دامنه ناشناختهها درباره بیماریای که ماههاست بلای جان ما شده همچنان زیاد است؛ آن قدر که گاهی پزشکان هم در درمان آن مستأصل میشوند اما دست کم در همین چند ماه بسیاری از تصورات غلط درباره این بیماری شناخته شده؛ اشتباهاتی که گاه به قیمت جان انسانها تمام میشود.
پس بیایید درباره کرونا به علم اعتماد کنیم و تا این حد به تصورات غلط خودمان اصرار نورزیم.
روزنامه ایران نوشت: ««منطقه ما سفید است. اصلاً اینجا کسی کرونا نمیگیرد. ما همه همدیگر را میشناسیم برای همین کرونا نمیگیریم. توی فضای آزاد که کسی کرونا نمیگیرد. من ماسک زدهام، کرونا نمیگیرم. ماهیچه بخور کرونا را درجا خوب میکند. آبریزش بینی که از علائم کرونا نیست، حتماً زکام شدهای. اصلاً ما خانوادگی یک ژنی داریم که به کرونا مبتلا نمیشویم و ... .» اینها همه تصورات غلطی است که خیلیها را به دامان بیماری و مرگ کشانده است.
حتماً شما هم خیلی از این حرفها و روایتها را از زمان شیوع کرونا شنیدهاید؛ گزارههایی که خیلیهایمان را گیج و سردرگم کرده اما باید بدانید که خیلی از همین تصورات غلط به باور مردم تبدیل شده و متأسفانه بیرونکردنش از ذهن خیلیها چندان هم آسان نیست.
مرد تعدادی مسافر را سوار قایق تفریحی میکند. تعطیلات نوروزی است و استان گیلان یکی از شلوغترین تعطیلات نوروزی را دارد. یکی از مسافران با اعتراض به مرد قایقران میگوید چرا ماسک نزده و این پاسخ را میشنود: «این منطقه سفید است. مگر نمیدانی تا حالا کسی اینجا کرونا نگرفته؟» مرد فوری اسم چند روستا را پشت سر هم ردیف میکند؛ روستاهایی که به قول او تا حالا رنگ کرونا را ندیدهاند و به اصطلاح منطقه سفیدند.
حالا دو هفته از تعطیلات نوروزی گذشته و همان منطقه بیشترین آمار مبتلا به کرونا را دارد. علی آقا آمپولزن یکی از اهالی همین روستاهاست. او میگوید تا به حال در عمرش این همه مریض یکجا ندیده. هر روز به خانه کسی میرود و سرم و آمپول تزریق میکند: «همیشه میگفتم آخر این چه باور غلطی است که مردم روستای ما کرونا نمیگیرند؟ مگر میشود یک ویروسی کل دنیا را گرفته باشد اما منطقه ما پاک بماند؟ حالا هم شیوع آن را انداختهاند گردن مسافران نوروزی. نمیگویم آمد و شد بیتأثیر بوده اما قبل از این تعطیلات هم این تصور غلط وجود داشت. بالاخره مردم اینجا که در خلأ زندگی نمیکنند، همه به شهرها و روستاهای اطراف رفت و آمد دارند. مغازه میروند، مهمان از این طرف و آن طرف دارند. هر جا که میروم میگویم تو را به خدا دیگر نگویید منطقه ما سفید است.»
طوبا خانم و خانوادهاش سیزدهبدر را دستهجمعی در فضای آزاد گذراندند؛ بساط جوجهکباب و تنقلات و دورهمی در فضای باز. هر چقدر شوهر طوبا خانم گفت که بنشینید توی خانه و توی همین حیاط خودمان مراسم سیزده را برگزار کنید به خرج کسی نرفت که نرفت. طوبا خانم استدلالش چه بود: «خودم شنیدهام که توی فضای باز کسی کرونا نمیگیرد.»
برای همین کلی از اعضای فامیل را جمع کردند و به اصطلاح پیکنیک رفتند. از طوبا خانم اصرار بود و از همسرش انکار.. این که چطور ممکن است ۳۵ نفر دور هم جمع شوند و ساعات طولانی بدون ماسک با هم معاشرت کنند و کسی مبتلا نشود؟ فکر میکنید بعد از این دورهمی در فضای باز چه اتفاقی افتاد؟ درست بعد از دو - سه روز همه فامیل علائم کرونا را بروز دادند و از آن جمع ۳۵ نفری جز دو نفر همه مبتلا شدند. طوبا خانم، دختر و پسرش روی تخت بیمارستان هستند با درگیری ریه بالا. طوبا خانم دیگر حرفی نمیزند چون نفسش به سختی بالا میآید.
عیسیخان بچههایش را مجبور کرد دستهجمعی عیددیدنی بروند خانه یکی از فامیلها. خانم عیسیخان مخالف بود و مدام میگفت خودش در روزنامهها و رادیو و تلویزیون شنیده که دورهمی خطرناک است اما شوهرش این طور استدلال میکرد: «خانم آنها که میگویند دورهمی نروید، غریبهها را میگویند. برادر من و زن وبچهاش که غریبه نیستند، ما کرونا نداریم. اصلاً توی خاندان ما تا حالا یک نفر هم کرونا نگرفته. ما یک جمع حفاظتشده هستیم که همه نکات بهداشتی را رعایت میکنیم. مطمئن باش از توی جمع ما کرونا درنمیآید.»
نتیجه چه شد؟ یک مهمانی شام و بعد در همان خانه خوابیدن و چند روز بعد ابتلای خانوادگی. عیسیخان که دیابت داشت اول از همه جانش را از دست داد و بقیه اعضای خانواده هم یکی در خانه و دیگری در بیمارستان درمان شدند. زن عیسیخان هنوز حسرت میخورد که ای کاش همسرش حرفهایش را گوش میداد و به آن مهمانی خانوادگی نمیرفتند.
