاعيان هم مصاحبهاي با من كردند. ديگر قضيه را رها كردم تا اينكه در تابستان 83 روزنامه همشهري دوباره مقالهاي را درباره اتاق امن چاپ كرد. ولي اسم مرا در مقاله ننوشت فقط نوشته بود اين آقا، اين مخترع اسم به نام سليمي داخل مقاله نبود. من رفتم به دفتر روزنامه رفتم و اعتراض كردم كه چرا اسم مرا ننوشتهاند عذرخواهي كردند و گفتند كه اشتباه شده است. 2 روز بعد يك اصلاحيه نوشتند مبني بر اينكه ما از حضور آقاي سليمي عذرخواهي ميكنيم اسم ايشان از قلم افتاده بود. ايشان اولين مخترع اتاق امن نهتنها در ايران بلكه در جهان هستند كه من اين روزنامه همشهري را دارم در تابستان 83 بود روزنامه همشهري بنده را به عنوان اولين مخترع اعلام كرد.
بعد از آن در اسفند 83 كه با همسرم خريد عيد رفته بوديم ديدم كه در صفحه اول روزنامه همشهري با فونت درشت نوشته است كه اتاق امن توسط كارشناسان شهرداري اختراع شده است. (روزنامهاش را هم دارم) من و خانم از اين موضوع شوكه شده بوديم من فكر كردم كه خواب ميبينم طرحي كه يك سال بود ازش هيچ خبري نبود يك مرتبه اينچنين سروصدا كرد. 19 اسفند 82 بود شب عيد بود من هيجانزده متن را نگاه ميكردم. ديدم بله اين آقايان در طي يك سالي كه ما در سكوت بوديم از دي ماه 82 تا الان كه بنده از همه جا بيخبر بودم مخفيانه روي طرح كار كردهاند.
كدام آقايان؟آقاي مازيار حسيني آقاي علياكبر محرابيان، آقاي موسي مظلوم.
بر چه اساسي اين حرف را ميزنيد.طبق شواهد و مصاحبههايي كه خودشان داشتند.آنها در مصاحبههايشان گفتند ما به شكل محرمانه روي اين طرح كار ميكرديم. در بيابانهاي سعادتآباد كه زمينش متعلق به شهرداري تهران بود يك ساختمان 3 طبقه را نمونهسازي كردند. اتاق امن در آن به كار بردند و آدمك گذاشتند، پس از اتمام كار با زلزله مصنوعي اين ساختمان را خراب كردند از تمام مراحلش فيلم و عكس تهيه كردند، ساخت، تخريب و... .بعد كه اين كارها را انجام دادند به قول خودشان ديدند اين طرح جواب داده چون اتاقك امن سالم مانده بوده و بقيه آپارتمانها تخريب شده بودند. آدمكهايي را كه خودشان ميگويند حتي به صورت ايستاده گذاشته بودند تكان نخورد دقيقا آنچه ارائه شد طرح من بود اما ديدم كه هيچ اسمي از بنده نيست. من خودم تحويل شهرداري داده بودم، رسيد داشتم خودشان تقديرنامه براي من فرستاده بودند اما اسمي از من نبود حالت بدي به من دست داد متوجه شدم كه يك حركت زشتي انجام دادهاند، طرح من را به اسم خودشان معرفي كردهاند.
بعد چكار كرديد؟بعد از اين ماجرا آرام و قرار نداشتم به شدت عصبي شده بودم و خيلي اين طرف و آنطرف رفتم با دفتر آقاي مازيار حسيني تماس گرفتم به منشياش گفتم به آقاي دكتر بگوييد كه چرا طرح من به اسم ديگري ثبت شده است. دكتر حسيني وقت ملاقات نميداد اما از طريق منشي به من پيغام داد كه به من هيچ ربطي ندارد. به آقاي محرابيان بگوييد. گفتم آخه اين طرح من چطور به دست آقاي محرابيان رسيده، خانم منشي گفت: آقاي دكتر گفتند كه هيچربطي به من ندارد و از من هيچ سوالي نپرسيد، برويد پيش آقاي محرابيان گفتم من ايشان را نميشناسم. گفتند ايشان مشاور آقاي احمدينژاد (شهردار) هستند و دفترش هم در ساختمان شهرداري است. من با يك ترفندي شماره موبايل محرابيان را پيدا كردم و با همراهش تماس گرفتم. تا جواب دادند گفتم فرزاد سميعي هستم مخترع اتاق امن، از شهرداري هم رسيد دارم شما چرا طرح مرا به اسم خودتان مطرح كردهايد. پاي تلفن خيلي عصباني شد. گفت آقا از اين حرفها خيلي زدن شما اولين نفري نيستيد كه اين حرف رو ميزنيد. خيليهاي ديگر گفتند كه طرح متعلق به آنهاست ما جوابشان را داديم و رفتن. گفتم پس من هم خدمت شما ميآيم و شما جواب من را هم بدهيد. اگر كسي رسيدي داشت كه قبل از تاريخ رسيد تحويل طرح از طرف من به شهرداري بود حرفي براي گفتن ندارم ولي اين رسيدي كه بنده دارم كسي ندارد،ايشان بعد از اين جملات من، گوشي را قطع كرد.دو يا سه روز بعد از آن مكالمه به شهرداري رفتم و دفتر محرابيان را پيدا كردم با آقايي به نام ترابي هم اتاقي بود.
اين موضوعات مربوط به چه زماني است؟اين موضوع شب عيد است (اسفند 83) چند روز بعد از درج آگهي، خودم را به آقاي محرابيان معرفي كردم و گفتم اين رسيد، تقديرنامهاي را كه آقاي مازيار حسيني داده بود، نشان دادم.
واكنش محرابيان چه بود؟گفت برويد پيش خودشان (مازيار حسيني رئيس سازمان مديريت بحران) مگر از شما تعريف و تمجيد نكردهاند خب از ايشان جوابتان را بگيريد، بنده عرض كردم كه ايشان گفتن كه از شما جواب بگيرم محرابيان گفت اصلا طرح شما چه چيزي است برايش توضيح دادم. در جواب من گفت خب طرح ما فرق ميكند، من گفتم چه فرقي ميكند من تيرآهنها را ضربدري زدهام، شما افقي زدهايد اينكه تاثيري ندارد به هر حال اتاقك است هيچ ربطي ندارد.گفت رشته تخصصي شما چيست؟ گفتم مديريت گفت خب رشته شما اصلا هيچ تخصصي ندارد. در جوابش گفتم خب آقاي محرابيان اين حرفها يعني چه شما بايد جواب من را بدهيد. اين طرح ما مثل يك نيمه سيب است بنده براي طرح اتاق امن از شهرداري رسيد دارم. اين كار شما معني بدي ميدهد. بعد ديدم يك زونكن خيلي بزرگ و خاص كه داخلش پر از عكس و CD بود نشانم داد، گفت: ببينيد ما اينجا نمونهسازي كردهايم. كلي فيلم و عكس گرفتيم، اين پكيج را بردهايم لندن ايراد گرفتند برگرداندهاند دوباره درست كردهايم و فرستادهايم در لندن ثبت اختراع شده در تهران هم همينطور حالا شما از راه رسيده با توجه به اينكه رشته تخصصيتان هم مديريت است ميگوييد كه طرح مال خودتان است. گفتم آقاي محرابيان عزيز اگر همين چند برگ و توضيحات اوليه بنده نبود اين پكيج به قول شما قطور هم وجود نداشت شما طرح و ايده مرا برداشتهايد و نمونهسازي كردهايد. خب اگر من هم اين سرمايه را داشتم قطورتر از اين پرونده تشكيل ميدادم آزمايشات مجهزتر از اين انجام ميدادم در ضمن آزمايشات شما هم خيلي ايراد فني دارد، اعتبار علمي ندارد ولي به هر حال اين كار رو هم كردهايد اين دليل نميشود، شما براي انجام اين كار بودجه داشتهايد من نداشتم، آمدم با شما شريك بشوم و بگويم آقا بودجه را بياوريد با هم كار كنيم شما به تنهايي بودجه را برداشتيد و خودتان كار كردهايد و طرح را به نام خودتان ثبت كردهايد. حدودا يك ساعت با يكديگر بحث كرديم ولي نتيجهاي نداشت بنابراين با عصبانيت از اتاقش بيرون آمدم. حدود 6 روز بعد آقاي ترابي كه هم اتاقي محرابيان بود با بنده تماس گرفت.
شما مگر شماره تماستان را داده بوديد؟بله داده بودم چون نامههاي زيادي به شهردار آقاي احمدينژاد،شخص آقا محرابيان و آقاي مازيار حسيني در همين مدت كوتاه نوشته بودم و در اين نامهها هميشه شماره تماس مينوشتم.خلاصه آقاي ترابي تماس گرفتند كه آقاي محرابيان از آن روزي كه شما تشريف بردهايد خيلي ناراحت هستند دوست ندارند كه كسي از ايشان آزرده باشد ميخواهند دوباره شما را ببينند، من گفتم اگر بحث جديدي است بيايم ديدم تاكيد دارند فرداي آن روز يعني دقيقا يك هفته بعد از ديدار اولي با محرابيان روز دوشنبه 4 بعدازظهر اين ديدار انجام شد. رفتم و ديدم دوباره همان آقاي ترابي بهاتفاق آقاي محرابيان در اتاق هستند. اين بار و بر خلاف دفعه قبل آقاي محرابيان برخورد خوبي داشت. خيلي تعارف كرد و از پشت ميزشان آمد و كنارم نشست با ميوه و شيريني هم پذيرايي كرد. به محض اينكه شروع كرد به صحبت دقيقا اين جمله را به كار برد، گفت: يعني شما ميگوييد كه ما طرح شما را دزديدهايم. وقتي اين حرف را زدند من يك مقدار شك كردم و پيش خودم گفتم نكند كه در حال ضبط كردن صداي من هستند چون بيمقدمه اين چنين حرفي را زد كمي محتاط شدم و جواب دادم نخير من نميگويم شما طرح مرا دزديدهايد من گفتم شما طرح مرا به اسم خودتان ثبت اختراع كردهايد. حالا اسمش هرچي هست، من نميدانم اسمش دزدي است يا خير. دوباره بحث كرديم ديديم كه باز همان صحبتهاست و حرف جديدي نيست. بعد از نيم ساعت و 3 ربع بحث كردن دوباره من با عصبانيت خارج شدم و گفتم من به دادگاه شكايت ميكنم. گفت شما اگر خيلي ناراحت هستيد برويد پيش آقاي احمدينژاد گفتم من با ايشان هيچ كاري ندارم. اسم شما در ثبت اختراع آمده و همه هم ميگويند شما مدير پروژه هستيد من فعلا مشكلم را با شما بايد حل بكنم با آقاي احمدينژاد كاري ندارم.
