عصرایران؛ مصطفی داننده- در سوییس، سوئد و دانمارک که تقریبا همه چیز به سامان است نیز سیاستمداران و اهالی قدرت این همه برای رسیدن به ریاست کشور با هم رقابت نمیکنند که در ایران، نظامی، روحانی و مُکلا به دنبال رسیدن به ریاست جمهوری هستند!
چه دل بزرگی دارند این آدمها. کشور غرق در مشکلات است. کمر مردم زیر بار فشار اقتصادی خم شده است و در این میان یک عده با دیدن این سیل بلا، میخواهند سکان کشتی را به عهده بگیرند.
ریاست جمهوری یعنی مدیریت زندگی 81 میلیون ایرانی؛ ایرانیهایی که بسیاری از آنها با توجه به گرانی و تورم، هشتشان گرو نهشان است.
نمیدانم این آدمها چگونه میتوانند شبها راحت بخوابند. ما آدمهای معمولی وقتی کاری به عهدهمان است و آن را درست انجام ندادهایم، شبها خوابمان نمیبرد. هزار بار در رختخواب غلت میخوریم. تا صبح روی مبل مینشینیم و به کارهای ماندهمان فکر میکنیم.
حالا فکر کن یک آدم که رییس جمهور شده یا در مجلس به کرسیهای سبز پارلمان تکیه زده است و میبیند و میداند برخی آدمها در کشور، چند ماه است که حقوق نگرفتهاند. میداند هزار کار نکرده روی زمین مانده است!
واقعا اگر یکی از ما آدم معمولیها رییس جمهور شویم، هیچ شبی خوابمان نمیبرد مگر اینکه شبیه این آدمهای نترس، عاشق قدرت شویم.
کاش میشد یک بار در نشستهای خبری که رییس جمهور، رییس مجلس و هر مسئول دیگری برگزار میکنند از آنها پرسید که وقتی فیلمی از مشکلات مردم پخش میشود یا در دیدارهایتان، مرد یا زنی از بدبختیهایش میگوید، حال شما چگونه است؟ تا کی به او فکر میکنید؟
باورتان نمیشود، بعد از گذشت یک هفته هنوز به راننده تاکسی که از شرایط سخت زندگیاش گفت و اینکه صاحبخانه، اجارهاش را گران کرده و نمیداند چه باید بکند، فکر میکنم. هنوز دعا میکنم که انشالله وضع زندگیاش در این مدت تکانی خورده باشد تا مجبور نباشد تا 12 شب در خیابانهای پایتخت مسافر جابهجا کند.
هنوز به پیرمردی دستفروشی فکر میکنم که میگفت، الان وقت استراحت من است اما چاره چیست پسرم، زندگی خرج دارد. نوهها چه میدانند که با حقوق بازنشستگی نمیشود هر جمعه سفره پهن کرد و هزار جور غذا پخت. تنها دلخوشی آنها آمدن به خانه من است و تنها دلخوشی من هم آمدن آنهاست.
شاید اشتباه میکنیم و برداشت بدی از اهالی سیاست و قدرت داریم. احتمالا آنها تشنه خدمت هستند و دوست دارند زندگی مردم را به سامان برسانند. تلاششان را میکنند اما نمیشود. ما که خدا نیستیم و از درون آدمها خبر نداریم.
آنها مشکلات را دیدهاند و میخواهند، سدهای ایجاد شده در مسیر را بردارند و آب روان را در کشور جاری کنند. انشالله که همینطور است.