عصر ایران؛ مهرداد خدیر- استعفای ناگهانی «شینزو آبه» از نخستوزیری ژاپن، آنقدر که در ایران سر و صدا کرده و منشأ تحلیل و تفسیر شده شاید در ژاپن نشده باشد!
علت این است که ایرانیها به خبر استعفا و کنارهگیری عادت ندارند و حتی وقتی یک مربی سرشناس فوتبال پس از شکست، کناره میگیرد ابراز شگفتی و گفته میشود او بعد از 20 سال مربیگری دست به این کار زده و سابقه ندارد استعفا کند چه رسد به سیاستمداران و صاحبمنصبان.
آقای آبه دلیل استعفای خود را «یک بیماری کهنه و گوارشی» اعلام کرده ؛ همان که 13 سال پیش هم موجب شد از نخستوزیری کناره بگیرد. او گفته است: «اینکه من باید تلاش بیشتری کنم، اضطرابی برای من داشت که نمیتوانستم تحمل کنم.»
او «کولیت روده» دارد و «اضطراب»، آن را به شدت تحریک میکند و کاهش وزن 10 کیلویی در دو ماه اخیرهم گویا به همین خاطر بوده است.
با این حال برخی رسانههای ژاپنی به نقل از منابعی درون دولت این احتمال را به میان آوردهاند که ادامۀ حضور او در قدرت، به استمرار کاهش محبوبیت حزب لیبرال دموکرات میانجامید و کنارهگیری خواست حزب و در واقع تحمیل حزبی به شینزو آبه بوده است نه انتخاب خود او.
مهمترین اتفاقی که در دورۀ 7 سالۀ دوم نخستوزیری آبه رخ داد تلاش برای تغییر تصور جهانی از مردان سیاست در ژاپن بود. این که آنها پس از شکست سهمگین در جنگ جهانگیر دوم، ترسو شده و از ایفای نقشهای بینالمللی عاجزند و به همین سبب بود که قصد داشت میان ایران و آمریکا میانجیگری کند و البته به خاطر رفتارهای قبلی ترامپ، مجالی باقی نمانده بود و دست خالی بازگشت.
با این همه چنانکه گفته شد استعفای شینزوآبه با این توضیح که « نگران است به خاطر بیماری تصمیمات نادرست بگیرد» در فضای مجازی و سپهر سیاسی ایران بازتاب گسترده ای داشت.
بیشتر به این خاطر که او نگران تأثیر بیماری بر تصمیمات است و اینجا افرادی با مشاغل متعدد مناصب خود را رها نمیکنند و نهایتاً از این سمت به جای دیگر میروند.
به ویژه سن او مورد توجه قرار گرفت و این که در 65 سالگی رها میکند و در ایران کسانی با سن بالای 70 و حتی 80 همچنان سمتهای مهم را در اختیار دارند آن هم در کشوری که اکثریت جمعیت آن در سنین بسیار کمتر قرار دارند.
روزنامۀ جمهوری اسلامی از همین زاویه نقد کرد و نوشت: «اقدام نخستوزیر ژاپن برای آن دسته از مسؤولین کشور ما که تا سنین بالای 90 سالگی همچنان به مقام و منصب میچسبند بسیار درسآموز است. افراد بالای 80 سال هم داریم که برای راهرفتن مشکل دارند ولی مسؤولیتهای حساس بر عهده دارند. کسانی هم در سنین 70 تا 80 دهها مسؤولیت دارند و برای به دستآوردن مناصب دیگر تلاش میکنند.»
یک روزنامۀ اصولگرا و رادیکال اما استعفای نخستوزیر ژاپن را ناشی از رسوایی مالی و موضوع بیماری را بهانه دانست.
با این همه استعفای «شینزو آبه» یا آن گونه که سفارت ژاپن در تهران از رسانهها خواسته «آبه شینزو» هم بهانهای برای اشاره به سن بالای مقامات جمهوری اسلامی در کشور جوان ایران شده و چون اکثر قریب به اتفاق ریش خود را نمیتراشند و سپید شده سن آنها بیشتر هم به نظر میرسد و هم این که غالبا به این مناصب، چسبیدهاند!
دهۀ 60 در غالب دستگاههای دولتی و حکومتی و حتی در فضای عمومی و روی دیوارها این جمله از شهید بهشتی نقش بسته بود که «ما شیفتگان خدمتایم نه تشنگان قدرت». آیتالله بهشتی تنها 30 ماه پس از استقرار جمهوری اسلامی در واقعۀ 7 تیر 1360 به شهادت رسید و این جمله را طبعا در یک یا دو سالگی پیروزی انقلاب گفته است.
وقتی در یک یا دو سالگی پیروزی انقلاب نیاز بوده توضیح دهند «تشنۀ قدرت نیستیم و شیفتۀ خدمتایم»، اکنون که قریب 42 سال میگذرد و ارزشها تغییر کرده و مناسبات سرمایهداری و اختلاف طبقاتی تمام تار و پود جامعه را فرا گرفته و به یکی از پولدوست ترین و مقامدوست ترین جوامع جهان تبدیل شدهایم و عطش پول و قدرت و جاه و منصب چنان فزونی گرفته که برخی شعارها و آرمان های آغازین را به رؤیا بدل کرده، استقبال از استعفای شینزو آبه را میتوان مصداقی از وعده های بعضا محقق نشده دانست.