آقاي محرابيان واكنش خاصي نشان ندادند؟چرا، گفت ما در حال چاپ يك ويژهنامه هستيم.چند هفته ديگر در روزنامه همشهري از زير چاپ بيرون ميآيد و شما تازه از راه پيدا شدهايد و كاري هم كه نكردهايد.
منظورش از كاري نكردهايد، چه بود؟گفت: شما هيچ كاري نكردهايد فقط يك طرحي دادهايد. من هم پاسخ دادم اين مسلم است هر اختراعي از ايده ساده شروع شده همين تلفن همراه را اگر به آقاي گراهام بل كه تلفن را اختراع كرده، بدهيد نميداند چه هست ولي اختراع ايشان بود. هواپيما با آن عظمتش ابتدا دو تا تخته را به يكديگر ميخ زدند گفتم شما آدم علمي هستيد شما فوق ليسانس عمران هستيد از شما بعيد است اينجوري حرف زدن اين حرف منطقي نيست كتاب فارسي چهارم ابتدايي را مطالعه كنيد در توضيح داستان اختراع تلفن آقاي گراهام بل در متن كتاب نوشته كه هر اختراع بزرگ از ايده ساده شروع شده و شما اين ايده ساده را از بنده گرفتهايد. بعد خورديم به تعطيلات عيد و سال بعد. من رفتم روزنامه همشهري بخش ايرانشهر سال 84. چون شنيده بودم كه قرار است ويژهنامه در اينباره چاپ كند.با مسوول ويژه نامه صحبت كردم گفتم اين طرح مال من است و شما در حال چاپ ويژهنامهاي درباره آن هستيد شما نبايد اين كار را بكنيد چون طرح من مصادره شده و اين كار شما اشكال دارد. او خيلي عصباني شد و با حالت ناراحتي گفت كه به بنده هيچ ربطي ندارد من مامورم و معذور. شما مشكلتان را با آقاي محرابيان حل كنيد به ما دستور دادند بايد چاپ كنيم. بعد از آن من خيلي نااميد برگشتم اما به جاهاي متعددي مراجعه كردم به آقاي چمران و اعضاي شوراي شهر نامه نوشتم پيش آقاي شريعتمداري عضو شوراي شهر در دانشگاه علم و صنعت رفتم. منتظر شدم كه از سر كلاس بيرون بيايند. وقتي ماجرا را توضيح دادم گفت ما كاري نميتوانيم بكنيم. گفتم آقاي دكتر اين طرح دزديده شده شما عضو شوراي شهر هستيد بايد از طرح من دفاع بكنيد. آقاي دكتري را كه همكارش بود، صدا كرد.
اسمش چه بود؟اسمش الان در خاطرم نيست ظاهرا آن آقا معاون آقاي احمدينژاد بود، گفت آقاي دكتر ايشان حرفهاي جالبي دارند مرا به اتاقش برد و گفت قضيه چيست گفتم چنين چيزي است و من چنين طرحي را پارسال ارائه دادهام و الان آقاي محرابيان، آقاي احمدينژاد و آقاي مازيار حسيني ميگويند اين طرح براي ماست و خيلي هم تبليغ ميكنند. ايشان گفت بله اتفاقا اين طرح به ذهن خود من هم قبلا رسيده بود يك شب در عالم خواب و بيداري بودم گفتم بهتر است كه با چوپ و خريد چند ستون از چوب اتاقم را محكم درست كنم كه يه وقت اگر زلزله آمد من با بچهها و خانم در امان باشيم. طرح سادهاي است اين جواب يك آقاي دكتر عمران كه استاد دانشگاه است به من بود. گفتم آقاي دكتر ببخشيد پس جواب بنده، شما كه تخصصتان اين است مدير پروژه عمران هستيد استاد دانشگاه هستيد اين طرح اگر به ذهنتان رسيد براي اجرايش چه كار كرديد.آنجا هم نتيجه نگرفتم. آقاي شريعتمداري و شوراي شهر هيچ كاري نكردند رفتم پيش آقاي چمران وقت ملاقات نداد 3 – 4 بار رفتم رئيس دفترشان كاملا بنده را ميشناسد نامه هم دادم به آقاي چمران و ثبت دفترم هم كردم بعد ديدم ايشان پاراف كرده براي بايگاني و هيچ جوابي به من نداد. آقاي چمران متاسفانه خيلي بيتفاوت بودند از آقاي حمزه شكيب هم كه حتي در بحث اتاق امن در ويژهنامه اظهارنظر هم كرده بود بارها وقت گرفتم گفت وقت ندارم.
با شخص آقاي احمدينژاد ارتباطي نگرفتيد؟نامههاي زيادي برايشان ارسال كردم اما بي نتيجه بود دوباره رفتم پژوهشگاه زلزله دست به دامن آنجا شدم. آقاي دكتر محمود حسيني كه معاون پژوهشي ضد زلزله دقيقا در جريان قضيه بودند. آقاي دكتر سروقد مقدم دبير انجمن زلزله هم همينطور. خلاصه آنان لطف كردند نامهاي از طرف پژوهش زلزله به صورت رسمي به شخص آقاي احمدينژاد نوشتم مبني بر اينكه جناب آقاي احمدينژاد همكار محترم در دانشگاه علم و صنعت آقاي فرزاد سليمي مخترع اتاق امن است و ايده اوليه از ايشان است. براي اولين بار سال گذشته طرح را به ما عرضه كرد ولي ما بهدليل كمبود امكانات و بودجه به شما (شهرداري) معرفي كرديم. متاسفانه الان شهرداري ادعا ميكند كه ثبت اختراع براي شهرداري است و از آقاي سليمي هم هيچ اسمي برده نشده است، در نامه درخواست اصلاح شده بود.
آقاي احمدينژاد بعد از نامه چه دستور داده بودند؟كپي نامه را دارم پارافهاي مختلفي زير نامه خورده.
آقاي احمدينژاد چه پاراف كردند؟رئيس دفتر ايشان آقاي شيخالاسلام پاراف كرده بود به آقاي محرابيان كه جوابشان را بدهيد محرابيان در دو صفحه به پژوهشگاه زلزله پاسخ دادند ولي متاسفانه اين جزو مسائل شرمآوري است كه در پرونده «اتاق امن» است چون دو صفحه نامه با لحني توهينآميز به پژوهشگاه زلزله و آقاي محمود حسيني كه خودشان استاد زلزله هستند و فردي بسيار وارسته و ارزشمند هستند نوشتند.
پس از اين طريق هم نتيجه نگرفتيدخير،بعد از آن تبليغات شروع شد كه در اين فاصله با بحث انتخابات رياست جمهوري همراه بود آقاي احمدينژاد هم كانديدا شد.
در سطح شهر تابلوهاي12 متري براي تبليغ اتاق امن زدند. سايت اينترنتي ويژه براي آن راه انداختند بعد در آن آورده بودند كه اين طرح متعلق به شهرداري تهران است و هيچكس حق دخل و تصرف در آن را ندارد و حقش محفوظ است آقاي احمدينژاد هم تبليغات گستردهاي كرده بود در انواع روزنامهها.
چه ميگفتند؟آقاي احمدينژاد ميگفت كه كارشناسان شهرداري اتاق امن را اختراع كردهاند. طرح ابتكاري شهرداري تهران است شخص آقاي احمدينژاد هم مصاحبه ميكرد و كسي به جز ايشان راجع به اتاق امن مصاحبه نكرد. حتي آقاي محرابيان هم هيچ حرفي راجعبه اتاق امن نزده چيزي حدود يك ماهي آقاي احمدينژاد تبليغات گستردهاي كردند و گفتند كه روي اين طرح حدود 30 هزار نفر ساعت كار شده و 60 آزمايش تخصصي انجام شده و 1200 مقاله بينالمللي و خارجي مطالعه شده و طرحي است كه كارشناسي شده و بسيار كارايي دارد اين طرح تنها راه مقابله با زلزله است. اينها عين همان گفتههايي است كه در مصاحبه آورده شده.
آقاي احمدينژاد آن زمان در جريان بودند كه شما طراح اين طرح هستيد؟ شايد اطلاع نداشتند؟من به قدري نامه داده بودم كه حد نداشت به صورت مسلسلوار نامه ميدادم.
بعد از آن آقايان درگير انتخابات شدند.ولي در جريان همين نامهنگاريها و در نزديك انتخابات آقاي احمدينژاد به يكي از نامههاي بنده دستور بررسي داد اگر حق با ايشان است بايد در تمامي تبليغات اصلاح شود و نام ايشان ذكر شود. عين دستورشان كه نامه رسمي است وجود دارد.آقاي شيخالاسلام رئيس دفترشان پاراف كرده بود براي آقاي اعلايي مدير كل روابط عمومي منشي او با منزل تماس گرفت كه آقاي اعلايي ميخواهد شما را ببيند، رفتم پيش آقاي اعلايي.
گفت كه آقاي احمدينژاد دستور دادهكه من به اين موضوع رسيدگي كنم بعد از اينكه مدارك من را ديد و در يك نامه خوب و كاملي نتيجه را به آقاي احمدينژاد جواب دادند كه جناب آقاي احمدينژاد بنا به دستور شما بررسي كرديم بر اساس مدارك و نامهها حق با ايشان است و اسم ايشان بايد به عنوان اولين طراح اتاق امن اصلاح شود و در تبليغات بيايد اين نامه در 5/4/84 بود درست روزي كه آقاي احمدينژاد به عنوان رئيسجمهور انتخاب شدند. طبعا نامه بلاتكليف رها شد و همه آنها به صورت اتوبوسي به نهاد رياستجمهوري رفتند و ديگر كسي در شهرداري نبود كه به نامهها پاسخ بدهد، مدتي گذشت حدود يك يا 2 ماه بعد متوجه شدم آقاي ااعلايي مديركل تشريفات رياستجمهوري شده دوباره پيگير شدم اما از طريق منشيجواب داد به آقاي سليمي بگوييد ديگر به ما مربوط نيست ما در رياست جمهوري هستيم و موضوع شما مربوط به شهرداري ميشود و ما اكنون در شهرداري نيستيم بنده نامهاي به ايشان فكس كردم كه آقاي اعلايي درست است كه شما در رياست جمهوري هستيد اما بحث شخصي است و اداري نيست آقاي محرابيان،آقاي احمدينژاد طرح من را به اسم خودشان ثبت كردند و همان آقايان الان در كنار شما هستند بگوييد حق من را بدهند.
