عصرایران؛ مصطفی داننده- فیلم صف ایستادن مردم برای خرید مرغ دولتی 18 هزار و 500 تومانی در روزهایی که کشور در تعطیلات فراگیر کرونایی قرار دارد در شبکههای اجتماعی در حال دست به دست شدن است.
این صف در عصر کرونا حکایت وضع بد اقتصادی جامعه است. خیلی از آدمها میدانند ممکن است در صف مرغ دولتی کرونا بگیرند اما چاره ندارند. مرغ در بازار 34 هزار تومان است. فرق مرغ دولتی با آزاد در هر کیلو حدود 16 هزار تومان است.
دیگر خودمانیم، غریبه که بینمان نیست، مردم ندارند. تورم کار را به جایی رسانده که ساده ترین غذاها که خیلیها در سالهای نه چندان دور با گلایه از مادر یا همسر آن را میخورند و میگفتند «این چیه پختی؟» حالا لاکچری شدهاند.
واقعا با حقوق دو، سه میلیونی چه میشود کرد؟ با یک سبد خرید کوچک، نصف حقوق یک کارمند و یا کارگر میرود.
الان بخشی از خانوادههای ایرانی، لبنیات را از سبد خریدهای خود حذف کردهاند. لبنیاتی که هر روز مردم یک قیمت بر روی آن میبییند. اغراق نیست که بگوییم در ایران لبنیات طلای سفید است.
فکر میکنم جایزه نوبل اقتصادی را باید به حقوق بگیر ایرانی داد. واقعا گاهی قابل درک نیست که یک سرپرست خانواده چگونه یک ماه را به پایان میرساند و سعی میکند آب در دل خانوادهاش تکان نخورد.
همین الان گوشت به جایی رسیدهاست که برخی از خانوادهها آن را سهمیه بندی کردهاند. مصرف گوشت قرمز خود را به هفتهای یک بار رساندهاند.
بله، مردم صف مرغ میایستند تا شرمنده خانواده خود نشوند. حالا که نمیتوانند گوشت قرمز بخورند حداقل از مرغ محروم نشوند.
در این میان متاسفانه، کرونا و نابسامانی اقتصادی به رشد بیکاری کمک کرده است. سرپرست خانواده به هر دلیلی بیکار است و وای به زندگی آن خانواده در عصر گرانی و کرونا.
میشود گفت که دیگر با ارزانی خداحافظی کردهایم. گوجه و خیار در برابر میوههای سینه سپر کردهاند و قیمتشان را به رخ آنها میکشند. مردم برای اینکه بتوانند میوه بخرند به سراغ، درجه دو و درجه سهها میروند. میوههایی که قیمتهایشان نصف میوه درجه یک است. البته گاهی زور بخشی از جامعه به خرید میوه درجه سه هم نمیرسد.
صف ایستادن در وقت کرونا، هشدار بزرگی به مسؤولان کشور است. مردم به خاطر نانشان، جانشان را به خاطر میاندازند. این که مردم در برابر تعطیلی مقاومت میکنند به خاطر این است که نگران وضع زندگی خود هستند. میدانند که این 100 هزار تومانها و یکمیلیونها دردی از آنها دوا نمیکند. میدانند که اگر کار نکنند، چرخ زندگیشان نمیچرخد.