با گذشت 6 روز از مفقود شدن 5 كولبر در حادثه وقوع بهمن در ارتفاعات مرزي ايران و تركيه، به نظر ميرسد كه پرونده اين هموطنان هم مثل دفعات قبل، با مرگ بسته خواهد شد. اين 5 كولبر ساكن روستاي مرزي «كوران» از توابع «صوماي برادوست» در استان آذربايجانغربي، روز 29 دي ماه و به دنبال وقوع بهمن در معابر كوهستاني اين منطقه مرزي مفقود شدند و شنيدههاي «اعتماد» حكايت از آن دارد كه ظرف اين روزها، جستوجوي مردم محلي براي زندهيابي يا پيدا كردن اجساد اين كولبران در ارتفاعات پوشيده از برف هم بينتيجه بوده است.
روزنامه اعتماد در ادامه نوشت: تا امروز، تنها واكنش دولت در مقابل مفقودي 5 هموطن مرزنشين، اين بوده كه روز دوشنبه و پس از وقوع بهمن در اين منطقه، سعيد حقيقي؛ بخشدار «صوماي برادوست» شهرستان اروميه در يك گفتوگوي خبري، مفقودي اين كولبران را تاييد و اعلام كرد: «حوالي ظهر، با سقوط بهمن در ارتفاعات نوار مرزي ايران و تركيه، 5 تن از اهالي روستاي كوران مفقود شدند كه البته هنوز هويت مفقودين، معلوم نيست. با هماهنگي انجام شده با هنگ مرزي، اكيپي از اهالي روستا براي نجات مفقودان به منطقه اعزام شدهاند اما به دليل شرايط نامساعد جوي، تاكنون امكان برقراري ارتباط با اين افراد فراهم نشده است.»
خبرگزاري ايرنا، همان روز و در ادامه انتشار صحبتهاي بخشدار منطقه، نوشت كه «طبق برخي اخبار غيررسمي، جسد 5 نفر از حادثهديدگان سقوط بهمن، در خاك تركيه توسط نيروهاي امدادي اين كشور از زير بهمن يافت شده اما هنوز آمار دقيق و رسمي از حادثهديدگان، در بهمن ماندگان و نجاتيافتگان اين حادثه مخابره نشده است.»
تا روز چهارشنبه اما، اطلاعات دقيقتري درباره هويت مفقودين به «اعتماد» رسيد و از جمله اين اطلاعات، تاييد ضمني فوت 5 كولبر مفقود بود. روز جمعه، منابع آگاه در گفتوگو با «اعتماد» خبر دادند كه متين اصلاني فرزند عثمان، ياور اصلاني فرزند لقمان، بيلن احمدي فرزند صادق، اولايي خدايي فرزند حاتم و فرات خدايي فرزند خورشيد؛ از ساكنان روستاي «كوران» (در فاصله 8 كيلومتري مرز ايران و تركيه) قبل از وقوع بهمن، در حال گذر از معابر كولبري ايران و تركيه بودهاند كه پس از وقوع بهمن، به دليل ناتواني ناشي از شدت برودت هوا و آسيب شديد جسمي، جان خود را از دست دادهاند.
برخي اطلاعات غيررسمي هم حكايت از مصدوميت اين كولبران در روستاي «دريشك» و از روستاهاي مرزي تركيه داشت با اين ضميمه تاييد نشده و مستند به ادعاي برخي ساكنان مرزي ايران كه متوفيان، نيازمند كمك بودهاند اما نظاميان تركيه مانع از كمكرساني مرزنشينان ايراني به آنها شدهاند كه يكي از دلايل مفقودي اجساد متوفيان هم، ممانعت از كمكرساني به حادثهديدگان عنوان شده است.
در اين فصل از سال، برودت هوا عامل اصلي مرگ كولبراني است كه در معابر غيررسمي كولبري، به دلايل مختلف از جمله وقوع بهمن، هدفگيري توسط نيروهاي مرزباني يا سقوط از ارتفاعات، زمينگير ميشوند و بر اثر ناتواني از حركت و يخزدگي جان خود را از دست ميدهند. حالا هم كه با گذشت 6 روز از وقوع بهمن در منطقه سردسير مرز ايران و تركيه، هيچ خبري از پيدا شدن مصدومان حادثه منتشر نشده، هر اميدي به پيدا كردن پيكرهاي زنده اين كولبران به بنبست ميرسد چون حتي با فرض غيرواقعي بودن ادعاهاي مرزنشينان درباره كارشكني مرزباني تركيه، اگر اين كولبران از وقوع بهمن جان سالم به در برده باشند، به دليل آسيبديدگي و گرفتار شدن در منطقه سرد، قادر نبودهاند خود را به منطقه امن برسانند و بنابراين، بر اثر شدت سرما و يخزدگي جان باختهاند.
