عصر ایران- در آغاز هفتادمین سال ملی شدن صنعت نفت ایران و در سالروز 29 اسفند 1329 که به همت و راهبری دکتر محمد مصدق و با یاری طبقات مذهبی و اجتماعی و کارشناسان ایرانی، استخراج و استحصال نفت ایران «ملی» و از شرکت نفت انگلستان و ایران، «خلع ید» شد، شاید اشارات مستند به همین نکات کافی باشد.
اما در طول این سال ها موارد دیگری نیز مطرح شده و بعضا نقدهایی به شیوۀ ملی شدن یا ادعای غفلت از تبعات احتمالی وارد آمده که البته در پاسخ میتوان گفت «تاریخ را از جلو به عقب نمیتوان روایت کرد.»
ضمن این که در نظر داشته باشیم مصدق از «نفت» به مثابه ابزاری برای بسیج و تهییج تودهها در برابر نفوذ دراز دامن انگلستان در ایران، بهره برد و به موازات ملی کردن نفت به دنبال دموکراتیزه کردن دولت هم بود و ظرف مدت کوتاهی با کسب اختیار قانون گذاری قوۀ مقننه را هم متحول کرد و انبوهی از لوایح ملی و غالبا به سود فرودستان، حاصل آن دوران است.
باری، به رغم باور عمیق به ضرورت ملی شدن صنعت نفت به مثابه نماد استقلال خواهی در مقابل 200 سال دخالت و منفعت جویی بریتانیا در ایران و با احترام به دکتر محمد مصدق به عنوان «شمایل دموکراسی خواهی و استقلال طلبی ایرانیان در تاریخ معاصر»، نمیتوان نسبت به نقدها بیتوجه بود. نقدهایی که تنها موضوع نفت را مورد توجه قرار میدهند.
با این نگاه، مقالۀ زیر به قلم آقای دکتر «مسعود فروزنده» را که حاوی نکات قابل تأملی است، منعکس می کنیم. عنوان مقالۀ ایشان از ان قرار است:
« آیا سیاستمداران و رهبران از عواقب تصمیمات خود آگاه هستند؟ »
مسعود فروزنده- اغلب رهبران و سیاستمداران نمیتوانند نتایج و عواقب تصمیم خود را پیشبینی کنند. اغلب آنان تصور میکنند بهترین تصمیم را برگزیدهاند. شناخت کافی از صحنه و دیگر بازیگران را دستکم میگیرند و مناسبات بین سیاست و اقتصاد را به درستی درک نمیکنند.
این نوشته گزارشی است از پیشبینی دکتر مصدق برای فروش نفت در فردای ملی شدن صنعت نفت ایران که نه تنها محقق نشد بلکه تحریم نفتی اقتصاد ایران و بالطبع سیاست داخلی را با مشکل مواجه ساخت. با این وجود مصدق را ستایش کردند و از آن زمانه اسطوره ساختند.
تصمیم به ملی شدن صنعت نفت ایران در سال ۱۳۲۹ شمسی تصمیمی خلقالساعه و لحظهای نبود. روند مجادلهها و گفتگوها درباره مفاد امتیاز دارسی از همان سال های نخست در عصر قاجار بین دولت و شرکت نفت انگلیس- پرشیا ( بعدها انگلیس- ایران خوانده شد ) بی نتیجه ادامه داشت.
تلاش قوامالسلطنه در سال ۱۳۰۱ شمسی برای دعوت از شرکتهای امریکایی به منظور محدود ساختن نفوذ انگلیسیها موثر واقع نشد.
رضاشاه درآذر ۱۳۱۱ شمسی امتیاز نفت دارسی را در بخاری انداخت و سوزاند لیکن بعد از مشاهده خطرهای همه جانبه از سوی انگلیس تن به مذاکره و قرارداد جدید داد و امتیازاتی به دست اورد.
پس از پایان جنگ جهانی دوم، این بار قراردادی که رضاشاه توشیح کرده بود محل اختلاف شد. چند دور مذاکره صورت گرفت و قرارداد گس- گلشاییان به امضای دولت ایران و شرکت نفت انگلیس- ایران رسید. مجلس پانزدهم زیر بار تصویب آن نرفت و به مجلس شانزدهم کشانده شد.
همه وقایع تند ایران در زمانه مجلس شانزدهم روی داد که جبهه ملی از آن سر برآورد و دکتر مصدق را پیشوای خود خواند. در این زمان بود که سپهبد رزمآرا به نخست وزیری رسید. از امتیاز دارسی پنجاه سال گذشته بود و ملت ایران احساس حقارت می کرد.
مصدق در مقام نماینده مجلس و رییس کمیسیون نفت به ملی شدن صنعت نفت ایمان داشت و رزمآرا در مقام نخست وزیر، مذاکره مستقیم با انگلیسی ها را مفید و عملی می دانست. یکی به انقلاب و دیگری به معامله چشم داشت. در واقع از نظر تاریخی از درون طرح نافرجام گس- گلشاییان این دو پدیده ظهور کردند.
سرانجام رزم آرا در ۱۲ اسفند ۱۳۲۹ به جلسه ۳۴ کمیسیون مخصوص نفت مجلس رفت تا نتیجه تحقیقات خود را بازگوید و مانع ملی شدن نفت شود. مصدق که رییس کمییسیون بود به کسی اجازه قطع سخنان او را نداد. رزم آرا چند روز پیش از این در جلسه دولت فریاد براورده بود: اینان می خواهند نفت را ملی کنند نمی دانند شرکت های خارجی از آنان نفت نخواهند خرید.
