عصر ایران؛ مهرداد خدیر- گمان نمیکردم پس از سالها بار دیگر در ستایش مهران مدیری دست به قلم (و در عصرایران دست به کیبورد) شوم چراکه وجوه قابل انتقاد از او در سالهای اخیر کم نبوده است:
اینکه برنامه را پُر و پیمان و با آیتمهای مختلف شروع میکند و لابد بر اساس آن برآورد هزینه تعریف میشود ولی به مرور و هنگامی که بیننده عادت کرد دیگران را آرام آرام کنار میگذارد و از هزینه ها میکاهد و تنها خودش باقی میماند!
اینکه وقتی وارد سیاست میشود جسارت او در حد طعنه به دولت است و جرأت ندارد سراغ نهادها و دستگاههای دیگر برود و اگر هم برود چون برنامه مستقیم و زنده نیست طبعا حذف میشود. (یک بار پس از سیل نوروزی که به غیر دولت طعنه و در واقع تنه زد کنار گذاشته شد!)
این که انگار هنر در این مملکت تنها در بازیگران سریالهای تلویزیونی یا خوانندگانی که صدای آنان از تلویزیون پخش میشود خلاصه شده و این نوع گزینش، آدم را یاد حمید شبخیز میاندازد که فقط خوانندگان لُسآنجلسی را لایق توصیف هنرمند میداند و انگار این مملکت نقاش، مجسمه ساز، نویسنده و شاعر ندارد!
این که به دلیل موفقیتهای مالی خیرهکننده که او را از یک صداپیشه و بازیگر عادی به یک ستارۀ سینما و تلویزیون و پُردرآمدترین شومن ایران تبدیل کرد دنیا را از منظر پول میبیند و حتی مثالهایی میزند که برای نوکیسهها بیشتر قابل درک است تا مردم عادیِ گرفتار تأمین معیشت.
این که نگاهی از بالا به پایین دارد و آدم گاهی حس میکند به آنچه میگوید قلباً باور ندارد و تنها بر زبان او جاری میشود و موارد دیگری از این دست.
اما وقتی سریال «021» را دیدم که زوج سیامک انصاری و جواد رضویان میخواستند ادای او را دربیاورند و نتوانستند چون آن، «آن»ِ مهران مدیری را نداشتند (ولو سالها با او کار کرده باشند و انگار فوت کوزهگری را هنوز یاد نگرفتهاند و در فن ماندهاند)، یا هنگامی که تلاش شهاب حسینی را در «همرفیق» میبینی که تمام مهارت فوقالعادۀ خود در بازیگری را به کار میگیرد و در پوشش و باز گذاشتن یقۀ پیراهن و خندههای بلند دست بازتری به نسبت تلویزیون دارد و به رغم سابقۀ اجرا باز هم حس میکنی دارد از سینا ولیالله تقلید میکند و خودش نیست.
البته زمانی که دو برنامۀ اخیر «دورهمی» را در گفت و گو با دو میهمان - جلال مقامی دوبلور پر سابقه و مشهور به خاطر برنامۀ «دیدنیها» و سارا رسولزاده که با نقش «نجلا» در سریالی به همین نام به شهرت رسید- دیدم احساس کردم مهران مدیری اگر بخواهد و اگر حوصله داشته باشد و از این همه و رفاه و زندگی لوکس دلزده نشده باشد می تواند دوباره اوج بگیرد.
اینکه بر خلاف تصور خیلی ها ذاتاً آدم شادی نیست و در محافل و مجامع کاراکتری جدی دارد و با شعر شاملو مأنوس است و اگرچه از بیان سخنهای گاه و بیگاه مطابق سلیقۀ سیاسی مدیران صدا وسیما ابایی ندارد اما زیر بار تظاهرات ایدیولوژیک نمیرود و همچنان مهران مدیری مانده تا با قاطعیت بگوییم تلویزیون ایران در سال های بعد از انقلاب دو شومن در استانداردهای جهانی داشته است. اولی بیگمان و بیهیچ تردید منوچهر نوذری فقید است و دومی مهران مدیری که اگرچه به عنوان کارگردان و بازیگر و برنامه ساز و البته آدمی پول درآر شهرت دارد اما «شومن» است. به مفهوم مثبت کلمه البته.
شومن های دیگری هم ظاهر شدند اما مسیر خود را تغییر دادند. از سید محمد حسینی که ناگهان اپوزیسیون (!) شد تا رضا رشیدپور که مجری مسابقه شده و محمود شهریاری که در راهی دیگر افتاد.
مهران مدیری اما موقعیت خود را میشناسد.
