عصر ایران؛ مهرداد خدیر- صبح جمعه 13 خرداد 1400 مسعود بهبهانینیا نویسندۀ سریالهای مشهور تلویزیونی دیگر از خواب برنخاست و چشم از جهان بست.
منوچهر محمدی تهیهکنندۀ سینما گفته است بعد از ظهر روز قبل بر سر نوشتن متنی برای سریالی در شبکۀ نمایش خانگی با او جلسه داشته و ساعتها گفت و گو کرده و به توافق رسیده بودند و شبانگاهان هم او را به خانه رسانده و به این ترتیب میتوان حدس زد با اندیشیدن به شخصیتهایی که قرار بوده بیافریند به بالین رفته و شاید با رؤیای آنها خفته ولی دیگر برنخاسته در حالی که شاداب و تندرست بوده است.
در صدا وسیمایی که به غالب نویسندگان و اهل قلم حُسن ظن ندارد، مسعود بهبهانینیا مورد اعتماد بود نه به این خاطر که خودی یا انقلابی - به مفهوم تنگ شدۀ اخیر - به حساب میآمد. بدین سبب که اطمینان داشتند معیارهای مورد نظر را رعایت میکند و اگر این اعتماد نبود سریالهایی چون «کیمیا» ساختۀ جواد افشار یا «نرگس» به کارگردانی سیروس مقدم و البته «خاک سرخ» کار ابراهیم حاتمیکیا از روی نوشتههای او جلوی دوربین نمیرفت.
جدای اینها میتوان به «کارآگاهان» حمید لبخنده، «ترانه مادری» حسین سهیلیزاده و «فاصلهها» اشاره کرد که آنها را هم او نوشته است.
با این حال به یک آرزوی خود نرسید و حسرت آن بر دل او ماند و در خاک شد. این که دربارۀ محمد جهانآرا و برادران او بنویسد تا فیلم یا سریالی بر اساس آن بسازند. علی دارابی معاون وقت سیما هم با ساخت سریالی دربارۀ برادران جهانآرا بر اساس متن او موافقت کرده بود اما گویا به خاطر یکی از برادران که سرنوشت متفاوتی داشت قرار شد تنها دربارۀ محمد باشد اما این اتفاق هم نیفتاد.
اصرار او برای نگارش فیلم یا سریالی دربارۀ محمد جهانآرا فرمانده شهید سپاه خرمشهر که زودتر از بازپس گیری و در سقوط هواپیما در مهر 1360 به شهادت رسیده بود ریشه در دوستی این دو از دوران نوجوانی داشت: «همشهری و دوست جهانآرا بودم. ۱۰ تا ۱۲ سالی با هم رفاقت داشتیم، سالها با هم بودیم و پیش از انقلاب با هم توسط ساواک دستگیر شدیم. در مقاطع مختلفی با هم بودیم. حق طبیعی من است که وقتی سالها با او دوست هستم این حق رفاقت را به جا بیاورم و دربارهاش کاری بسازم. »
این اتفاق اما نیفتاد. اوایل تصور میکرد به خاطر یکی از برادران است ولی بعد دریافت سراغ هر شهید که میرود هم خانواده و هم نهادهای مربوطه اصرار دارند زندگی آنان قدیسوار ترسیم شود در حالی که جوانان همین سرزمین بودند با همۀ آرزوها و جوانیها و عاشقیها و ناکامی ها و البته پایانی که از همه چیز گذشتند و جان باختند.
چندی پیش هم در برنامۀ تلویزیونی « 14 اینچ» شبکۀ آیفیلم به مناسبت سالروز بازپسگیری بندرخرمشهر و در قالب یاد از «خاک سرخ» و در کنار بازیگر سریال – لاله اسکندری- همین گله را با مجری برنامه – امین زندگانی – در میان گذاشت و گفت: «به آقای حاتمیکیا پیشنهاد کردم محمد جهانآرا را هم در سریال «حاک سرخ» بگنجانیم اما او گفت بهتر است تا این حد نزدیک نشویم چون شهدا دست نیافتنی اند.»
روشن نیست که حاتمیکیا هم به دلایل قبلی مخالفت کرده یا روش همیشگی خود را نقض نکرده است. چرا که بر خلاف تصور غالب برای او داستان مهمتر است ولی داستانها را نزدیک به رخدادهای معاصر برمیگزیند. همچنان که در «به وقت شام» نیز تنها یک بار و در نمای کلی از بالای دمشق حرم حضرت زینب را به تصویر کشیده و «داعش» را آن گونه که دوست داشته به تصویر کشیده و همین کار را دربارۀ دکتر چمران هم انجام داده و دوست دارد شخصیتها را خود پرورانده باشد. حال آن که محمد جهانآرا دست او را میبست و میدانست مسعود بهبهانینیا حاضر نیست جهانآرای حاتمیکیا را بنویسد و بر «محمد»ی که میشناخت اصرار میورزید.
با این حال تنها راهی که برای اوباقی ماند این بود که روی شخصیت خاصی تمرکز نکند.
مسعود بهبهانینیا به جای تظاهر کار خود را می کرد و اگرچه به نسبت دیگر نویسندگان بختیار بود که اسیر سانسور و گرفتار بیپولی و انتظار انتشار نمیشد اما بر خلاف تصور دست او هم چندان باز نبود چنان که با حسرت متنی برای محمد جهانآرا و در واقع برادران جهان آرا در 65 سالگی از دنیا رفت.
سریال کیمیا همون سریالی نبود که صدای ارتشی ها رو. درآورد و نقش ارتش رو عمدا یا سهوا نادیده گرفت ؟