بعد چه كرديد؟مجبور شدم شكايت كنم من در قسمت خواندگان اسم 4 را نوشته بودم يعني از 4 نفر در آن واحد شكايت كرده بودم در جدول. آقاي دكتر احمدينژاد، آقاي علياكبر محرابيان آقاي مازيار حسيني و موسي مظلوم.
چرا آقاي مظلوم؟چون شنيده بودم كه اسم ايشان در ثبت اختراع بود. در ثبت اختراع اسم آقاي محرابيان و آقاي مظلوم بود وگرنه منآقاي مظلوم را نديده بودم و نميشناختم ولي چون اسمش در ثبت اختراع بود و در ويژهنامه هم عكس ايشان چاپ شده بود و به عنوان دبير پروژه معرفي شده بود از او شكايت كردم.
و چرا آقاي احمدينژاد؟اتفاقا داديار هم همين را گفت و پرسيد چرا از آقاي احمدينژاد چرا اينجا به عنوان خوانده رديف اول شكايت كردهايد.
گفتم چون تمام كارها با مسووليت ايشان انجام شده و طبق مستندهايي كه بنده دارم آقاي مازيارحسيني تعريف كرده چون زلزله بم اتفاق افتاده بود آقاي احمدينژاد نگران تهران بودند آمدند به همه اخطار دادند كه براي تهران راهحل بدهيد كه ما طرح اتاق امن را به ايشان ارائه كرديم. آقاي مازيار حسيني گفته طرح اتاق امن را به آقاي احمدينژاد ارائه كرديم و ايشان اين طرح را پسنديدند و دستور پيگيري و اجرا دادند. اين جمله خيلي مهم است چون بعد از اين ميخواهم به موضوعي اشاره بكنم كه اهميت زيادي دارد.
بعد از آن گفتم چون آقاي احمدينژاد هم شهردار هستند اين قضيه به ايشان هم بر ميگردد كه گفتند نه اسم ايشان را لاك بگيريد تا من دادخواست شما را بپذيرم. من هم همين كه دادخواست را نوشته بودم ترسم داشتم. آقايان ديگر رئيسجمهور شده بودند و ايشان هم مشاور رئيسجمهور بود جو از لحاظ رواني مساعد نبود من اولين نفري بودم كه در اين وادي قدم ميگذاشتم يعني عليه رئيسجمهور دادخواست ميدادم. بنابراين تسليم نظر خانم داديار شدم گفتم باشد با دستورداديار لاك گرفتم پروندهها را دادم و 2 آبان 84 شكايت كردم.
يك ماه بعد اولين جلسه دادگاه تشكيل شد و آقاي دكتر مظلوم به جلسه دادگاه آمدند. آقاي مظلوم تا مرا ديد گفت به من بگو كه بايد بيايم وقتم را با توي بيسواد در دادگاه تلف كنم.
من به ايشان گفتم الحمدلله خداوند شما آدم باسواد را محتاج من بيسواد كرده كه بياييد طرح من بيسواد را به اسم خودتان ثبت اختراع كنيد.
شما قبلا آقاي مظلوم را ديده بوديد؟بله.ايشان عضو هيات علمي دانشگاه تربيت دبير شهيد رجايي است،در نارمك هم با آقاي محرابيان و احمدينژاد همسايه است.بار دوم كه رفتم پيش آقاي محرابيان شواهدي خوب گيرم آمد.
چه شواهدي؟در ديدار دوم آقا محرابيان به من گفت: چرا اينقدر حساسيت نشان ميدهيدشما نيت خيري داريد و ميخواهي جان انسانها را نجات بدهي بنده نيز ميخواهم چنين كاري بكنم حال چه فرقي ميكند اين طرح به اسم بنده باشد يا شما. گفتم جناب آقاي محرابيان اگر عكس و اسم خودتان را در ويژهنامه چاپ نميكردي من ميگفتم كه نيت شما خير است ولي چون با امكانات شهرداري اين كار را كردهايد اينچنين شعارهايي را براي من ندهيد نكته ديگر بحث بر سر ايده اختراع بود.
به محرابيان گفتم: اصلا همه ايرادها به كنار من از شما سوالي دارم، مگر شما نميگوييد كه شما 3 نفرآقاي احمدينژاد، آقاي محرابيان و آقاي مظلوم اختراع كردهاند. گفت چرا.سوال كردم يك اختراع در يك زمان به ذهن 3 نفر نميرسد حتما ابتدا به ذهن يكي از شما رسيده كدامتان اولين نفر بوديد؟ گفت به ذهن آقاي دكتر مظلوم كه استاد دانشگاه هم هستند و رشته تحصيليشان هم اين است.
پيش آقاي مظلوم رفتم و اولينبار دانشگاه ديدمش. خودم را معرفي كردم كمي جا خورد همان سوال را از آقاي مظلوم پرسيدم در جواب گفت شما خبر داريد كه ما كتاب چاپ كرديم، گفتم خير، گفت در ماشين دارم بيا تا يك نسخه هديه كنم. از اتاقش تا پاركينگ حدودا 10 دقيقه در راه بوديم مسافت خيلي طولاني بود من در اين فاصله پرسيدم از شما يك اسم ميخواهم اين طرح به ذهن كداميك از شما زودتر رسيد.
گفت الان كتاب را ميدهم داخل كتاب نوشته شده اسم را نگفت از داخل ماشين نشان يك نسخه از آن كتاب را به من داد. بعد نشست داخل ماشين و با سرعت رفت من هر چه گشتم كه متوجه شوم اسم چه كسي داخل كتاب نوشته شده اما چيزي نبود يعني هيچكس جرات نكرد به صراحت بگويد چه كسي اين طرح را اختراع كرده چون ميدانستند كه اين طرح را از جاي ديگري برداشتند اين جسارت را نداشتند فقط گفتند طرح ابتكاري شهرداري تهران.
در دادگاه چه اتفاقي افتاد؟قاضي ارجاع كرد براي كارشناس.چون آقايان مدعي بودند كه طرح ما فرق ميكند و هيچ شباهتي به طرح اين آقا ندارد ادعاي اولشان اين بود كه قاضي در سوالاتي از كارشناس پرسيد از قاضي آيا اين دو طرح يكي هستند يا خير متفاوتاند.
كارشناس جواب داد اين دو طرح كاملا شبيه به هم است. طرح آقاي فرزاد سليماني چون در سال 82 در روزنامههاي مختلف چاپ شده مقدمتر از طرح خوانندگان است.
يك ماده قانوني در قانون ثبت اختراعات است كه اگر كسي طرحي را در رسانهها به يك شكلي علني كند همان روز ميشود روز ثبت اختراعش. حتي اگر ثبت اختراع نكرده باشد و اگر بعد از آن تاريخ كسي برود و ثبت اختراع كند ثبت اختراعش باطل است ماجراي من هم همينطور بود اما مسائل ديگر به آن اضافه شد و آن اينكه آقايان تصادفي نيامدهاند طرح مرا كپيبردارند طرح من در اختيارشان بود كه برداشتند به نام خودشان ثبت كردند نه اينكه به صورت تصادفي باشد يا اينكه اينها هم به ذهنشان اين طرح رسيده است.
بعد از نظر كارشناس چه واكنشي از طرف خواندگان اتخاذ شد؟قبل از اينكه به اين سوال جواب دهم بايد يك نكته را بگويم، عنوان اختراع ثبت شده از سوي محرابيان و مظلوم ايمني ساختمان با بافت فرسوده در مقابل زلزله بود كه كارشناس اعلام نظر كرده بود اين عنوان با طرح و اجراي اتاق امن همخواني ندارد، چون آقايان در مصاحبهها گفتهاند اتاق امن اما عنوان اختراع فرق داشت.
نظر كارشناسي رفت براي دادگاه و دادگاه ابلاغ كرد وكيل آنها كلي اعتراض نوشته بود كه اين آقاي كارشناس تخصصش را ندارد و بيسواد است. من تقاضاي 3 نفر كارشناس دارم كه قاضي پذيرفت.
اينها در چه سالي انجام شد؟فكر ميكنم وارد سال 85 شده بوديم. يا اواخر 84.
اما در اين مرحله كار كمي طول كشيد
چرا؟فكر كنم تحت فشار بودند و حتي در مراحلي قصد استعفا داشتند اما سرانجام نظر كارشناس اوليه را پذيرفتند.
وكيل اين دو نفر مجددا تقاضاي 5 كارشناس را داد اين بار كه قاضي راي صادر كرد به اين مضمون كه به
علت تقليد و مشابهسازي، ثبت اختراع آقايان باطل و به نام فرزاد سليمي منتقل ميشود. وكيل آنها اعتراض كرد. رفت براي دادگاه تجديدنظر در آنجا متاسفانه آنجا بيش از حد معمول طول كشيد.
چه سالي؟تقريبا مهرماه 87
حكم قاضي چه زماني صادر شد؟يك ماه قبل از آن در تابستان 87 حكم قاضي صادر شد.
يعني شما از سال 85 تا 87 در رفت و آمد بوديد براي گرفتن حكم؟بله البته من سال 84 شكايت كردم.
از سال 84 تا 87 سهسال طول كشيد تا حكم صادر شود?بله. اطاله دادرسي بود. چون يكي از ترفندهاي آقاي وكيل آقايان اين بود كه به يك بهانهاي حكم به عقب بيندازد. مثلا آمدند قضيه را دور زدند و رفتند سراغ دفاعيه ديگري گفتند اصلا ميدانيد چي است طرح را نه ما اختراع كرديم نه آقاي سليمي بلكه يك آقاي انگليسي مخترع آن بوده كه در سال 1950 كتابي در آن باره نوشته اين باز مشكلات ديگري ايجاد كرد كه شما ميگوييد اين طرح از طرف يك آقاي انگليسي است پس چرا به اسم خودتان ثبت كردهايد چه جوابي داريد البته من بعدا تحقيق كردم و ديدم اين حرف موضوعيت ندارد، اين آقا يك قفس توري براي جنگ جهاني دوم براي مقابله با بمباران هوايي ابداع كرده كه ظرف و عتيقهجات را در آن بگذارند كه زير آوار نماند يا اگر شد 2 تا آدم به صورت درازكش ميتوانند داخلش بروند، چون در بمباران هوايي از 15 دقيقه قبل آژير ميكشند و مردم متوجه ميشوند كه قرار است بمباران نزديك است، ولي زلزله كه اينچنين نيست، زلزله ناگهاني است و 2 الي 3 ثانيه بيشتر وقت نداري، در بمباران هوايي يك ربع طرف وقت دارد. بنابر اين رد شد.