مرگ و مصوميت بيش از 35 كولبر بر اثر حوادث طبيعي در معابر كولبري در 12 ماه گذشته
ارتفاعات استانهاي آذربايجانغربي، كردستان و كرمانشاه روي نوار مرزي 700 كيلومتري با كشورهاي تركيه و اقليم كردستان عراق، تنها مسير رسيدن به نان براي بيش از 100 هزار زن و مرد ساكن در حاشيه مرزي اين استانها و البته قربانگاه دائمي مرزنشينان محروم از حداقلهاي برابري است. هر سه استان، در سه فصل سال؛ بهار، پاييز و زمستان، ارتفاعاتي سفيدپوش از برف و يخ دارند و شدت كولاك و برودت هوا از نيمه پاييز تا اوايل فصل بهار در هر سه استان در حدي است كه در بسياري مواقع منجر به انسداد مسيرهاي فرعي و حتي راههاي مواصلاتي استاني ميشود. سقوط از ارتفاعات، شايعترين دليل مصدوميت و حتي مرگ كولبران است كه البته مهمترين دليل سقوط هم، سنگيني بيش از حد وزن «كول»، لغزيدن روي سراشيبي يا سربالايي گردنههاي بسيار باريك يخ زده و منتهي به درهها، كاهش ديد يا مختل شدن حواس به دليل خستگي، خوابآلودگي، سرمازدگي چشمها يا گرسنگي است. انفجار مين و تلههاي انفجاري زيرپاي كولبران در نوار مرزي ايران و اقليم كردستان عراق و تركيه، ايست قلبي بر اثر سنگيني «كول» حين حمل بار و البته گرفتار شدن در كولاك و بهمن و گم كردن مسير، از ديگر دلايل مرگ كولبران در ارتفاعات مرزي غرب ايران است.
تا زمستان سال 95 و پيش از آنكه 5 كولبر در ارتفاعات سردشت و پيرانشهر گرفتار بهمن و سرمازدگي و مرگ شوند، انتشار هرگونه خبر درباره مرزنشينان فقير غرب كشور، مساوي با حمايت از «قاچاقچيان و مجرمان» بود، چراكه دولتهاي وقت، بدون توجه به نحوه تامين معاش مرزنشينان هنگام تعطيلي هرگونه امكان فعاليت اقتصادي در اين استانها، صرفا با اطلاق «قاچاقبري» به تنها امكان باقي مانده براي ساكنان نوار مرزي غرب كشور، از مسووليتهاي اصلي و قانوني خود شانه خالي ميكردند. نيمه بهمن 1395 و چند ماه پيش از برگزاري انتخابات رياستجمهوري دوازدهم، وقتي 5 كولبر، به دليل مصدوميت و يخزدگي در بهمن در ارتفاعات سردشت و پيرانشهر، جان خود را از دست دادند، دولت وقت ناچار شد در مواجهه با اذهان عمومي معترض و خشمگين، از موضع جرمانگارانه خود كوتاه بيايد و اقداماتي با ظاهر حمايت و دلجويي انجام دهد. پس از اين حادثه تلخ، تيمي با مسووليت رسول خضري؛ نماينده وقت مردم پيرانشهر در مجلس، راهي مناطق مرزي غرب كشور شد تا از نزديك و احتمالا براي اولينبار، شاهد نحوه گذران زندگي پر از رنج جمع كثيري از هموطنان مرزنشين باشد. به دنبال گزارشي كه اين گروه براي هيات دولت تهيه كرد، با دستور وزير تعاون وقت، قرار شد استانداران استانهاي كرمانشاه، كردستان و آذربايجانغربي، فهرستي از اسامي بيش از 50 هزار كولبر داراي دفترچه رسمي كولبري و ساكن در منطقه مرزي را به دولت اعلام كرده و آنها را تحت پوشش مزاياي حمايتي و بازنشستگي صندوق بيمه اجتماعي كشاورزان، روستاييان و عشاير قرار دهند.
هر چه زمان برگزاري انتخابات رياستجمهوري دوازدهم نزديكتر ميشد، وعدههاي دولت براي حمايت از كولبران، رنگ و تاب مقبولتري ميگرفت تا جايي كه ارديبهشت 96 و چند روز پيش از برگزاري انتخابات رياستجمهوري، يكي از مديران استان كردستان، از تفاهم جديدي با وزارت تعاون براي پرداخت 50درصدي حق بيمه كولبران از سوي دولت خبر داد. 29 ارديبهشت 1396، صندوقهاي راي انتخابات رياستجمهوري، با آبرومندي انباشته از راي موافق به حسن روحاني شد و دولت دوازدهم، از مرداد همان سال بر كرسي رياست و مديريت نشست. تا نيمه پاييز 1396، در هيچ يك از استانهاي مرزي غرب كشور، هيچ اقدامي براي ارسال اسامي كولبران انجام نشده بود و در حالي كه روابط ديپلماتيك و اقتصادي ايران و اقليم كردستان عراق، به دنبال برگزاري همهپرسي در كشور همسايه، دچار تنشهايي شد كه بازتابش به پاساژهاي چند طبقه شهر «بانه» هم رسيد. انسداد مرز مشترك دو كشور، بهانه ديگري بود كه دولت، وعدههاي خود را به بايگاني بفرستد.