در گفت و گو با آقای مقامی نشان داد فیلم کلاسیک خوب زیاد دیده و در مصاحبه با «نجلا» با دختر جوان در ستایش دکتر علی رفیعی - استاد و کارگردان تئاتر- همزبانی کرد و شک ندارم اگر دست او بسته نبود و چون برنامه شامگاه پنجم دی پخش میشد به زادروز بهرام بیضایی اشاره میکرد و به احترام او میایستاد و از حضار خیالی میخواست برخیزند و کف بزنند ولی سرنوشت عادل فردوسیپور را دیدهاند و هر چند مدیر شبکۀ نسیم مانند علی فروغی شبکۀ سه نیست ولی «مدار»، در کل همان است.
شاید کمتر کسی مثل مهران مدیری بتواند وارد گفت و گو با دختر جوان بازیگری شود و آتو دست منتقدان ندهد.
در صدا و سیمایی که مجری شبکۀ خبر و مدیران او راجر واترز و گروه «پینک فلوید» را نمیشناسند و مصاحبه با او دربارۀ جو بایدن را به عنوان کارشناس سیاسی پخش میکنند و مضحکۀ خاص و عام و ناگزیر از عذرخواهی میشوند حضور مهران مدیری که با موسیقی غربی آشناست و بیش از بازیگری شیفتۀ موسیقی است، فرصتی مغتنم است.
کتمان نمیکنم که بهانۀ اصلی این نوشته پاسخهای درست و سنجیدۀ سارا رسولزاده است که از نقش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و کلاسهای دکتر علی رفیعی گفت. اگر خانوادۀ او به آموزش و پرورش رسمی و خشک و استعدادکُش بسنده کرده بودند و خودش به رشتۀ دانشگاهی «مدیریت صنعتی»، اکنون در مسیر دیگری قرار داشت اما گفت دو سال کلاسهای تئاتر علی رفیعی به اندازۀ یک دانشگاه او را ساخته است.
در روزگاری که دختران هم سن و سال و بسیاری از بازیگران در فضای اینستاگرام غرقاند او از کتابها و مضامین جدی گفت و این سخن «برنارد شاو» را یادآور شد که «آدم های کوچک از آدمها حرف میزنند، آدمهای متوسط از اتفاقات و آدمهای بزرگ از ایده ها» و در این شبکه بیشتر دربارۀ آدمها و اتفاقات، گفته و نوشته میشود.
به مدیری بازمیگردم: از رفتارهای او هم کاملا مشخص میشود که کدام میهمان تحمیل شده و کدام یک باب میل اوست. به یاد آوریم در همین دورهمی از یکی از خبرنگاران تلویزیون دربارۀ نوع گزارش های جهت دار سیاسی او پرسید :«دچار عذاب وجدان نشدید؟» ولی دو شب بعد نهایتِ همدلی را با عادل فردوسیپور نشان داد. یا اگر بازیگرانی سطحی در مقابل او بنشینند ابایی ندارد که گاهی دستشان بیندازد و بیسوادیشان را به رخ بکشد و وقتی ببیند طرف، اهل فکر و مطالعه است احترام خود را پنهان نمیکند.
هیچ یک از اینها البته انتقادات صدرِ این نوشته را بلاموضوع نمیسازد. آنها همچنان به قوت خود باقی است و شاید راز جذابیت یا دستکم ماندگاری او در همین تناقضها باشد؛ نوعی «رندی» که در جامعۀ ایران از دیرباز غیرقابلاجتناب بوده است تا جایی که مولانا در مثنوی میگوید:
در بیانِ این سه، کم جُنبان لبت
از ذهاب و از ذهب وز مذهبت
یعنی دربارۀ جاهایی که رفت و آمد میکنی (ذهاب) و میزان درآمد و دارایی خود (ذهب) و از باورها و اعتقادات خود سخن نگو و کسانی که لب خود را زیاد میجنبانند، طبعا باید مراقبتر باشند و آقای مدیری انگار هست!
---------------------------------------
بیشتر بخوانید:
*کنایه مهران مدیری به سلفی گرفتن برخی مسئولان (فیلم)
*مهران مدیری و حمید شب خیز؛ شباهت ها و تفاوت ها
*خدارو شکررر، من "مهران مدیری" نیستم!