قاضي تجديد نظرهم ارديبهشت ماه سال حكم داد يك ماه طول كشيد تا حكم از تايپ بيرون بيايد و راي ابلاغ شود راي هم قطعي بود و آخر ارديبهشت 88 به من ابلاغ شد.
در طول اين مدت كار را از مسير ديگر پيگيري كرديد؟بله از طريق حاج داوود احمدينژاد و آقاي غرقي رئيس شكايتهاي مردمي.با حاج داود 45 دقيقه درب منزلش صحبت كردم موضوع را توضيح دادم گفت مساله زياد مهمي نيست حاج داوود اصلا به تحقيقات زلزله اعتقاد نداشت و ميگفت نميتوان از اين طريق با زلزله مقابله كرد طرح خاص خود را داشت.
چه طرحي؟معتقد بود با توجه به آنكه بر اساس تحقيقات مختلف حيوانات كمي زودتر از انسان زلزله را متوجه ميشوند در چهار گوشه تهران چهار طويله احداث كنيم و تجهيز آنها به علايم هشداردهنده به محض دريافت علايم سيستم هشدار به صدا درآيد تا از اين طريق مردم از وقوع زلزله متوجه شوند.
ب
راي شما كار خاصي انجام نداد؟چرا نامهاي داشتم كه به دفتر تحويل داد البته فكر نميكردم اين كار را كند اما انجام داد ولي جوابي دريافت نكردم آقاي غرقي هم پس از مدتي پيگيري گفت به من مربوط نيست.
احتمالا آقاي احمدينژاد مطلع نشده و گرنه در سال 84 به دنبال احقاق حق بود.
من 4 سال جان كندم ابتدا چنين نظري داشتن اما بعد به نتايج ديگري رسيدم.
چه نتايجي؟من سه سال مزاحم يكي از معتمدان نظام ميشدم كه الان نميتوانم نام ايشان را بياورم در جريان كار قرارش دادم ابتدا باور نميكرد و قصد ورود به ماجرا نداشت اما بعد از راي دادگاه قصد ميانجيگري داشت و اواخر سال قبل با آقاي احمدينژاد شخصا در اين باره حرف زده بود. آقاي احمدينژاد عصباني شده و گفتند كه اين آقا براي خودش گفته اين طرح مال من بوده و به آقاي محرابيان هديه دادم كه به اسم خودش ثبت كند.
مطمئنيد؟بله.اين شخص كه آدم متيني است خودش بدون واسطه شنيده بود و براي من نقل كرد. او شاهد است و چون انسان متديني است دروغ در كارش نيست.
شايد واقعا به ذهن آقاي احمدينژاد هم رسيده؟به چند دليل نميشود.اول صحبت آقاي محرابيان كه گفت به ذهن آقاي مظلوم رسيده، دوم مصاحبه آقاي مازيار حسيني، رئيس سازمان مديريت بحران كه در مصاحبهاي با خبرنگاران اعلام كرد: اين طرح به آقاي احمدينژاد ارائه شد و ايشان آن را پسنديدند نكته سوم نامه ايشان قبل از انتخابات رياست جمهوري سال 84 اگر طرح مال خودش بود چرا دستور بررسي داد، كدام حرفش درست نامه رسمي يا ادعاي آنكه طرح ايده خودش بوده.
با اين حساب قضيه را چگونه پيگيري ميكنيد براي شما با احقاق حق تمام شده؟نه قصد دارم دنبال كنم چون ماجرا چند بعد دارد.
در دادگاه اول فقط راجع به ابطال ثبت اختراع شكايت بررسي ميشد و به مسائل ديگر وارد نميشد
اما راجع به ضرر و زيان بايد كيفري اقدام كرد.
اين كار را ميخواهيد انجام دهيد؟بله اين قضيه از چند بعد قابل پيگيري است آقاي احمدينژاد همهجا گفتهاند كه طرح براي شهرداري تهران است و حقوحقوق براي شهرداري محفوظ است. پس چرا به نام شخص ثبت اختراع شده آيا اين سوءاستفاده از عنوان دولتي نيست. تمام هزينههاي اجراي طرح با منابع شهرداري بوده پس چرا به اسم آقاي محرابيان ثبت شده چرا به اسم شهرداري ثبت نشد چون فرد اين كار را نكرده و با بودجه دولتي انجام شده بايد به اسم دولت ثبت اختراع شود.
به اسم اتاق امن آقاي مظلوم رفته 2 بار هم استراليا. تاريخهاي سفرش را هم دارم مالزي رفته ايتاليا رفته و راجع به اتاق امن كنفرانس داده.
چرا؟ ميدانيد در اين چهار سال چه بر سر خانواده من آمده زندگي خانواده 4 سال زير سايه اتاق امن بود يك بار دخترم از عصبانيت تمام كاغذها را پاره كرد هنوز كاغذ پارهها را دارم خسته شده بود از اين مساله.چهار سال دويدم. خانم من جانباز شيميايي است 4 سال زندگياش وقف يك طرح شده بود كه از شوهرش دزيده بودند آيا اينها قابل پيگيري نيست.منتظر واكنش آقايان هستم اگر همچنان مغرورانه برخورد كنند حتما شكايت خواهم كرد.
منبع: اعتماد ملی
. در اين حادثه من هم نزديك به 300 نفر از اقوام نزديك خود را از دست دادم صحنه خيلي ناراحتكننده بود به اتفاق برادرم بسياري از اقوام را از زير آور بيرون آورديم و دفن كرديم.زلزله رودبار و حواشي آن هميشه اين انگيزه را در من ايجاد كرده بود كه بهدنبال راهحلي براي كاهش مرگومير ناشي از زلزله پيدا كنم. خيلي فكر كردم تا اينكه طرح اتاق امن را كه بسيار ساده و داري هزينه تمامشده پاييني است به نظرم رسيد.
طرح به چه شكل بود؟در اين طرح بخشي از خانه ايمن ميشود و روي آن دوباره نازككاري ميشود تا شرايط ايجاد شده براي بالا بردن ايمني به چشم نياييد و نماي اتاق خراب نشود. تجربه نشان داده اگر چنين خانهاي در درون ساختمانها ايجاد شود مرگومير در صورت وقوع زلزله كاهش مييابد. من يك مثالي ميزنم زلزله بم وقتي اتفاق افتاد خيليها كشته شدند (بيش از 40هزار نفر) اگر در بم اتاق امن احداث ميشد ميزان كشته شدهها اين ميزان نبود. زيرا در تلويزيون زن و شوهري در شب حادثه را اينگونه تشريح كردند، ساعت 1:30 شب اولين زلزله اتفاق افتاد ما دويديم به سمت حياط و بچهها را هم بيدار كرديم، منتها چون ايام امتحانات بود بچهها خسته بودند و به زحمت بيدار شدند گفتيم بچهها آماده باشيد كه زلزله آمده بيرون هم نميتوانستيم برويم چون هوا آنقدر سرد بود كه نهتنها ما هيچكس نميتوانست بيرون برود. براي همين همه به اجبار به خانههايشان برگشتند. دوباره زلزله ساعت 3:30 اتفاق افتاد و همان ماجرا تكرار شد ولي پس از مدتي چون بيرون نميتوانستيم بمانيم دوباره به خانه برگشتيم.وقتي زلزله ساعت 5:30 صبح اتفاق افتاد ما چون بيدار بوديم ناخودآگاه به سمت حياط رفتيم اما سهفرزندمان زير آوار ماندند. در واقع سهدخترشان در يك لحظه كشته شدند.
حالا اگر اتاق امن، كه هزينه در حدود 300 هزار تومان داشت ايجاد ميشد هزار نفر هم نميمردند چون طراحي آن بهگونهاي بود كه در صورت تخريب ديگر بخشهاي خانه آن اتاق از هر آسيبي مصون ميماند.
اين طرح را شما خودتان به تنهايي كارهاي مطالعاتياش را انجام دادهايد؟بله، به محض اينكه به ذهنم رسيد به دليل آنكه مطمئن نبودم مشابه اين طرح وجود دارد به استادان درجه يك اين رشته مراجعه كردم افرادي نظير آقاي پرفسور خالوت، دكتر كاظمي از استادان دانشكده شريف به پژوهشگاه زلزله مراجعه كردم و با آقاي دكتر ناطقالهي كه در دنيا طراز اول هستند در بحث مقالات زلزله كار كردهاند درباره طرح صحبت كردم.
قبلا نسبت به اين استادان شناخت داشتيد؟خير همينطور رفتم و جستوجو كردم كه در مورد زلزله چه كساني طراز اول هستند كه اين آقايان را به من معرفي كردند و من رفتم كه مطمئن بشوم كه آيا اين طرح بديع هست يا نه و قبلا اجرا شده است
واكنشها چگونه بود؟همه تعجب كردند و تشويقم كردند كه طرح را دنبال كنم گفتند اين طرح جديدي است و خوب است آن را ادامه دهي. مخصوصا آقاي دكتر ناطقالهي.
اين تشويقها بيشتر ترغيبم كرد تا طرح را دنبال كنم و بخشهاي ناقص آن را تكيمل كنم چون طرح اوليه ماكت يك پناهگاه بود كه زياد كارايي نداشت اما كمكم طرح را تغيير دادم تا به طرح اتاق امن رسيد.
مرحله اول شما سال 82 است؟بله، اين طرح را من خرداد 82 اختراع كردم. به صورت دو مدل داخل ساختماني و بيرون ساختماني.
پس از تكميل طرح را كجا برديد؟براي ثبت به ادره ثبت اختراع بردم يعني وقتي مطمئن شدم طرح بديع است براي ثبت اقدام كردم اما رئيس اداره ثبت اختراعات به من گفت:نمونه ساختهايد گفتم كه نميشود ساخت چون خيلي پرهزينه است گفتند پس برو با يكي از ادارات مثل شهرداري يا وزارت مسكن شريك شو وقتي نمونه ساختيد آنوقت يك CD يا فيلمش را بياوريد يا بگوييد ما خودمان ميآييم آنجا و به نام شما ثبت ميكنيم. گفتم باشد.
