۰۲ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۲ دی ۱۴۰۳ - ۱۹:۵۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۶۱۱۴۲
تاریخ انتشار: ۲۱:۰۹ - ۲۷-۰۹-۱۳۹۹
کد ۷۶۱۱۴۲
انتشار: ۲۱:۰۹ - ۲۷-۰۹-۱۳۹۹

واکنش علی مطهری به مطلب عصر ایران + توضیح نویسنده

استاد مطهری و دکتر مفتح به اذعان اهل فن همردیف نیستند. سخنرانی شهید مفتح در چهلم شهادت استاد مطهری را گوش کنید آنجا که می‌گوید «همه ما یاران امام شاگرد آقای مطهری محسوب می‌شویم...

عصرایران - علی مطهری فرزند شهید مرتضی مطهری با ارسال متنی، به یادداشت اخیر عصرایران به قلم مهرداد خدیر با عنوان "نکاتی در سالروز ترور مفتح/ تفاوت با مطهری در نگاه به شریعتی" واکنش نشان داد.

متن ارسالی علی مطهری در ذیل و توضیح نویسنده و تحلیل‌گر عصر ایران نیز پس از آن آمده است:

 

مطلبی در پایگاه اطلاع‌رسانی عصر ایران به مناسبت سالگرد شهادت حجت‌الاسلام دکتر مفتح به قلم جناب آقای مهرداد خدیر منتشر شده است که شامل برخی اشتباهات تاریخی و تحلیلی است و تذکر آن را لازم دیدم.

ایشان گفته‌اند «مطهری در لندن بود که شریعتی درگذشت.» این سخن درست نیست. آیت‌الله مطهری حدود دو ماه بعد از درگذشت دکتر شریعتی، علامه طباطبایی را که برای درمان به لندن سفر می‌کردند همراهی نمودند. فوت دکتر شریعتی 29 خرداد 1356 بوده و سفر علامه طباطبایی و استاد مطهری به لندن مرداد همان سال بوده است. آقای خدیر با اشاره به مراسم تشییع و تغسیل و تدفین دکتر شریعتی در دمشق می‌گویند «مطهری در لندن بود و نرفت اما مفتح در دمشق بود و رفت.» روشن است که بخش مربوط به استاد مطهری در این نقل مطابق با واقع نیست، چون اساساً تشییع آن مرحوم دو ماه قبل بوده است.

طبعا نقل قول ایشان از آقای دکتر سروش که استاد مطهری در آن روز گفت «من آفتابی نمی‌شوم» نمی‌تواند صحیح باشد.

نویسنده محترم در توصیف گروه فرقان می‌گویند: «تعبیر بلاهت را به این خاطر به کار می‌برم که هم مطهری را ترور کردند و به شهادت رساندند و هم مفتح را و اگرچه هردو همردیف تلقی می‌شدند اما در نگاه به شریعتی متفاوت بلکه متضاد بودند و همین نشان‌دهنده سستی استدلال کسانی است که فرقان را حاصل افکار شریعتی می‌دانند.»

اولاً استاد مطهری و دکتر مفتح به اذعان اهل فن همردیف نیستند. سخنرانی شهید مفتح در چهلم شهادت استاد مطهری را گوش کنید آنجا که می‌گوید «همه ما یاران امام شاگرد آقای مطهری محسوب می‌شویم و حجاب معاصرت باعث شده است که شخصیت این بزرگوار را به درستی نشناسیم.» و اساساً شهید مفتح ارادتی به استاد مطهری داشت که به جرئت می‌توان گفت در حد ارادت او به امام‌خمینی(ره) یا نزدیک به آن بود.

ثانیاً این جمله که این دو (مطهری و مفتح) در نگاه به شریعتی متفاوت و بلکه متضاد بودند نیز صحت ندارد. ممکن است تفاوت اندکی در دیدگاه داشته باشند اما شهید مفتح نقدهای استاد مطهری به آثار مرحوم دکتر را قبول داشت و این را من به استناد مذاکرات این دو در مسیر رفتن به دانشکده الهیات که همراهشان بودم عرض می‌کنم. شرکت دکتر مفتح در مراسم تشییع پیکر دکتر شریعتی در دمشق، به معنی تأیید همه افکار او نیست بلکه مصلحتهای اجتماعی و مرتبط با نهضت اسلامی هم در آن دخیل بوده است و شاید با اطلاع و موافقت آیت‌الله مطهری انجام شده است.

آقای مهرداد خدیر بعد نتیجه می‌گیرند که «همین امر (تفاوت نگاه این دو به دکتر شریعتی) نشان‌دهنده سستی استدلال کسانی است که فرقان را حاصل افکار شریعتی می‌دانند.»

این نتیجه‌گیری هم درست نیست. کسانی که فرقان را حاصل افکار دکتر شریعتی می‌دانند یا لااقل افکار آن مرحوم را یکی از عوامل شکل‌گیری این گروه می‌دانند، استنادشان یکی به برخی نوشته‌ها و گفته‌های دکتر شریعتی و دیگر نشریات خود گروه فرقان است که به صراحت تأثیرپذیری خود از آثار آن مرحوم را به نمایش گذاشته و بلکه اعلام کرده‌اند و گاهی چندین صفحه از آثار او را در نشریاتشان نقل نموده‌اند و رهبر این گروه نیز در دادگاه، یکی از دلایل ترور استاد مطهری را انتقاد او از برخی افکار دکتر شریعتی اعلام کرد.