علی که مبتلا شد، همه خانواده اصرار کردند که به بیمارستان برود اما علی میگفت هر کس برای کرونا بیمارستان رفته زنده بیرون نیامده. علی به خانهشان در شمال رفت و خودش را قرنطینه کرد چون شنیده بود این جوری حالش خوب میشود. علی را بعد از یک هفته با درگیری ۷۰ درصدی ریه در بیمارستان بستری کردند.
حالا حرفهای هادی یزدانی، پزشک عمومی، را بخوانید که ماههاست با بیماران کرونایی درگیر است و همین حرفها و تصورات نادرست درباره این بیماری را بارها از زبان بیماران و اطرافیانشان شنیده؛ تصوراتی نادرست درباره اصل ویروس و نحوه شیوع آن، علائم و نشانهها و همچنین درباره درمان این بیماری: «از زمان شیوع کرونا این تصورات اشتباه وجود داشت؛ از این که معتادها و سیگاریها کرونا نمیگیرند تا برداشتهای غلط درباره نشانههای بیماری.
مثلاً بیماران زیادی برای من استدلال میکنند کسی که تب ندارد کرونا ندارد یا آنهایی که بویایی و چشایی دارند کرونا ندارند. اینها همه تصورات اشتباه است. تصورات اشتباه آن قدر زیاد است که شاید نتوانم به همه آنها اشاره کنم. مثلاً این که برای پیشگیری از کرونا نباید لبنیات بخوریم یا ماهیچه حالمان را خوب میکند یا اگر یک بار کرونا گرفتهایم دوباره مبتلا نمیشویم. متأسفانه این استدلالهای غلط همچنان وجود دارد.»
به گفته این پزشک، عدهای فکر میکنند اگر ماسک بزنند دیگر کاملاً ایمن هستند و مبتلا نمیشوند؛ در حالی که برای پیشگیری از کرونا هر دو طرف باید ماسک بزنند. تازه ماسک هم ایمنی کامل نمیدهد و فقط ریسک ابتلا را کم میکند. این که چه ماسکی بزنیم و چطور بزنیم هم مهم است. درباره فضای باز هم همینطور است؛ فقط احتمال ابتلا را کم میکند.
یاد کافههای روبازی میافتم که اتفاقاً در تهران و شهرهای بزرگ در دوره شیوع کرونا بدجوری رونق گرفتند. آدمهای بیخبری که فکر میکنند در یک فضای کوچک پر از دود سیگار چون سقف بالای سرشان آسمان است ایمن هستند. در اغلب این کافهها حتی فاصله چند متری هم رعایت نمیشود.
دکتر یزدانی ادامه میدهد: «خیلیها میگویند ما که همدیگر را میشناسیم کرونا نمیگیریم. من چند روز پیش بیماری را ویزیت کردم که میگفت خاندان ما انرژی کیهانی بالایی دارند و کرونا نمیگیرند. بیمار دیگری نسخه من را پاره کرد و گفت قبیله ما اصلاً کرونا نمیگیرد و جالب آن که همه خاندانشان مبتلا شده بودند اما نمیخواست موضوع را بپذیرد. روی علائم هم خیلی تصورات اشتباه وجود دارد.
مثلاً بیماران اصرار دارند چون سرفه و تنگی نفس ندارند پس درگیری ریه هم ندارند این تصورات اشتباه است یا اگر آبریزش بینی دارند، کرونا ندارند. درباره ابتلای کودکان هم این تصورات غلط هست این که بچه ما کرونا نداشت فقط دو - سه روز علائم سرماخوردگی داشت؛ در حالی که بچهها مثل بمب عمل میکنند و با همان علائم دو - سه روزه سرماخوردگی میتوانند همه خانواده را مبتلا کنند.»
او به تصورات غلط در مرحله درمان هم اشاره میکند: «ترس از بیمارستان از دیگر باورهای رایج غلط است؛ این که فکر میکنند اگر بیمارستان بروند مریضتر یا بدتر میشوند.
یک تصور غلط دیگر هم که موجب اضطراب و اختلال اضطرابی میشود این است که فکر میکنند ابتلا به کرونا مساوی با مرگ است برای همین از پذیرفتن ابتلا به آن سر باز میزنند. میخواهم بگویم چه آن کسی که بیخیال است و میگوید کرونا مثل سرماخوردگی است تصورش غلط است و چه آن کسی که فکر میکند کرونا همه را میکشد. اگر کرونا همه را میکشت که دیگر همهگیری وجود نداشت.
ضمن این که در این تصورات غلط هر نشانهای را هم نباید به کرونا مرتبط کنیم. مثلاً چند روز پیش بیماری تماس گرفت و گفت روی گردنش جوش زده و فکر میکند کرونا گرفته. این نشانهشناسی غلط در هر دو سر طیف وجود دارد؛ انکار علائم یا این که هر نشانهای علامت کرونا است. بیشتخمینی و کمتخمینی که هر دویشان اشتباه است.»
دامنه ناشناختهها درباره بیماریای که ماههاست بلای جان ما شده همچنان زیاد است؛ آن قدر که گاهی پزشکان هم در درمان آن مستأصل میشوند اما دست کم در همین چند ماه بسیاری از تصورات غلط درباره این بیماری شناخته شده؛ اشتباهاتی که گاه به قیمت جان انسانها تمام میشود. پس بیایید درباره کرونا به علم اعتماد کنیم و تا این حد به تصورات غلط خودمان اصرار نورزیم.»