پس از آن چه كرديد؟به وزارت كشور نامه زدم و طرح را معرفي كردم. دقيقا2 ماه قبل از زلزله بم در هشت آبانماه 82 نامه ثبت شده آن را هم دارم بعد از يك ماه ديدم كه هيچ خبري نشد آنها جواب مشخصي به من ندادند. بعد از آنجا من اين طرح را به سازمان تحقيقات مسكن ارائه دادم به خانم دكتر پرهيزكار كه رئيس آنجا بودند.پس از آنكه من سه نامه براي اين مركز ارسال كردم به من جواب دادند و تاييد كردند كه طرح من براي طبقه قديمي مناسب و بافتهاي جنوب شهر يا فرسوده و روستاها خيلي خوب است اين نامه را ديماه 82 دادهاند به خانم دكتر پرهيزكار كه براي من فرستادند. بعد به پژوهشگاه زلزله مراجعه كردم در آنجا آقاي دكتر محمود حسيني، معاون پژوهشي خيلي من را تشويق كردند اما گفتند ما رديف بودجه نداريم و تنها جايي كه ميتواند براي نمونهسازي و اجراي طرح كمكت كند شهرداري است چون بودجه دارد.
اينگونه به شهرداري وصل شديد؟بله اتفاقا روزي بود كه زلزله بم اتفاق افتاد نامه را به دفتر دكتر مازيار حسيني رئيس سازمان مديريت بحران شهرداري كه از شاگردان آقاي دكتر محمود حسيني هستند تحويل دادم. به من گفتند شما نامه را اينجا ثبت كرديد برويد ما خبرتان ميكنيم چيزي حدود 10 روز الي 2 هفته بعد آقايي به نام دكتر روحانيمنش معاون آقاي دكتر حسيني با من تماس گرفتند كه راجع به اين طرح با هم صحبت كنيم من به دفتر ايشان رفتم حدود يك ساعت كامل من راجع به طرح توضيح دادم. سواليهايي كردند راجع به جزئيات و اينجور مسائل. چيزي كه ايشان در طول گفتوگو تاكيد داشت اين بود كه آقا اين طرح اورجينال است گفتم من كه نميدانم شما كه در اين زمينه در دانشگاه آمريكا تحصيلكرده هستيد شما جايي شنيدهايد اگر شنيدهاي كه من كاسه كوزهام را جمع كنم بروم گفت نه بنده هم اولين بارم است كه ميشنوم. گفتم بنابراين من آمدهام كه با شما براي ثبت اختراع شريك بشوم. گفت من به شما خبر ميدهم. يك هفته بعد از آن ديدار متوجه شدم كه تقديرنامهاي پست كردهاند به درب منزلمان كه ضمن تشكر از تلاش صادقانه شما، براي اينكه اين موضوع به ما مربوط نميشود به وزارت مسكن مراجعه كنيد در صورتي كه من به وزارت مسكن رفته بودم و تاييديهاي هم گرفته بودم آنها هم مرا به شهرداري حواله داده بودند اما شهرداري در اين تقديرنامه گفت به ما مربوط نميشود.
بعد چه كرديد؟من گفتم كه يك مخترع هستم و اختراع و سرگرميهاي ديگري هم داشتم رفتم سراغ كارهاي ديگرم. گفتم كه من به اندازه كافي تلاشم را كردهام تا ببينم چه پيش ميآيد. رفتم بهدنبال طرحهاي ديگر يا مدل بيرون ساختماني را كه بر رويش كار ميك
ردم.
ديگر طرح درون ساختماني خانه امن را رها كرديد؟بله موقتي گذاشتم كنار تا زمان بگذرد.
اين اتفاقات همه مربوط به سال 82 است؟بله، دي ماه سال 82 بود البته در طول اين مدت تلاشيهايي براي معرفي طرح كردم در بهمن 82 در نشريهاي به نام زمينلرزه كه نشريهاي تخصصي انجمن زلزله ايران است مقالهاي را در معرفي خانه امن به چاپ رساندم. در اين مجله تمام اساتيد زلزله عضو هيات تحريريه هستند به مقاله من با اينكه نشريهتقريبا 30 صفحه بيشتر ندارد 4 صفحه اختصاص دادند يك بيوگرافي هم از من نوشتند و در پايان هم نقد و بررسي كردند گفتند كه چه محاسني و چه معايبي دارد روزنامه جامجم هم با من مصاحبهاي داشت چون موضوع زلزله بم داغ بود از اين بحثها استقبال ميشد. ماهنامهراهوساختمان به مديريت آقاي دكتر شجاعيان هم مصاحبهاي با من كردند. ديگر قضيه را رها كردم تا اينكه در تابستان 83 روزنامه همشهري دوباره مقالهاي را درباره اتاق امن چاپ كرد. ولي اسم مرا در مقاله ننوشت فقط نوشته بود اين آقا، اين مخترع اسم به نام سليمي داخل مقاله نبود. من رفتم به دفتر روزنامه رفتم و اعتراض كردم كه چرا اسم مرا ننوشتهاند عذرخواهي كردند و گفتند كه اشتباه شده است. 2 روز بعد يك اصلاحيه نوشتند مبني بر اينكه ما از حضور آقاي سليمي عذرخواهي ميكنيم اسم ايشان از قلم افتاده بود. ايشان اولين مخترع اتاق امن نهتنها در ايران بلكه در جهان هستند كه من اين روزنامه همشهري را دارم در تابستان 83 بود روزنامه همشهري بنده را به عنوان اولين مخترع اعلام كرد.
بعد از آن در اسفند 83 كه با همسرم خريد عيد رفته بوديم ديدم كه در صفحه اول روزنامه همشهري با فونت درشت نوشته است كه اتاق امن توسط كارشناسان شهرداري اختراع شده است. (روزنامهاش را هم دارم) من و خانم از اين موضوع شوكه شده بوديم من فكر كردم كه خواب ميبينم طرحي كه يك سال بود ازش هيچ خبري نبود يك مرتبه اينچنين سروصدا كرد. 19 اسفند 82 بود شب عيد بود من هيجانزده متن را نگاه ميكردم. ديدم بله اين آقايان در طي يك سالي كه ما در سكوت بوديم از دي ماه 82 تا الان كه بنده از همه جا بيخبر بودم مخفيانه روي طرح كار كردهاند.
كدام آقايان؟آقاي مازيار حسيني آقاي علياكبر محرابيان، آقاي موسي مظلوم.
بر چه اساسي اين حرف را ميزنيد.طبق شواهد و مصاحبههايي كه خودشان داشتند.آنها در مصاحبههايشان گفتند ما به شكل محرمانه روي اين طرح كار ميكرديم. در بيابانهاي سعادتآباد كه زمينش متعلق به شهرداري تهران بود يك ساختمان 3 طبقه را نمونهسازي كردند. اتاق امن در آن به كار بردند و آدمك گذاشتند، پس از اتمام كار با زلزله مصنوعي اين ساختمان را خراب كردند از تمام مراحلش فيلم و عكس تهيه كردند، ساخت، تخريب و... .بعد كه اين كارها را انجام دادند به قول خودشان ديدند اين طرح جواب داده چون اتاقك امن سالم مانده بوده و بقيه آپارتمانها تخريب شده بودند. آدمكهايي را كه خودشان ميگويند حتي به صورت ايستاده گذاشته بودند تكان نخورد دقيقا آنچه ارائه شد طرح من بود اما ديدم كه هيچ اسمي از بنده نيست. من خودم تحويل شهرداري داده بودم، رسيد داشتم خودشان تقديرنامه براي من فرستاده بودند اما اسمي از من نبود حالت بدي به من دست داد متوجه شدم كه يك حركت زشتي انجام دادهاند، طرح من را به اسم خودشان معرفي كردهاند.
بعد چكار كرديد؟بعد از اين ماجرا آرام و قرار نداشتم به شدت عصبي شده بودم و خيلي اين طرف و آنطرف رفتم با دفتر آقاي مازيار حسيني تماس گرفتم به منشياش گفتم به آقاي دكتر بگوييد كه چرا طرح من به اسم ديگري ثبت شده است. دكتر حسيني وقت ملاقات نميداد اما از طريق منشي به من پيغام داد كه به من هيچ ربطي ندارد. به آقاي محرابيان بگوييد. گفتم آخه اين طرح من چطور به دست آقاي محرابيان رسيده، خانم منشي گفت: آقاي دكتر گفتند كه هيچربطي به من ندارد و از من هيچ سوالي نپرسيد، برويد پيش آقاي محرابيان گفتم من ايشان را نميشناسم. گفتند ايشان مشاور آقاي احمدينژاد (شهردار) هستند و دفترش هم در ساختمان شهرداري است. من با يك ترفندي شماره موبايل محرابيان را پيدا كردم و با همراهش تماس گرفتم. تا جواب دادند گفتم فرزاد سميعي هستم مخترع اتاق امن، از شهرداري هم رسيد دارم شما چرا طرح مرا به اسم خودتان مطرح كردهايد. پاي تلفن خيلي عصباني شد. گفت آقا از اين حرفها خيلي زدن شما اولين نفري نيستيد كه اين حرف رو ميزنيد. خيليهاي ديگر گفتند كه طرح متعلق به آنهاست ما جوابشان را داديم و رفتن. گفتم پس من هم خدمت شما ميآيم و شما جواب من را هم بدهيد. اگر كسي رسيدي داشت كه قبل از تاريخ رسيد تحويل طرح از طرف من به شهرداري بود حرفي براي گفتن ندارم ولي اين رسيدي كه بنده دارم كسي ندارد،ايشان بعد از اين جملات من، گوشي را قطع كرد.دو يا سه روز بعد از آن مكالمه به شهرداري رفتم و دفتر محرابيان را پيدا كردم با آقايي به نام ترابي هم اتاقي بود.
اين موضوعات مربوط به چه زماني است؟اين موضوع شب عيد است (اسفند 83) چند روز بعد از درج آگهي، خودم را به آقاي محرابيان معرفي كردم و گفتم اين رسيد، تقديرنامهاي را كه آقاي مازيار حسيني داده بود، نشان دادم.
