اعتماد در یادداشتی به قلم عباس عبدی نوشت: اولین و شاید مهمترین موضوع در دستور کار
دولت جدید، حتی از الان و پیش از ورود به پاستور، مساله برجام و گفتوگوی وین است.
دولت جدید حداقل دو ماه طول میکشد که بهطور نسبی مستقر شود، ولی زیان حاصل از عدم توافق و نهایی کردن آن حتی در این دو ماه نیز بسیار جدی است چه رسد که کلا به تاخیر افتد.
اکنون 5 ماه است که بایدن وارد کاخ سفید شده است. انتظار میرفت که پیش از انتخابات توافق نهایی شود، ولی ظاهرا آقایان اصولگرایان آن را به سود انتخابات خود نمیدانستند و گمان میکردند که با نهایی شدن توافق نامزد آنان نتیجه را میبازد.
نظرسنجی ایسپا نشان میدهد که اگر تحریمها پیش از انتخابات لغو میشد و به عبارتی
گفتوگوهای وین به ثمر میرسید، حدود 37 درصد افراد تحریمی در انتخابات شرکت میکردند که چیزی حدود افزایش 20 درصدی در مشارکت میشد و حضور مردم در انتخابات را تا حد 65 درصد بالا میبرد و البته من فکر میکنم نتیجه نهایی شاید تغییری نمیکرد و درصد آرای نفر اول کم میشد و البته دیگر بینیاز از شرمندگی ناشی از کاهش مشارکت بودند یا اقدامات نادرست برای افزایش مشارکت را انجام نمیدادند.
در هر حال گذشت. ولی عوارض آن تاخیر در توافق این شده است که روند مذاکرات کند و آهسته شود و چه بسا امریکاییها ترجیح دهند که مذاکرات را با دولت بعد انجام دهند.
زیان این وضع چیست؟
از زمان خروج ترامپ از کاخ سفید، ماجرای
برجام در سطح جهان عوض شده است. ما همچنان همان تحریمها را تحمل میکنیم ولی توپ مخالفت با بازگشت به برجام در زمین ایران افتاده است. ادامه این مسیر نیز قابل تداوم نیست و چه بسا اجرای قانون مجلس، موجب بازگشت تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل شود. وضعیت ایران میشود آش نخورده و دهان سوخته.
از یک سو فضای جهانی نسبت به مقصر اصلی این ماجرا تغییر کرد و از سوی دیگر همچنان از فروش نفت صادرات و واردات متعارف و دریافت پول آنها و نقل و انتقال ارز محروم هستیم. احتمالا دولت جدید هیچ تصور درستی از ماجرا ندارد که با این وضع مدیریت کشور غیرقابل تصور است. هیچ کدام از شعارهای داده شده را نه تنها نمیتوانند محقق کنند، بلکه عقبگرد هم خواهند کرد.
به علاوه بالا بردن انتظارات از گفتوگوهای وین نیز پاشنه آشیل دولت جدید است. هر توافقی را باید به امضای مجلس برسانند، ولی مشکل از اینجا آغاز میشود که دولت ایالات متحده هیچ تضمینی برای خارج نشدن دوباره از برجام نه میدهد و نه میتواند بدهد. مگر با دستور مستقیم رییسجمهور آن که بعید است این کار را نیز انجام دهد.
این وضعیت متناقض چگونه قابل حل است؟ اجرای برجام با قدرت ایران تضمین میشود و نه با اتکا به متن توافق. از ابتدا باید به این مساله توجه میشد. برجام ذیل یک مساله منطقهای قابل توافق بود، اگر به نتیجه رسید، باید گامهای بعدی آن نیز برداشته میشد که توافقات برای ترتیبات منطقهای است. اگر این گام برداشته نشد، بهطور طبیعی تداوم برجام با اختلال مواجه میشد که شد.
اگر ترامپ هم نیامده بود و خانم کلینتون انتخاب میشد، باز هم برجام سرنوشتی بهتر از اینکه هست، نداشت. دولت ایران نیز فاقد ابزارهای کافی برای اجرایی شدن برجام بدون توافقات منطقهای است. اکنون هم باید تصمیم گرفت.
متاسفانه چشمانداز روشنی برای حل این موضوع دیده نمیشود. حکومت یکدست شده و این نکته مثبتی برای اتخاذ تصمیم است، ولی تصمیمی که این حکومت یکدست میخواهد یا میتواند بگیرد، عامل انشقاق آن خواهد شد. این تعارضی است که دولت آینده از ابتدا درگیر آن میشود.