۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۶:۱۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۹۱۹۲۶
تاریخ انتشار: ۱۲:۵۶ - ۱۲-۰۴-۱۴۰۰
کد ۷۹۱۹۲۶
انتشار: ۱۲:۵۶ - ۱۲-۰۴-۱۴۰۰

داستان کوتاه درخواست آخر

پس از درگذشت پدر، پسر مادرش را به خانه سالمندان برد و هر لحظه از او عیادت می کرد.

یکبار از خانه سالمندان تماسی دریافت کرد که مادرش درحال جان دادن است!

پس باشتاب رفت، تا قبل از اینکه مادرش از دنیا برود، او را ببیند.

از مادرش پرسید: مادر چه می خواهی تا برایت انجام دهم؟

مادر گفت: از تو درخواست آخری دارم. می خواهم که برای خانه سالمندان پنکه بگذاری چون آنها پنکه ندارند و در یخچال غذاهای خوب بگذاری، چه شبها که بدون غذا خوابیدم!

فرزند با تعجب گفت: داری جان می دهی و از من اینها را درخواست می کنی؟

و قبلا به من گلایه نکردی!

مادر پاسخ داد: بله فرزندم. من با این گرما و گرسنگی خو گرفتم و عادت کردم. ولی می ترسم که وقتی فرزندانت تو را در پیری به اینجا می آورند، به گرما و گرسنگی عادت نکنی!

ارسال به دوستان
130 سال قبل چه اتفاقی افتاد که «گوسفندها» دیوانه شدند؟! تخت ‌جمشید دوم ایران کجاست؟ تخلفات راهنمایی و رانندگی و مبلغ جریمه ها در کشورهای همسایه چگونه است؟ 10 سریال گانگستری تماشایی که بر اساس داستان واقعی ساخته شدند(+عکس) فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (5 اردیبهشت) این کیک کرامبل توت فرنگی را با روشی متفاوت بپزید تهدیدی به نام سندروم «ددی ایشو»! نگاهی به بدترین گوشی های هوشمند جهان؛ از آیفون ۶ تا گلکسی نوت ۷ انفجاری (+عکس) ۱۵ کشور آسیایی که سریعترین روند کاهش جمعیت را دارند چرا بخشیدن پدر و مادرمان تا این اندازه دشوار است؟ ۷ موقعیت در زندگی که هنگام مواجهه با آن ها باید «نه» بگوییم گفتگو با حمید معصومی نژاد؛ از قبولی در آزمون ورودی پزشکی در رم تا پیشنهاد بازیگری (+عکس) چگونه نظر دیگران را عوض کنیم؟ ۱۰ دلیل برای اینکه جدیدترین مدل آیفون را نخریم! ۶ قدم تا آرامش؛ ترفندهای طلایی برای پایان دادن به اختلافات و درگیری های زناشویی
وبگردی