شهید بزرگوار دکتر مفتح در واقع قربانی همراهی با استاد مطهری شد. ایشان که به پیشنهاد آیت‌الله مطهری امامت جماعت مسجد قبا را به عهده گرفت، همچنان که به پیشنهاد استاد مطهری ریاست دانشکده الهیات را به عهده گرفت، زمانی که گروه فرقان قصد داشتند مسجد قبا را پایگاه خود قرار دهند، با تذکر استاد مطهری آنها را از این مسجد اخراج کرد. لذا گروه فرقان کینه آن شهید را به دل داشتند و گرچه او را مخالف دکتر شریعتی نمی‌پنداشتند ولی وی را به شهادت رساندند. لعنت خدا بر این گروه نادان و جنایتکار.

از جناب آقای مهرداد خدیر که قبلا از مقالاتشان بهره برده‌ام انتظار این بود که مقاله مذکور را با توجه به واقعیات تاریخی می‌نگاشتند و به نقل قول‌ها به راحتی اعتماد نمی‌کردند. البته همین مقاله ایشان هم نکات خوبی درباره شهید مفتح داشت که جالب توجه و قابل تأمل و بررسی است و گفتنی‌هایی درباره آن وجود دارد.

----------------------------------

توضیح نویسنده:

مهرداد خدیر: با تشکر از آقای دکتر علی مطهری به سبب توجه‌شان به این نوشته و اشاره به دیگر یادداشت‌های این نویسنده و ادای احترام مجدد به استقلال و آزادگی ایشان طی 12 سال نمایندگی مجلس شورای اسلامی، یادآور می‌شوم چنان که در متن آمده آنچه نقل شده به استناد گفته‌ها و خاطرات آقای دکتر عبدالکریم سروش بوده که هنگام درگذشت دکتر علی شریعتی در لندن بوده است.

در متن آقای دکتر مطهری نکاتی هم دربارۀ هم‌ردیف نبودن دو استاد فقید آمده است. در این زمینه هم مراد از ردیف در اینجا از حیث سیاسی است نه فلسفی یا قلمی. ضمن این که عواطف در اهل تفکر هم، چنان است که اگر همین حالا میزگردی میان آقایان علی مطهری، احسان شریعتی، عبدالعلی بازرگان و سروش دباغ تشکیل شود پیشاپیش می‌توان دانست که به ترتیب آرای آیت‌الله مطهری، دکتر شریعتی، مهندس بازرگان و دکتر سروش را ترجیح می‌دهند و دفاع می‌کنند. 

مع‌الوصف، متن کامل پاسخ آقای دکتر عبدالکریم سروش به دو پرسش رضا خجسته رحیمی  را که با جست‌و‌جوی عبارت «تفاوت سروش و شریعتی در انتظار از دین» در دست‌رس است عیناً نقل می‌کنم با ذکر این نکته که همان گونه در متن آمده مراد از تشییع جنازۀ دکتر شریعتی در لندن، تشییع نمادین چند روز پس از فوت بوده است:

   «مقارن با فوت دکتر شریعتی، گویا آقای مطهری به لندن آمده بودند. آیا ایشان در مراسم و برنامه‌هایی که در آنجا برای شریعتی برگزار شد، شرکت داشتند؟

مرحوم آقای مطهری در آن مراسم و برنامه‌ها شرکت نکردند. علامه طباطبایی نزدیک به یک‌ماه پیش از وفات شریعتی برای معالجه به لندن آمده بودند و من مترجم ایشان بودم و ایشان را نزد طبیب و به بیمارستان می‌بردم و می‌‌‌آوردم و البته آن اوقات، اوقات بسیار خوشی برای من بود، چون فرصتی داشتم که پاره‌ای گفت‌وگوهای خصوصی با ایشان داشته باشم و پاره‌ای از سوالات خود را با ایشان در میان بگذارم. مرحوم مطهری در ایام پایانی اقامت علامه طباطبایی به لندن آمدند که مقارن بود با ایام پس از فوت شریعتی که مراسم و راهپیمایی بزرگی برای شریعتی در لندن برگزار شد و یک تابوت خالی را در خیابان‌ها حرکت دادند و به دنبال آن جوانان بسیاری که از سراسر اروپا و آمریکا آمده بودند، روان بودند و حقیقتا تصویری نادر و به یاد ماندنی بود. باری، مرحوم مطهری وقتی وارد لندن شدند و در خانه یکی از دوستان اقامت گزیدند، در گفت‌وگویی تلفنی به من دقیقا این سخن را گفتند که «من این روزها آفتابی نمی‌شوم» و حقیقتا هم آفتابی نشدند تا آن مراسم تمام شد و شیخ شمس‌الدین،‌رئیس مجلس اعلای شیعیان لبنان که در آن ایام در لندن بود، پیامی از طرف دوستان برای حافظ اسد برد و بدین وسیله جنازه شریعتی به سوریه رفت و تب و تاب‌‌ها قدری خوابید. بعد از آن بود که مرحوم مطهری به اصطلاح خودشان «آفتابی» شدند.

 برخورد جوانان و دانشجویان در آنجا با مرحوم مطهری چگونه بود؟

قبل از این آفتابی شدن هم حقیقتا جو ملتهب لندن و اروپا اجازه نداد که از آقای مطهری استفاده چندانی شود. جوانان به ایشان نه تنها اقبال نکردند که به ایشان بی‌حرمتی‌هایی هم گاه کردند. مرحوم مطهری هم به گمان من از آن سفر که به ایران بازگشت، نه‌تنها چندان خشنود نبود که تیره‌دل بود.»

 

برچسب ها: مطهری
ارسال به دوستان