با این همه آیا مشکل این است شماری از مقامات ما پا به سن گذاشتهاند و اگر امور را به یک یا دو نسل از خود بسپارند مشکل حل میشود؟
شوربختانه پاسخ منفی است! چون این پیران اتفاقا در کهنسالی به طمأنینه و خِرَدی رسیدهاند و از خُردیهای آغاز کار فاصله گرفتهاند و اگر دوباره گرفتار جوانانی با افکار تند شویم چرخ را از نو باید اختراع کنیم و به تعبیر شاعر همچنان دوره کنیم شب را و روز را، هنوز را!
سال 84 و با آغاز موج تغییرات پس از روی کار آمدن محمود احمدینژاد که در پی انقلاب در انقلاب و کن فیکون کردن بود، سعید لیلاز یادداشت جالبی در روزنامه شرق نوشت و یادآور شد:
بیست سی سال قبل هم من و امثال من جوانانی مثل شما بودیم و سری پرشور داشتیم و نصایح امثال بازرگان را به سخره میگرفیتم. کلی هزینه به مملکت تحمیل کردیم تا به دیوار واقعیت ها خوردیم و تازه شدیم اینی که الان هستیم و اگر قرار باشد شما هم راه ما را بروید سی سال باید بگذرد تا به حرف امروز ما برسید و هزینۀ هنگفتی بابت تجربه آموزی به ملت تحمیل کنید! (نقل به مضمون).
از این رو به جای توصیه به این که پیران مناصب را به جوانان بسپارند که احتمالا جوانانی بیتجربه و تند از آن درمیآید و نه الزاما مطلوب پیشنهاد دهندگان و گرفتاریها چه بسا افزونتر شود به سه نکتۀ دیگر باید توجه کنیم:
اول این که فرد را حزب ارتقا میدهد و حزب برای حفظ موقعیت و محبوبیت خود از اعضا و منتخبان و منتسبان، مراقبت میکند. دموکراسی و انتخابات بدون احزاب واقعی مثل فوتبال بدون باشگاه و اقتصاد بدون شرکت است.
بهتر است به این احتمال بیندیشیم که حزب لیبرال دموکرات نگران موقعیت و محبوبیت خود بوده و از آقای آبه خواسته کنار برود. در ایران اما فردی که با حمایت حزب نیمبند بالا آمده هم می گوید من حزبی نیستم چه رسد به دیگران و از هر پایش و کنترل حزبی بیروناند.
دوم این که شخص وقتی کنار میرود که بداند اگر نرود او را کنار میگذارند. وقتی رقابتی در کار نباشد یا پای دستگاهها و نهادهای دیگر در میان باشد و قرار بر پاسخگویی هم نباشد چرا برود؟
سوم هم این که اگر شخص، قبل از قبول مسؤولیت از جایگاه، پرستیژ یا درآمد قابل توجهی برخوردار بوده باشد اصراری بر ماندن ندارد و دیگران از او میخواهند بیاید و بماند. اما اگر همۀ هویت و اعتبار او به همان منصب وابسته باشد معلوم است که تلاش می کند بماند.اگر برود کجا برود؟
دکتر ایرج فاضل رییس انجمن جراحان ایران بود که وزیر بهداری دولت هاشمی رفسنجانی شد و با استیضاح از وزارت افتاد. این شایبه که به استیضاح باید رأی داد یا دوباره رأی اعتماد گرفت و شبهه در شمارش آرا و اختلاف بر سر تنها یک رأی رییس جمهور وقت را به این صرافت انداخت که نفوذ خود را به کار اندازد تا در این موضوع تجدید نظر شود.
صبح روز بعد شخصا با او تماس گرفت ولی به رییس جمهوری گفتند «آقای دکتر در حال عمل جراحی است.»
7 صبح روز بعد از وزارت، به بیمارستان طالقانی رفته و مبادرت به عمل جراحی کرده بود و به رییس جمهوری هم پیغام داد به حرفۀ خود بازگشته و تمایلی به وزارت مجدد حتی پس از رفع شبهه ندارد. چرا؟ چون قبل از وزارت هم مطرح بود.
کسانی که بعد از وزارت محو میشوند و رسانهها یادی از آنها نمیکنند و امکانات و خدمات رفاهی را از دست میدهند معلوم است که میچسبند ورها نمیکنند.
از این منظر پیر باشند اتفاقا بهتر است چون اندک زمانی بعد به اختیار هم نباشد به اجبار قانون طبیعت ناچارند رها کنند! کسانی که قرار بود «شیفتگان خدمت» باشند نه «تشنگان قدرت» و در گذر زمان به «چسبندگان منصب» بدل شدند.
---------------------------
بیشتر بخوانید:
*واکنش طنزآمیز محمدعلی ابطحی به استعفای شینزو آبه: این ژاپنی ها چقدر سوسولن!
*ادامه واکنشها به استعفای شینزو آبه
*روزنامه جمهوری اسلامی: برخی مسئولین در سنین ۸۰ و ۹۰ همچنان به دنبال کسب مشاغل بیشتر هستند