نيمه پاييز 96، مدير وقت صندوق بيمه اجتماعي كشاورزان، روستاييان و عشاير استان آذربايجانغربي در گفتوگو با «اعتماد» خبر داد كه فهرست كولبران براي ارسال به استانداري، هنوز تكميل نشده چون فرمانداريهاي مناطق مرزي، در اين زمينه همكاري نميكنند. شنيدههايي هم تاييد ميكرد كه برخلاف وعده دولت، بيمه اجتماعي براي كولبران، فقط شامل استانهاي كردستان و آذربايجانغربي بوده و بنابراين، كولبران استان كرمانشاه هم از هرگونه حمايت محروم خواهند ماند.
نتيجه نهايي؛ تا امروز، نه تنها هيچ اقدام حمايتي براي بهبود معيشت بيش از 100 هزار كولبر ساكن در استانهاي كرمانشاه، كردستان و آذربايجانغربي انجام نشده، به دنبال افزايش تورم و بيكاري و گراني هزينههاي زندگي از دي ماه 1396 و ابتر ماندن تمام اقدامات دولت براي مهار بازار آشفته اقتصاد در كشور، مرزنشينان ناچار شدهاند فعاليت خود را بيشتر كرده و دفعات بيشتري راهي معابر و گردنههاي مرگساز در مرز غيررسمي بين كشورهاي ايران و اقليم كردستان عراق و تركيه شوند تا شايد نان كولبري، از پس هزينههاي رو به انفجار زندگي بربيايد. از دو سال قبل، اخباري كه درباره معيشت مرزنشينان ميشنويم، تلختر و تاسفآورتر از حتي زماني است كه كولبري، مصادف با «جرم» بود، چراكه در آن سالها، كولبر، كول ميبرد اما مزد همان كول كه در واقع مزد خون و مزد جرم بود، به حداقلهاي زندگي در همان منطقه مرزي ميرسيد و يك كولبر در يك خانه كفايت ميكرد. امروز، شنيدهها فراوان است كه گاه، تمام اعضاي يك خانواده مرزنشين؛ زن و مرد و نوجوان و سالمند، به فراخور تحمل شانههايشان براي كول گرفتن بار، راهي معابر كوهستاني و گردنههاي آدمكش ارتفاعات كردستان و آذربايجانغربي و كرمانشاه ميشوند تا در يك همقدمي مشترك، چرخ زندگي را اندكي بچرخانند.
13 هزار قدم براي يك تكه نان
زمستان سال 98، اشكان احمدي؛ يك مستندساز كرد، فيلمي از دشواري جانفرساي تامين معاش براي كولبران ساخت با نام «13 هزار قدم.»
احمدي در گفتوگويي كه با «اعتماد» داشت، به نقل از يك كولبر تعريف كرد كه «هر روز كولبري، 7 ساعت طول ميكشد؛ به اندازه 13 هزار قدم.»
احمدي در اين روايت مستند از محروميت و تبعيض و نابرابري در گردنههاي صعبالعبور
«ته ته»، ميگفت كه كولبر، در اين گردنهها و در اثناي به كول كشيدن «كولهاي» 200 كيلويي و 150 كيلويي و 70 كيلويي، هر لحظه و هر روز، منتظر مرگ است و در انتظار شنيدن خبر مرگ، در حدي كه مرگ در آن ارتفاعات، يك اتفاق عادي ميشود؛ عاديتر از نفس كشيدن، عاديتر از يخ زدن و عاديتر از مردن.
يكي از تلخترين صحنههاي اين روايت بيرتوش، صحنهاي بود كه شخصيت اصلي اين فيلم؛ يك جوان دانشجو كه چند ماه بعد از پايان فيلمبرداري هم، مجبور شد براي هميشه تحصيلات عالي را كنار بگذارد، در جواب مادر پيرش و در وعده بيدغدغگي براي قيمت گران داروهايش ميگويد «از فردا، دو نوبت ميرم كول ميبرم.»
امروز، مرزنشينان استانهاي غربي ايران، با دو يا سه نوبت كولبري، بايد هزينههاي زندگي را تامين كنند و آن هم تاميني در حد حداقلها و آن هم به قيمت قدم برداشتن در آن گردنههاي تيز كه هر قدم، مساوي است با يك بار به جان خريدن مرگ. كولبري كه دو يا سه بار در يك روز راهي معابر كولبري ميشود براي جابهجايي دهها كيلو وزن خارج از توان يك انسان، روزي دو يا سه بار به جنگ با مرگ ميرود.