اکبر مختاری*
تحولات در حوزه سیاست بینالملل در خلا شکل نمی گیرند و هر عمل سیاسی و نظامی در ساختار "آنارشیک" نظام بینالملل بدون درک منطقی هزینه و فایده و پیامدهای احتمالی آن صورت نخواهد گرفت.
در شرایطی که دولت دونالد ترامپ در سه هفته پایانی خود بسر میبرد بار دیگر زمزمه خبر جنگ احتمالی میان ایران و آمریکا در رسانههای مکتوب و مجازی و تصویری آمریکا و ایران شنیده میشود؛ جنگی که طی چهارسال پرتنش میان ایران و آمریکا هیچ گاه رخ نداد.
در واقع چه چیزی باعث شده است که برخی به این بیاندیشند که احتمال جنگ ایران و آمریکا همچنان بالاست و اینکه سرانجام چنین اتفاقی خواهد افتاد و یا اینکه این رخدادهای اخیر را باید در ادامه بلوفهای پیشین طرفین بازی در نظر گرفت.
برای درک اینکه چقدر خطر جنگ میان ایران و امریکا جدیست یا خیر باید نگاهی به عملکرد دولت ترامپ در حوزه سیاست خارجی طی چهارسال اخیر بیانداریم.
مداقه در مورد چهارسال اخیر نشان از آن دارد که دولت ترامپ اگرچه یکی از هراسناکترین ادبیاتها را در حوزه اعلانی علیه ایران داشته است لیکن نه تنها در مورد ایران بلکه در مورد سایر کشورهای متخاصم با آمریکا نیز رویکرد نظامی را در پیش نگرفته است.
توجه به متغیر شخصیت ترامپ و تحلیل پایگاه رای او نشان از آن دارد که وی یکی از گریزانترین روسای جمهوری آمریکا در مورد شروع یک جنگ رو درو با کشوری دیگر است.
عکس آرشیوی/ سیانان
بعنوان مثال زمانی که به ظن دولتمردان آمریکا دولت بشار اسد از سلاح شیمیایی علیه مخالفان خویش بهره برد همگان براین باور بودند که نوعی رویایی تمامعیار انجام خواهد شد و اعزام ناوهای جنگی آمریکا به خلیج فارس و حتی حضور متحدان اروپایی امریکا در کنار آن برای تنبیه دولت بشاراسد به یک روز موشک باران و استفاده از حدود 110 موشک ختم شد.
یا در مورد انهدام پهباد آمریکا بر فراز حریم هوایی ایران توسط نیروهای نظامی ایران آمریکای ترامپ با توجیه عدم مرگ انسانی واکنشی صورت نداد؛ عدم واکنشی که بعدها جان بولتون تندرو رین فرد کابینه ترامپ هم به تعجب برانگیز بودن این تصمیم اذعان کرد.
در ادامه سختترین و جدیترین خطر شروع جنگی احتمالی میان ایران و آمریکا حمله موشکی پارسال ایران به پایگاه استراتژیک "عینالاسد" به تلافی ترور شهید سپهبد سلیمانی بود؛ جاییکه اگرچه تلفات انسانی نداشت اما ضربه پرستیژی سنگینی به آمریکا وارد کرد ضربهای که شاید اگر رییس جمهوری از جنس نئوکانهای دوران بوش پسر در کاخ سفید بود بدون پاسخ نمیماند.
اخبار نظامی نگران کننده میان ایران و آمریکا طی دوسال اخیر بارها به گوش رسیده است اما نهایتا به جنگ ختم نشده است.
نگرانی اصلی این روزها، بیشتر از احتمال واکنشی خطرناک از سوی رییس جمهوری شکست خورده در انتخابات ناشی میشود؛ رییس جمهوری که ممکن است بخواهد با عملیاتی نظامی هم زمین بازی سیاسی پیش روی جانشینش در کاخ سفید را سختتر و پیچیدهتر کند و هم خروجش از کاخ سفید را قهرمانانهتر جلوه دهد.
اما مرور حقایق و متغیرهای موجود احتمال درگیری میان ایران و آمریکا را "ضعیف" نشان میدهد.
جلسه کابینه ترامپ در 12 فوریه 2019 در کاخ سفید/ گتی ایمجز
واقعیت اصلی اینست که "ساختارموجود" در ایالات متحده از جنگ در چنین شرایطی به هیچ وجه استقبال نمیکند.
اکثریت نسبی مجلس نمایندگان و حتی بخش عمده نمایندگان سنا با شروع یک جنگ آن هم در چنین برهه زمانی موافقت ندارند.
عواملی چون نامشخص بودن میزان درگیری و زمان و مدت درگیری و هزینههای بالای درگیری نسبت به منافع آن، تایید و توجیه کننده اقدام نظامی از سوی آمریکا علیه ایران نیست.
برخلاف تصور بسیاری حتی جنگ محدود با ایران در روزهای پایانی ریاست جمهوری ترامپ منافع بلندمدت اسراییل را هم تامین نخواهد کرد چراکه اگرچه شروع جنگ در زمان ریاست جمهوری ترامپ خواهد بود ولی عدم آگاهی از گستردگی و مدت نبرد از یکسو و میزان پاسخگویی نظامی از سوی ایران از سوی دیگر نگرانیهایی جدی حتی برای دولت متخاصم اسراییل از سوی ایران ایجاد میکند.
اگرچه شرایط خاورمیانه همچنان در زمان رسیدن دونالد ترامپ به "خط پایان" مساعد نیست و دست شستن خودشیفتهای چون ترامپ از قدرت بسی سخت و دشوار است اما در نهایت تعیین کننده نهایی حضوریا عدم حضور ایالات متحده در نبردی خطرناک با ایران سیستمی است که بطرزی پیچیده و قانونمند در حال عبور از دوران ترامپ است؛ همان ترامپی که اعمالش آنچنان هم با لحن تند توییتهایش همتراز نیست و ضدسیستم ترین رییس جمهوری تاریخ آمریکاست.
* مدرس علوم سیاسی