راز مهران مدیری در این است که سوراخ دعا را پیدا کرده است( نقد). نقدی که البته نقد نیست و کارکرد نقد واقعی را نمی تواند داشته باشد و البته نباید داشته باشد، اما از نظر حضار و تماشاگران نقد است. این نقد از نظر تماشاگران نقد است و تماشاگر می پندارد که مهران مدیری یک منقتد تمام قد است که همه نقد می کند.. اینجاست که مخاطب فریب می خورد و مهران مدیری را یک منقد می پندارد، به او احترام می گذارد و در جرآت و جسارت او مدح و ثنا می گویند. اما از آنجا که نقد مدیری نقد واقعی نیست و نوعی شوخی است که بابت آن کسانی که نقدش می کند پول هم به او می دهند، عملاً نه تنها کارکرد نقد را ندارد که حتی موجب می شود که آنچه که مورد انتقاد است درجه بدی و تلخی اش گرفته شود و جامعه با شوخی از کنار آنچه نقد شده است بگذارد. در واقع کاری که مهران مدیری می کند، نرمالیزه کردن امور نابهنجاری است که ظاهرا نقدش می کند. هم از این رو است که هم کسانی که نقدشان می کند، نقدهای او را خوشایند می پندارند و هم تماشاگرانی که خود منتقد بسیاری از چیزها هستند و حالا با نوعی همذات پنداری، مدیری را قهرمانشان می پندارند که آنچه آنها جسارت بیانش را ندارد در یک رسانه ملی بیانش می کند. راز مدیری همین است و بس.
دمتگرم
دمتگرم
کاش افرادی مثل شما تو این جامعه زیاد بودن. حیف که ایران پر هست از ساده لوح و افرادی که از یه سوراخ 1000 بار گزیده میشن
آفرین به مهرداد خدیر و آفرین به جنابعالی، ژرف نگری و شیوا نویس!
شده حکایت ما که در شبکه های مجازی از سلبریتی ها انتقاد می کنیم که چرا در برابر وقایع واکنش نشان نمی دهند ،
در حالی که کار سیاسی و حتی مبارزه سیاسی کار سیاستمداران است ،
شومن ای که پا از حد خود فراتر گذارد نه خیری برای خود دارد نه برای ما ،
مثالش را خودتان گفتید ، رفتار حسینی چه لطفی برای ما دارد؟ فقط ما را از فرصت دیدن برنامه های خود محروم کرد ،
اتفاقا اگر انتقادی هم هست باید به امثال ابراهیم حاتمی کیا کرد که هم زمان که در مدار است ، ادای بیرون از مدار بودن در می آورد ، هم سوگولی است هم منتقد ، هم با بزرگان می پرد هم ادای مردمی بودن در می آورد ،
و در آخر اینکه یا مردمی یا مداری ، جمع این دو محال است
شما لطف کن از این به بعد سراغ نقد "دستگاه های دیگر" برو نه نقد رندی مدیری ،ما هم پشتتیم !!
و البته اینکه نه او و نه فردوسی پور آدمهای قابل و توانمندی نیستند و در حوزه هایی که کار میکنند هیچ دانشی ندارند. فیلمهای مدیری من را یاد بازی های شاگردان مدرسه می اندازد و برنامه نود فردوسی پور فقط یک برنامه سادیستی و حاشیه پرور بود که من فکر میکنم-مطمئن نیستم- پشت پرده پولسازی هم داشت
یه روزی اونقدر بهش تاختید به شما انتقاد کردم با اجازه شما مهران مدیری دوست داشتنی ترین هنرمند ایران است، وشما حریفش نمیشید پس باید بدستش بیارید.
فردوسی پور رفته اینم از مردم بگیرید
کلآ مهره سوزید
متنی زیبا و حرفه ای ست .
با آرزوی موفقیت
یک بازیگر خوب دیگه هم رضا عطاران هست.
اینا کسایی هستند بر خلاف بقیه که سعی میکنند با بالاپایین پریدن یا پاره کردن گلو ملتو بخندونن با یه حرکت کوچک تو صورتشون ملتو از خنده روده بر میکنن و واقعا هنر طنز تو ذاتشونه
مشکل تلویزیون کشور ما این است که سقفش خیلی کوتاه است و اگر کسی زیاد قد بکشد یا خودش اذیت شده یا سیستم ( یا همان مدار!) او را پس می زند ( همچون عادل فردوسی پور)
مهران مدیری اما فن دیگری را آزمایش می کند و آن :
چکشی به میخ زدن و چکشی به نعل
باشد که مورد قبول مدیران بالادست واقع شود و توده مردم نیز با او همراهی نمایند...
اما از وقتی ایشان به انتقادهای جهت دار و سفارشی روی آوردند دقیقآ تماشای برنامه های نامبرده برایم مشمئز کننده و غیر قابل تحمل گردید. و در این روند خیلی دیگر از دوستان را نیز با خود همراه دیدم.
حیف است که ایشان را با مرحوم نوذری مقایسه می کنید.!!!