سهیلا عبدی پور در پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه نوشت: تضادی از شاد و ناشاد, مهربان یا نامهربان, درد یا دوا؟؟!! پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن؟؟!!آن سوی خط تلفن صدای بریده و گریان دختری بود که نمی شناختم, پرسیدم شما؟ گفت: خانم فلانی ام.. به یاد آوردم,احوالپرسی کردم عزیزم چرا صدایت می لرزد, گفت خانم دیروز امتحان گرفتی من خبر نداشتم , یک هفته س از تدریس دبیران و حضور و غیاب مجازی و امتحانات کلاس جا ماندم خیلی مضطربم.
شرایطش را می دانستم خانه شان در روستا بود . روزهای اول که مدرسه حضوری بود هر روز مسافت زیادی را به مدرسه می آمد و با رغبت به درس معلم که آنلاین برای بقیه بچه ها درس می داد وی در کلاس گوش میداد و استفاده می کرد تا اینکه مدرسه کلا غیرحضوری شد, همگی نگران وضع او بودیم که به اینترنت دسترسی نداشت …) علی ایحال به او گفتم عزیزم نگران نباش ازجانب من خیالت آسوده باشد , به او دلگرمی دادم که چکارکند , صدای بریده اش صاف شد معلوم بود که خوشحال شده گفت بقیه معلم ها چی گفتم نگران نباش همگی برمشکلت واقفیم و حل می شود ..
هدف از ذکر این مورد ذکر داستان نیست بلکه ذکر موارد مشکلات بسیار زیادی از امثال این دانش آموز در جامعه ست که با مشکلات فراوان دست و پنجه می زنند. هدف ذکر این نکته است که جا دارد از آن بگوییم.
برنامه شادی که خانواده ها را ناشاد می کند بچه ها را غمزده می کند . وقتی طراحی این برنامه را تدبیر می کردند چرا در قسمت حضور و غیابش این نکته مطرح نشد دانش آموز کم بضاعتی که توان خرید تبلت یا گوشی نداشته چگونه تیک حاضر بزند؟
دانش آموز دختر روستایی دورافتاده از امکانات اینترنت که مادرش می گوید هر روز صبح برای اینکه به اینترنت دسترسی پیدا کند باید مسیری را پیاده به تپه روبروی روستا برود و تک و تنها آنجا به درس گوش دهد. چرا در این برنامه قید نشد که اگر اتفاقی برای این دانش آموز بیفتد چه کسی جوابگوی خانواده اش است؟
چرا جاییکه این نرم افزار را طراحی می کردید به فکر نیفتادید که دانش آموزی که برای نبود اینترنت خانگی و بسته هر روز باید به خانه همسایه و قوم و خویش برود و چقدر رخسارش ازین آمد و رفت زرد و شرمنده خواهد شد؟؟ و چه غصه ها که در دلش آرزوی مرگ می کند؟؟
چرا جایی که طراحی می کردید به فکر پدر کارگر یا بیکاری نبودید که در مغازه موبایل فروشی از شنیدن قیمت گوشی و تبلت سرش را جلو همه خم کرده و اشک در چشمانش حلقه زده که من چگونه برای سه فرزند دانش آموزم گوشی تهیه کنم؟؟ چرا؟؟؟
این فقط حکایت درد یک خانواده نیست حکایت ده ها, صدها و هزاران خانواده ست که در ایران با این مشکل گرفتارند . هر روز دانش آموزی در شهر یا روستایی به معلم زنگ میزند , من می خواهم با اشتیاق درس بخوانم و خود را برای کنکور و آینده آماده کنم .. چه کنم؟ از تدریس جا می مانم؟ چگونه دلهایشان را گرم کنیم؟ با شاد یا ناشاد؟؟
از برنامه شادی که برایمان طراحی کردند و خود معلمان هم با مشکلات فنی این برنامه هنوز گرفتارند؟؟!! اینها اگر درد نیست پس چیست؟ از بودن تا نبودن های نامتناهی..
مدتهاست که گرفتار این ویروس منحوس و تبعات آن شده ایم, از شاد تا ناشادی که عیش همه را مکدر کرده تا امتداد آه کشیدن ها و سوختن و ساختن ها ..
در پایان از همه معلمان و همکاران عزیزم درخواست می کنم مشکلات دانش آموزان وخانواده هایشان را درک کنند و دراین روزهای سخت یار ویاور و پشتیبان آنها باشند . بدرود …