واكنش محرابيان چه بود؟گفت برويد پيش خودشان (مازيار حسيني رئيس سازمان مديريت بحران) مگر از شما تعريف و تمجيد نكردهاند خب از ايشان جوابتان را بگيريد، بنده عرض كردم كه ايشان گفتن كه از شما جواب بگيرم محرابيان گفت اصلا طرح شما چه چيزي است برايش توضيح دادم. در جواب من گفت خب طرح ما فرق ميكند، من گفتم چه فرقي ميكند من تيرآهنها را ضربدري زدهام، شما افقي زدهايد اينكه تاثيري ندارد به هر حال اتاقك است هيچ ربطي ندارد.گفت رشته تخصصي شما چيست؟ گفتم مديريت گفت خب رشته شما اصلا هيچ تخصصي ندارد. در جوابش گفتم خب آقاي محرابيان اين حرفها يعني چه شما بايد جواب من را بدهيد. اين طرح ما مثل يك نيمه سيب است بنده براي طرح اتاق امن از شهرداري رسيد دارم. اين كار شما معني بدي ميدهد. بعد ديدم يك زونكن خيلي بزرگ و خاص كه داخلش پر از عكس و CD بود نشانم داد، گفت: ببينيد ما اينجا نمونهسازي كردهايم. كلي فيلم و عكس گرفتيم، اين پكيج را بردهايم لندن ايراد گرفتند برگرداندهاند دوباره درست كردهايم و فرستادهايم در لندن ثبت اختراع شده در تهران هم همينطور حالا شما از راه رسيده با توجه به اينكه رشته تخصصيتان هم مديريت است ميگوييد كه طرح مال خودتان است. گفتم آقاي محرابيان عزيز اگر همين چند برگ و توضيحات اوليه بنده نبود اين پكيج به قول شما قطور هم وجود نداشت شما طرح و ايده مرا برداشتهايد و نمونهسازي كردهايد. خب اگر من هم اين سرمايه را داشتم قطورتر از اين پرونده تشكيل ميدادم آزمايشات مجهزتر از اين انجام ميدادم در ضمن آزمايشات شما هم خيلي ايراد فني دارد، اعتبار علمي ندارد ولي به هر حال اين كار رو هم كردهايد اين دليل نميشود، شما براي انجام اين كار بودجه داشتهايد من نداشتم، آمدم با شما شريك بشوم و بگويم آقا بودجه را بياوريد با هم كار كنيم شما به تنهايي بودجه را برداشتيد و خودتان كار كردهايد و طرح را به نام خودتان ثبت كردهايد. حدودا يك ساعت با يكديگر بحث كرديم ولي نتيجهاي نداشت بنابراين با عصبانيت از اتاقش بيرون آمدم. حدود 6 روز بعد آقاي ترابي كه هم اتاقي محرابيان بود با بنده تماس گرفت.
شما مگر شماره تماستان را داده بوديد؟بله داده بودم چون نامههاي زيادي به شهردار آقاي احمدينژاد،شخص آقا محرابيان و آقاي مازيار حسيني در همين مدت كوتاه نوشته بودم و در اين نامهها هميشه شماره تماس مينوشتم.خلاصه آقاي ترابي تماس گرفتند كه آقاي محرابيان از آن روزي كه شما تشريف بردهايد خيلي ناراحت هستند دوست ندارند كه كسي از ايشان آزرده باشد ميخواهند دوباره شما را ببينند، من گفتم اگر بحث جديدي است بيايم ديدم تاكيد دارند فرداي آن روز يعني دقيقا يك هفته بعد از ديدار اولي با محرابيان روز دوشنبه 4 بعدازظهر اين ديدار انجام شد. رفتم و ديدم دوباره همان آقاي ترابي بهاتفاق آقاي محرابيان در اتاق هستند. اين بار و بر خلاف دفعه قبل آقاي محرابيان برخورد خوبي داشت. خيلي تعارف كرد و از پشت ميزشان آمد و كنارم نشست با ميوه و شيريني هم پذيرايي كرد. به محض اينكه شروع كرد به صحبت دقيقا اين جمله را به كار برد، گفت: يعني شما ميگوييد كه ما طرح شما را دزديدهايم. وقتي اين حرف را زدند من يك مقدار شك كردم و پيش خودم گفتم نكند كه در حال ضبط كردن صداي من هستند چون بيمقدمه اين چنين حرفي را زد كمي محتاط شدم و جواب دادم نخير من نميگويم شما طرح مرا دزديدهايد من گفتم شما طرح مرا به اسم خودتان ثبت اختراع كردهايد. حالا اسمش هرچي هست، من نميدانم اسمش دزدي است يا خير. دوباره بحث كرديم ديديم كه باز همان صحبتهاست و حرف جديدي نيست. بعد از نيم ساعت و 3 ربع بحث كردن دوباره من با عصبانيت خارج شدم و گفتم من به دادگاه شكايت ميكنم. گفت شما اگر خيلي ناراحت هستيد برويد پيش آقاي احمدينژاد گفتم من با ايشان هيچ كاري ندارم. اسم شما در ثبت اختراع آمده و همه هم ميگويند شما مدير پروژه هستيد من فعلا مشكلم را با شما بايد حل بكنم با آقاي احمدينژاد كاري ندارم.
آقاي محرابيان واكنش خاصي نشان ندادند؟چرا، گفت ما در حال چاپ يك ويژهنامه هستيم.چند هفته ديگر در روزنامه همشهري از زير چاپ بيرون ميآيد و شما تازه از راه پيدا شدهايد و كاري هم كه نكردهايد.
منظورش از كاري نكردهايد، چه بود؟گفت: شما هيچ كاري نكردهايد فقط يك طرحي دادهايد. من هم پاسخ دادم اين مسلم است هر اختراعي از ايده ساده شروع شده همين تلفن همراه را اگر به آقاي گراهام بل كه تلفن را اختراع كرده، بدهيد نميداند چه هست ولي اختراع ايشان بود. هواپيما با آن عظمتش ابتدا دو تا تخته را به يكديگر ميخ زدند گفتم شما آدم علمي هستيد شما فوق ليسانس عمران هستيد از شما بعيد است اينجوري حرف زدن اين حرف منطقي نيست كتاب فارسي چهارم ابتدايي را مطالعه كنيد در توضيح داستان اختراع تلفن آقاي گراهام بل در متن كتاب نوشته كه هر اختراع بزرگ از ايده ساده شروع شده و شما اين ايده ساده را از بنده گرفتهايد. بعد خورديم به تعطيلات عيد و سال بعد. من رفتم روزنامه همشهري بخش ايرانشهر سال 84. چون شنيده بودم كه قرار است ويژهنامه در اينباره چاپ كند.با مسوول ويژه نامه صحبت كردم گفتم اين طرح مال من است و شما در حال چاپ ويژهنامهاي درباره آن هستيد شما نبايد اين كار را بكنيد چون طرح من مصادره شده و اين كار شما اشكال دارد. او خيلي عصباني شد و با حالت ناراحتي گفت كه به بنده هيچ ربطي ندارد من مامورم و معذور. شما مشكلتان را با آقاي محرابيان حل كنيد به ما دستور دادند بايد چاپ كنيم. بعد از آن من خيلي نااميد برگشتم اما به جاهاي متعددي مراجعه كردم به آقاي چمران و اعضاي شوراي شهر نامه نوشتم پيش آقاي شريعتمداري عضو شوراي شهر در دانشگاه علم و صنعت رفتم. منتظر شدم كه از سر كلاس بيرون بيايند. وقتي ماجرا را توضيح دادم گفت ما كاري نميتوانيم بكنيم. گفتم آقاي دكتر اين طرح دزديده شده شما عضو شوراي شهر هستيد بايد از طرح من دفاع بكنيد. آقاي دكتري را كه همكارش بود، صدا كرد.
اسمش چه بود؟اسمش الان در خاطرم نيست ظاهرا آن آقا معاون آقاي احمدينژاد بود، گفت آقاي دكتر ايشان حرفهاي جالبي دارند مرا به اتاقش برد و گفت قضيه چيست گفتم چنين چيزي است و من چنين طرحي را پارسال ارائه دادهام و الان آقاي محرابيان، آقاي احمدينژاد و آقاي مازيار حسيني ميگويند اين طرح براي ماست و خيلي هم تبليغ ميكنند. ايشان گفت بله اتفاقا اين طرح به ذهن خود من هم قبلا رسيده بود يك شب در عالم خواب و بيداري بودم گفتم بهتر است كه با چوپ و خريد چند ستون از چوب اتاقم را محكم درست كنم كه يه وقت اگر زلزله آمد من با بچهها و خانم در امان باشيم. طرح سادهاي است اين جواب يك آقاي دكتر عمران كه استاد دانشگاه است به من بود. گفتم آقاي دكتر ببخشيد پس جواب بنده، شما كه تخصصتان اين است مدير پروژه عمران هستيد استاد دانشگاه هستيد اين طرح اگر به ذهنتان رسيد براي اجرايش چه كار كرديد.آنجا هم نتيجه نگرفتم. آقاي شريعتمداري و شوراي شهر هيچ كاري نكردند رفتم پيش آقاي چمران وقت ملاقات نداد 3 – 4 بار رفتم رئيس دفترشان كاملا بنده را ميشناسد نامه هم دادم به آقاي چمران و ثبت دفترم هم كردم بعد ديدم ايشان پاراف كرده براي بايگاني و هيچ جوابي به من نداد. آقاي چمران متاسفانه خيلي بيتفاوت بودند از آقاي حمزه شكيب هم كه حتي در بحث اتاق امن در ويژهنامه اظهارنظر هم كرده بود بارها وقت گرفتم گفت وقت ندارم.
با شخص آقاي احمدينژاد ارتباطي نگرفتيد؟نامههاي زيادي برايشان ارسال كردم اما بي نتيجه بود دوباره رفتم پژوهشگاه زلزله دست به دامن آنجا شدم. آقاي دكتر محمود حسيني كه معاون پژوهشي ضد زلزله دقيقا در جريان قضيه بودند. آقاي دكتر سروقد مقدم دبير انجمن زلزله هم همينطور. خلاصه آنان لطف كردند نامهاي از طرف پژوهش زلزله به صورت رسمي به شخص آقاي احمدينژاد نوشتم مبني بر اينكه جناب آقاي احمدينژاد همكار محترم در دانشگاه علم و صنعت آقاي فرزاد سليمي مخترع اتاق امن است و ايده اوليه از ايشان است. براي اولين بار سال گذشته طرح را به ما عرضه كرد ولي ما بهدليل كمبود امكانات و بودجه به شما (شهرداري) معرفي كرديم. متاسفانه الان شهرداري ادعا ميكند كه ثبت اختراع براي شهرداري است و از آقاي سليمي هم هيچ اسمي برده نشده است، در نامه درخواست اصلاح شده بود.