رزم آرا اطلاعات جامعی در حوزه های فنی، حقوقی، اقتصادی و سیاسی به اعضاء کمیسیون نفت ارائه داد و گفت:«چون شرکت نفت جنوب محصولات خود را تقریبا منحصرا به صاحبان سهام خود و یا شرکت های فرعی که در کشورهای مختلف ایجاد کرده است می فروشد نمی توان انتظار مشتری های حاضر و اماده ای در دنیا داشت...تا وقتی مقدمات ان حاضر نشده باشد خسارات جبران ناپذیری پیش خواهد آورد.»
همچنین از ماده ۲۱ فرارداد ۱۹۳۳ گفت و ادامه داد که « ملی شدن نفت مستلزم خلع ید از کمپانی است که ناقض امتیازنامه نفت است و طبعا به عکس العمل کمپانی منجر خواهد شد... بدین جهت مصلحت کشور در آن است که علاوه بر جنبه های فنی و مالی و اقتصادی نکته سیاسی مزبور مورد توجه قرار گیرد.»
رزم آرا سپس در یک نطق رادیویی خطاب به مردم تمامی خطرات ملی شدن را هشدار داد. نطق او بسیاری از عاشقان ملی شدن را رنجاند. طرح ترورش عملیاتی شد و به دست فداییان اسلام در ۱۶ اسفند به پایان راه رسید.
حال به مواضع دکتر مصدق می پردازیم تا ببینیم آگاهی او از شرایط سیاسی جهان و احتمال وقوع تحریم پس از ملی شدن نفت ایران چگونه بود.
مصدق درهمان روز ۱۶ اسفند که رزم آرا کشته شد در جلسه ۳۶ کمیسیون مخصوص نفت به این چالش کلیدی که رزم آرا مطرح کرده بود پاسخ داد و با ارقام و اعداد اعلام کرد درآمد نفتی ایران از فروش نفت در صورت ملی شدن نفت ایران نه تنها کاهش نمی یابد بلکه افزایش خواهد یافت.
او گفت:« ملت ایران مطمئن است که نه تنها فروش این مقدار نفت با توجه به نیازمندی دنیا برای او مقدور است بلکه می تواند در همان سال اول ملی شدن صنعت نفت، بیش از اینها به دنیا بفروشد و میزان عواید خود را بالا ببرد...ملت ایران حاضر است برای تشویق شرکت ها و تراست های نفتی برای خرید نفت ایران بین یک تا دو لیره تخفیف داده و به این ترتیب با فروش نفت بیشتر، عواید ارزی برای خود تامین کند... ملت ایران یقین دارد که پس از ملی شدن صنعت نفت طولی نخواهد کشید که خواهد توانست استخراج خود را به میزان فعلی رسانده و از این راه سالیانه حداقل ۱۶۰ میلیون لیره یعنی چهار برابر عواید امسال بدست آورد»
سخنان دکتر مصدق ارامش دهنده و اطمینان بخش بود. خیلی ها را پیشوا خطاب کردند.
هشت روز بعد از ترور رزم آرا لایحه ملی شدن صنعت نفت ایران در ۲۴ اسفند در مجلس شورای ملی و ۲۹ اسفند در مجلس سنا تصویب شد. دولت علاء به دلیل ناتوانی خیلی زود استعفا داد و ۷ اردیبهشت، مجلس رای تمایل به نخست وزیری مصدق داد و زمامداری کشور را به او سپرد.
تنش بین ایران و انگلستان سر گرفت. دولت امریکا برای حل اختلاف اعلام آمادگی کرد. همچنین دولت کارگری انگلستان پس از به رسمیت شناختن ملی شدن صنعت نفت ایران اقدام به اعزام نماینده ویژه کرد و با ورود اوریل هریمن نماینده امریکا به تهران در ۲۳ تیر گفتگوها آغاز شد. مصدق اصرار داشت انگلیس فقط در مقام خریدار قرار گیرد که به مخالفت آن دولت انجامید.
چندی نپایید مذاکرات به بن بست رسید و کار به تهدید و تندی بالا گرفت. تحریم نفت ایران از ۱۳ شهریور اغاز شد. همزمان دولت مصدق با شرکت های امریکایی و اروپایی مذاکره به عمل آورد تا نفت ایران را خریداری کنند. با فشار دولت انگلیس، همه خریداران عقب کشیدند.
تحریم از نیمه دوم ۱۳۳۰ اثر کرد و تولید نفت ایران از سی میلیون تن سالانه به حدود دو میلیون تن رسید. فشار اقتصادی دولت مصدق را مجبور به انتشار اوراق قرضه و تشویق صادرات کرد. تحریم ها و سیاست های تخریبی انگلستان به واسطه جاسوسان و هوادارانش، عکس العمل دولت مصدق را در پی داشت.
دولت در بهمن ماه، کنسولگری های آن کشور را بست. روابط دیپلماتیک پایان یافت. نفت ایران تحریم شد و به فروش نرسید.
این بود گزارشی از یک پیش بینی غلط از انسانی درست.
شور و اشتیاق مبارزه و به خاک مالیدن پوزه عامل حقارت واستعمارگر پیر آنچنان همه را مجذوب خود کرد که بسیاری از مردم و اهل قلم چشم بر عواقب و نتایج اقتصادی و برخی اشتباهات بستند و عصر مصدق را عصر جادویی تاریخ معاصر ایران نام دادند.
--------------------------------------
بیشتر بخوانید: