در کنار ادامه فرآیند ویلاسازی در استانهای شمالی، ساختوساز به سبک نامانوس معماری رومیان باستان در مناطق بکر طبیعی و روستایی مازندران رواج یافته است.
روزنامه جام جم نوشت: «چند سالی است که از روستاهای مازندران، صدای هیهی چوپانها و عطر خوش نان تنوری و بوی دیوارهای کاهگلی بارانخورده به مشام نمیرسد. دیگر از پرچینهای چوبی محافظ بین خانهها خبری نیست؛ پرچینهایی که تو را به دشت و مزرعه و کوهستان متصل میکرد و حالا جایش دیوارهای سخت و زمخت سیمانی نشسته است تا هم حس غریبگی را بین تو و همسایگانت تکرار کند و هم سپری شود جلوی چشمانت تا نفهمی چه بر سر دشتها و طبیعت سبز دیارت آمده و تا به خودت بیایی ببینی تا چشم کار میکند، ساختمانهای بتنی و ویلاهای شیک و مدرن است که در دل روستا و جنگل و دشتهای سرسبز اطراف آن جا خوش کرده و به دستهای پینهبسته کشاورزان و چشمهای نگران بوم گردان، دهن کجی میکند.
اینها البته زخمهای کهنهای است که از سالها پیش بر پیکر مناطق شمالی کشورمان نشسته و تازگی ندارد. این روزها زخمی جدید روح طبیعت و فرهنگ مردمان شمال را آزرده و میرود که آنها را بیش از پیش از خود بیگانه کند، سبک معماری و فرهنگ مردم را به قهقرا ببرد و آن هم چیزی نیست جز قد کشیدن ساختمانهای چند طبقه لوکس با معماری خارجی، به سبک رومی یا اروپایی با اضلاع هندسی؛ سازههای نامتجانسی که غریبه با نشانهها و سبک و سیاق معماری بومی-ایرانی، قد برافراشته و با قوت و قدرت به حس بیگانگی مردم با فرهنگ آبا و اجدادی شان دامن میزند.
ویلاسازی سالهاست مثل خنجری تیز بر جای جای پیکر سبز و زیبای استانهای شمالی بویژه مازندران فرود آمده و دیگر نقطه سالمی روی این پیکر در حال احتضار باقی نگذاشته است. طرحهای ساماندهی که هر چند سال یکبار مسئولان از اجرای آن برای پاکسازی استانهای شمالی از قارچهای رنگارنگ و سیمانی روییده در دشت و جنگل و کوهستان هم خبر میدادند، ره به جایی نبرد و حریف این اختاپوس که بر سراسر خطه شمال چنبره انداخته، نشد. نتیجهاش شد چشماندازهایی ناهمگون که گاهی تا ارتفاعات ییلاقی مازندران امتداد دارد و علاوه بر تخریب محیط زیست، سبک و سیاق زندگی مردم منطقه یعنی همان جهان سادهای که با رنج و مشقت و در طول هزاران سال ساخته شده بود و با طبیعت، پیوندی دیرینه داشت، درهم ریخته و سبکی از زندگی غریب و نامتجانس با فرهنگ بومی را به ارمغان آورده است. حالا روی این درد کهنه، زخمی نو نشسته است؛ زخمی دیگر از دیار فرنگ؛ از معماری شان؛ معماریای که هیچ سنخیتی با معماری بومی ایرانی و محلی ایران ما ندارد و به جای بازآفرینی خاطرات پدرانمان انگار قرار است ما را با فرهنگ و خاطرات و زندگی اروپاییان سدههای گذشته پیوند دهد و اندک وابستگی و علقهای اگر بین ما و گذشتگانمان وجود دارد را پاره کند و به قهقرای فراموشی ببرد.
متاسفانه امروز نمای رومی به سرعت وارد صنعت ویلاسازی شمال کشور شده و کمتر ویلایی را میبینیم که از این سبک الهام نگرفته باشد. با این که نماهای رومی بسیار پرهزینه و ساختشان نیازمند استادکاران ماهر است، اما به خاطر همهپسند بودنشان، تاثیر زیادی در فروش ویلاها و ساختمانهای ساخته شده با این سبک دارند. عجیبتر آن که بیشتر این ویلاهای چند میلیاردی، در طول مدت سال خالی از سکنه هستند و فقط چند صباحی از روزهای تابستان، مورد استفاده قرار میگیرند. یعنی این همه هزینه و تخریب و تغییر کاربری و خسارت به طبیعت و فرهنگ و سبک زندگی مردم فقط برای چند روز در سال.»