آقاي احمدينژاد بعد از نامه چه دستور داده بودند؟كپي نامه را دارم پارافهاي مختلفي زير نامه خورده.
آقاي احمدينژاد چه پاراف كردند؟رئيس دفتر ايشان آقاي شيخالاسلام پاراف كرده بود به آقاي محرابيان كه جوابشان را بدهيد محرابيان در دو صفحه به پژوهشگاه زلزله پاسخ دادند ولي متاسفانه اين جزو مسائل شرمآوري است كه در پرونده «اتاق امن» است چون دو صفحه نامه با لحني توهينآميز به پژوهشگاه زلزله و آقاي محمود حسيني كه خودشان استاد زلزله هستند و فردي بسيار وارسته و ارزشمند هستند نوشتند.
پس از اين طريق هم نتيجه نگرفتيدخير،بعد از آن تبليغات شروع شد كه در اين فاصله با بحث انتخابات رياست جمهوري همراه بود آقاي احمدينژاد هم كانديدا شد.
در سطح شهر تابلوهاي12 متري براي تبليغ اتاق امن زدند. سايت اينترنتي ويژه براي آن راه انداختند بعد در آن آورده بودند كه اين طرح متعلق به شهرداري تهران است و هيچكس حق دخل و تصرف در آن را ندارد و حقش محفوظ است آقاي احمدينژاد هم تبليغات گستردهاي كرده بود در انواع روزنامهها.
چه ميگفتند؟آقاي احمدينژاد ميگفت كه كارشناسان شهرداري اتاق امن را اختراع كردهاند. طرح ابتكاري شهرداري تهران است شخص آقاي احمدينژاد هم مصاحبه ميكرد و كسي به جز ايشان راجع به اتاق امن مصاحبه نكرد. حتي آقاي محرابيان هم هيچ حرفي راجعبه اتاق امن نزده چيزي حدود يك ماهي آقاي احمدينژاد تبليغات گستردهاي كردند و گفتند كه روي اين طرح حدود 30 هزار نفر ساعت كار شده و 60 آزمايش تخصصي انجام شده و 1200 مقاله بينالمللي و خارجي مطالعه شده و طرحي است كه كارشناسي شده و بسيار كارايي دارد اين طرح تنها راه مقابله با زلزله است. اينها عين همان گفتههايي است كه در مصاحبه آورده شده.
آقاي احمدينژاد آن زمان در جريان بودند كه شما طراح اين طرح هستيد؟ شايد اطلاع نداشتند؟من به قدري نامه داده بودم كه حد نداشت به صورت مسلسلوار نامه ميدادم.
بعد از آن آقايان درگير انتخابات شدند.ولي در جريان همين نامهنگاريها و در نزديك انتخابات آقاي احمدينژاد به يكي از نامههاي بنده دستور بررسي داد اگر حق با ايشان است بايد در تمامي تبليغات اصلاح شود و نام ايشان ذكر شود. عين دستورشان كه نامه رسمي است وجود دارد.آقاي شيخالاسلام رئيس دفترشان پاراف كرده بود براي آقاي اعلايي مدير كل روابط عمومي منشي او با منزل تماس گرفت كه آقاي اعلايي ميخواهد شما را ببيند، رفتم پيش آقاي اعلايي.
گفت كه آقاي احمدينژاد دستور دادهكه من به اين موضوع رسيدگي كنم بعد از اينكه مدارك من را ديد و در يك نامه خوب و كاملي نتيجه را به آقاي احمدينژاد جواب دادند كه جناب آقاي احمدينژاد بنا به دستور شما بررسي كرديم بر اساس مدارك و نامهها حق با ايشان است و اسم ايشان بايد به عنوان اولين طراح اتاق امن اصلاح شود و در تبليغات بيايد اين نامه در 5/4/84 بود درست روزي كه آقاي احمدينژاد به عنوان رئيسجمهور انتخاب شدند. طبعا نامه بلاتكليف رها شد و همه آنها به صورت اتوبوسي به نهاد رياستجمهوري رفتند و ديگر كسي در شهرداري نبود كه به نامهها پاسخ بدهد، مدتي گذشت حدود يك يا 2 ماه بعد متوجه شدم آقاي ااعلايي مديركل تشريفات رياستجمهوري شده دوباره پيگير شدم اما از طريق منشيجواب داد به آقاي سليمي بگوييد ديگر به ما مربوط نيست ما در رياست جمهوري هستيم و موضوع شما مربوط به شهرداري ميشود و ما اكنون در شهرداري نيستيم بنده نامهاي به ايشان فكس كردم كه آقاي اعلايي درست است كه شما در رياست جمهوري هستيد اما بحث شخصي است و اداري نيست آقاي محرابيان،آقاي احمدينژاد طرح من را به اسم خودشان ثبت كردند و همان آقايان الان در كنار شما هستند بگوييد حق من را بدهند.
بعد چه كرديد؟مجبور شدم شكايت كنم من در قسمت خواندگان اسم 4 را نوشته بودم يعني از 4 نفر در آن واحد شكايت كرده بودم در جدول. آقاي دكتر احمدينژاد، آقاي علياكبر محرابيان آقاي مازيار حسيني و موسي مظلوم.
چرا آقاي مظلوم؟چون شنيده بودم كه اسم ايشان در ثبت اختراع بود. در ثبت اختراع اسم آقاي محرابيان و آقاي مظلوم بود وگرنه منآقاي مظلوم را نديده بودم و نميشناختم ولي چون اسمش در ثبت اختراع بود و در ويژهنامه هم عكس ايشان چاپ شده بود و به عنوان دبير پروژه معرفي شده بود از او شكايت كردم.
و چرا آقاي احمدينژاد؟اتفاقا داديار هم همين را گفت و پرسيد چرا از آقاي احمدينژاد چرا اينجا به عنوان خوانده رديف اول شكايت كردهايد.
گفتم چون تمام كارها با مسووليت ايشان انجام شده و طبق مستندهايي كه بنده دارم آقاي مازيارحسيني تعريف كرده چون زلزله بم اتفاق افتاده بود آقاي احمدينژاد نگران تهران بودند آمدند به همه اخطار دادند كه براي تهران راهحل بدهيد كه ما طرح اتاق امن را به ايشان ارائه كرديم. آقاي مازيار حسيني گفته طرح اتاق امن را به آقاي احمدينژاد ارائه كرديم و ايشان اين طرح را پسنديدند و دستور پيگيري و اجرا دادند. اين جمله خيلي مهم است چون بعد از اين ميخواهم به موضوعي اشاره بكنم كه اهميت زيادي دارد.
بعد از آن گفتم چون آقاي احمدينژاد هم شهردار هستند اين قضيه به ايشان هم بر ميگردد كه گفتند نه اسم ايشان را لاك بگيريد تا من دادخواست شما را بپذيرم. من هم همين كه دادخواست را نوشته بودم ترسم داشتم. آقايان ديگر رئيسجمهور شده بودند و ايشان هم مشاور رئيسجمهور بود جو از لحاظ رواني مساعد نبود من اولين نفري بودم كه در اين وادي قدم ميگذاشتم يعني عليه رئيسجمهور دادخواست ميدادم. بنابراين تسليم نظر خانم داديار شدم گفتم باشد با دستورداديار لاك گرفتم پروندهها را دادم و 2 آبان 84 شكايت كردم.
يك ماه بعد اولين جلسه دادگاه تشكيل شد و آقاي دكتر مظلوم به جلسه دادگاه آمدند. آقاي مظلوم تا مرا ديد گفت به من بگو كه بايد بيايم وقتم را با توي بيسواد در دادگاه تلف كنم.
من به ايشان گفتم الحمدلله خداوند شما آدم باسواد را محتاج من بيسواد كرده كه بياييد طرح من بيسواد را به اسم خودتان ثبت اختراع كنيد.
شما قبلا آقاي مظلوم را ديده بوديد؟بله.ايشان عضو هيات علمي دانشگاه تربيت دبير شهيد رجايي است،در نارمك هم با آقاي محرابيان و احمدينژاد همسايه است.بار دوم كه رفتم پيش آقاي محرابيان شواهدي خوب گيرم آمد.
چه شواهدي؟در ديدار دوم آقا محرابيان به من گفت: چرا اينقدر حساسيت نشان ميدهيدشما نيت خيري داريد و ميخواهي جان انسانها را نجات بدهي بنده نيز ميخواهم چنين كاري بكنم حال چه فرقي ميكند اين طرح به اسم بنده باشد يا شما. گفتم جناب آقاي محرابيان اگر عكس و اسم خودتان را در ويژهنامه چاپ نميكردي من ميگفتم كه نيت شما خير است ولي چون با امكانات شهرداري اين كار را كردهايد اينچنين شعارهايي را براي من ندهيد نكته ديگر بحث بر سر ايده اختراع بود.
به محرابيان گفتم: اصلا همه ايرادها به كنار من از شما سوالي دارم، مگر شما نميگوييد كه شما 3 نفرآقاي احمدينژاد، آقاي محرابيان و آقاي مظلوم اختراع كردهاند. گفت چرا.سوال كردم يك اختراع در يك زمان به ذهن 3 نفر نميرسد حتما ابتدا به ذهن يكي از شما رسيده كدامتان اولين نفر بوديد؟ گفت به ذهن آقاي دكتر مظلوم كه استاد دانشگاه هم هستند و رشته تحصيليشان هم اين است.
پيش آقاي مظلوم رفتم و اولينبار دانشگاه ديدمش. خودم را معرفي كردم كمي جا خورد همان سوال را از آقاي مظلوم پرسيدم در جواب گفت شما خبر داريد كه ما كتاب چاپ كرديم، گفتم خير، گفت در ماشين دارم بيا تا يك نسخه هديه كنم. از اتاقش تا پاركينگ حدودا 10 دقيقه در راه بوديم مسافت خيلي طولاني بود من در اين فاصله پرسيدم از شما يك اسم ميخواهم اين طرح به ذهن كداميك از شما زودتر رسيد.
گفت الان كتاب را ميدهم داخل كتاب نوشته شده اسم را نگفت از داخل ماشين نشان يك نسخه از آن كتاب را به من داد. بعد نشست داخل ماشين و با سرعت رفت من هر چه گشتم كه متوجه شوم اسم چه كسي داخل كتاب نوشته شده اما چيزي نبود يعني هيچكس جرات نكرد به صراحت بگويد چه كسي اين طرح را اختراع كرده چون ميدانستند كه اين طرح را از جاي ديگري برداشتند اين جسارت را نداشتند فقط گفتند طرح ابتكاري شهرداري تهران.
در دادگاه چه اتفاقي افتاد؟قاضي ارجاع كرد براي كارشناس.چون آقايان مدعي بودند كه طرح ما فرق ميكند و هيچ شباهتي به طرح اين آقا ندارد ادعاي اولشان اين بود كه قاضي در سوالاتي از كارشناس پرسيد از قاضي آيا اين دو طرح يكي هستند يا خير متفاوتاند.
كارشناس جواب داد اين دو طرح كاملا شبيه به هم است. طرح آقاي فرزاد سليماني چون در سال 82 در روزنامههاي مختلف چاپ شده مقدمتر از طرح خوانندگان است.
يك ماده قانوني در قانون ثبت اختراعات است كه اگر كسي طرحي را در رسانهها به يك شكلي علني كند همان روز ميشود روز ثبت اختراعش. حتي اگر ثبت اختراع نكرده باشد و اگر بعد از آن تاريخ كسي برود و ثبت اختراع كند ثبت اختراعش باطل است ماجراي من هم همينطور بود اما مسائل ديگر به آن اضافه شد و آن اينكه آقايان تصادفي نيامدهاند طرح مرا كپيبردارند طرح من در اختيارشان بود كه برداشتند به نام خودشان ثبت كردند نه اينكه به صورت تصادفي باشد يا اينكه اينها هم به ذهنشان اين طرح رسيده است.
بعد از نظر كارشناس چه واكنشي از طرف خواندگان اتخاذ شد؟قبل از اينكه به اين سوال جواب دهم بايد يك نكته را بگويم، عنوان اختراع ثبت شده از سوي محرابيان و مظلوم ايمني ساختمان با بافت فرسوده در مقابل زلزله بود كه كارشناس اعلام نظر كرده بود اين عنوان با طرح و اجراي اتاق امن همخواني ندارد، چون آقايان در مصاحبهها گفتهاند اتاق امن اما عنوان اختراع فرق داشت.
نظر كارشناسي رفت براي دادگاه و دادگاه ابلاغ كرد وكيل آنها كلي اعتراض نوشته بود كه اين آقاي كارشناس تخصصش را ندارد و بيسواد است. من تقاضاي 3 نفر كارشناس دارم كه قاضي پذيرفت.
اينها در چه سالي انجام شد؟فكر ميكنم وارد سال 85 شده بوديم. يا اواخر 84.
اما در اين مرحله كار كمي طول كشيد
چرا؟فكر كنم تحت فشار بودند و حتي در مراحلي قصد استعفا داشتند اما سرانجام نظر كارشناس اوليه را پذيرفتند.
وكيل اين دو نفر مجددا تقاضاي 5 كارشناس را داد اين بار كه قاضي راي صادر كرد به اين مضمون كه به
علت تقليد و مشابهسازي، ثبت اختراع آقايان باطل و به نام فرزاد سليمي منتقل ميشود. وكيل آنها اعتراض كرد. رفت براي دادگاه تجديدنظر در آنجا متاسفانه آنجا بيش از حد معمول طول كشيد.
چه سالي؟تقريبا مهرماه 87
حكم قاضي چه زماني صادر شد؟يك ماه قبل از آن در تابستان 87 حكم قاضي صادر شد.
يعني شما از سال 85 تا 87 در رفت و آمد بوديد براي گرفتن حكم؟بله البته من سال 84 شكايت كردم.
از سال 84 تا 87 سهسال طول كشيد تا حكم صادر شود?بله. اطاله دادرسي بود. چون يكي از ترفندهاي آقاي وكيل آقايان اين بود كه به يك بهانهاي حكم به عقب بيندازد. مثلا آمدند قضيه را دور زدند و رفتند سراغ دفاعيه ديگري گفتند اصلا ميدانيد چي است طرح را نه ما اختراع كرديم نه آقاي سليمي بلكه يك آقاي انگليسي مخترع آن بوده كه در سال 1950 كتابي در آن باره نوشته اين باز مشكلات ديگري ايجاد كرد كه شما ميگوييد اين طرح از طرف يك آقاي انگليسي است پس چرا به اسم خودتان ثبت كردهايد چه جوابي داريد البته من بعدا تحقيق كردم و ديدم اين حرف موضوعيت ندارد، اين آقا يك قفس توري براي جنگ جهاني دوم براي مقابله با بمباران هوايي ابداع كرده كه ظرف و عتيقهجات را در آن بگذارند كه زير آوار نماند يا اگر شد 2 تا آدم به صورت درازكش ميتوانند داخلش بروند، چون در بمباران هوايي از 15 دقيقه قبل آژير ميكشند و مردم متوجه ميشوند كه قرار است بمباران نزديك است، ولي زلزله كه اينچنين نيست، زلزله ناگهاني است و 2 الي 3 ثانيه بيشتر وقت نداري، در بمباران هوايي يك ربع طرف وقت دارد. بنابر اين رد شد.
قاضي تجديد نظرهم ارديبهشت ماه سال حكم داد يك ماه طول كشيد تا حكم از تايپ بيرون بيايد و راي ابلاغ شود راي هم قطعي بود و آخر ارديبهشت 88 به من ابلاغ شد.
در طول اين مدت كار را از مسير ديگر پيگيري كرديد؟بله از طريق حاج داوود احمدينژاد و آقاي غرقي رئيس شكايتهاي مردمي.با حاج داود 45 دقيقه درب منزلش صحبت كردم موضوع را توضيح دادم گفت مساله زياد مهمي نيست حاج داوود اصلا به تحقيقات زلزله اعتقاد نداشت و ميگفت نميتوان از اين طريق با زلزله مقابله كرد طرح خاص خود را داشت.
چه طرحي؟معتقد بود با توجه به آنكه بر اساس تحقيقات مختلف حيوانات كمي زودتر از انسان زلزله را متوجه ميشوند در چهار گوشه تهران چهار طويله احداث كنيم و تجهيز آنها به علايم هشداردهنده به محض دريافت علايم سيستم هشدار به صدا درآيد تا از اين طريق مردم از وقوع زلزله متوجه شوند.
ب
راي شما كار خاصي انجام نداد؟چرا نامهاي داشتم كه به دفتر تحويل داد البته فكر نميكردم اين كار را كند اما انجام داد ولي جوابي دريافت نكردم آقاي غرقي هم پس از مدتي پيگيري گفت به من مربوط نيست.
احتمالا آقاي احمدينژاد مطلع نشده و گرنه در سال 84 به دنبال احقاق حق بود.
من 4 سال جان كندم ابتدا چنين نظري داشتن اما بعد به نتايج ديگري رسيدم.
چه نتايجي؟من سه سال مزاحم يكي از معتمدان نظام ميشدم كه الان نميتوانم نام ايشان را بياورم در جريان كار قرارش دادم ابتدا باور نميكرد و قصد ورود به ماجرا نداشت اما بعد از راي دادگاه قصد ميانجيگري داشت و اواخر سال قبل با آقاي احمدينژاد شخصا در اين باره حرف زده بود. آقاي احمدينژاد عصباني شده و گفتند كه اين آقا براي خودش گفته اين طرح مال من بوده و به آقاي محرابيان هديه دادم كه به اسم خودش ثبت كند.
مطمئنيد؟بله.اين شخص كه آدم متيني است خودش بدون واسطه شنيده بود و براي من نقل كرد. او شاهد است و چون انسان متديني است دروغ در كارش نيست.
شايد واقعا به ذهن آقاي احمدينژاد هم رسيده؟به چند دليل نميشود.اول صحبت آقاي محرابيان كه گفت به ذهن آقاي مظلوم رسيده، دوم مصاحبه آقاي مازيار حسيني، رئيس سازمان مديريت بحران كه در مصاحبهاي با خبرنگاران اعلام كرد: اين طرح به آقاي احمدينژاد ارائه شد و ايشان آن را پسنديدند نكته سوم نامه ايشان قبل از انتخابات رياست جمهوري سال 84 اگر طرح مال خودش بود چرا دستور بررسي داد، كدام حرفش درست نامه رسمي يا ادعاي آنكه طرح ايده خودش بوده.
با اين حساب قضيه را چگونه پيگيري ميكنيد براي شما با احقاق حق تمام شده؟نه قصد دارم دنبال كنم چون ماجرا چند بعد دارد.
در دادگاه اول فقط راجع به ابطال ثبت اختراع شكايت بررسي ميشد و به مسائل ديگر وارد نميشد
اما راجع به ضرر و زيان بايد كيفري اقدام كرد.
اين كار را ميخواهيد انجام دهيد؟بله اين قضيه از چند بعد قابل پيگيري است آقاي احمدينژاد همهجا گفتهاند كه طرح براي شهرداري تهران است و حقوحقوق براي شهرداري محفوظ است. پس چرا به نام شخص ثبت اختراع شده آيا اين سوءاستفاده از عنوان دولتي نيست. تمام هزينههاي اجراي طرح با منابع شهرداري بوده پس چرا به اسم آقاي محرابيان ثبت شده چرا به اسم شهرداري ثبت نشد چون فرد اين كار را نكرده و با بودجه دولتي انجام شده بايد به اسم دولت ثبت اختراع شود.
به اسم اتاق امن آقاي مظلوم رفته 2 بار هم استراليا. تاريخهاي سفرش را هم دارم مالزي رفته ايتاليا رفته و راجع به اتاق امن كنفرانس داده.
چرا؟ ميدانيد در اين چهار سال چه بر سر خانواده من آمده زندگي خانواده 4 سال زير سايه اتاق امن بود يك بار دخترم از عصبانيت تمام كاغذها را پاره كرد هنوز كاغذ پارهها را دارم خسته شده بود از اين مساله.چهار سال دويدم. خانم من جانباز شيميايي است 4 سال زندگياش وقف يك طرح شده بود كه از شوهرش دزيده بودند آيا اينها قابل پيگيري نيست.منتظر واكنش آقايان هستم اگر همچنان مغرورانه برخورد كنند حتما شكايت خواهم كرد.
منبع: اعتماد ملی