غلامعلي حدادعادل با انتقاد از بيتوجهي به ثبت و ضبط زندگي بزرگان ادبيات، همچنين توجه صداوسيما را در استفاده از آثار سعدي خواستار شد.
به گزارش ايسنا، حداد عادل كه روز گذشته (چهارشنبه، دوم ارديبهشتماه) در بزرگداشت روز سعدي در نخستين جلسه از سلسله درسگفتارهاي سعدي شهر كتاب سخن ميگفت، از سعدي به عنوان معروفترين و مشهورترين شاعر در ادبيات فارسي ياد كرد و افزود: سعدي علمي است در ميان شاعران فارسيزبان كه از همه بلندتر و معروفتر است.
رييس فرهنگستان زبان و ادب فارسي تصريح كرد: سعدي دماوند ادب فارسي است و يك سر و گردن از همهي قلههاي بلند ادبيات فارسي بلندتر است و اميد كه ما مصداق بارز ضربالمثل «پاي چراغ تاريك است» نباشيم.
او با بيان اين مطلب كه ميتوان از دو حيث درونمايه و اسلوب و سبك، آثار سعدي را مورد بررسي قرار داد، تصريح كرد: محتوا و درونمايهي آثار سعدي با شخص و شخصيت سعدي ارتباط تام و تمامي دارد.
رييس كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي با اظهار تأسف نسبت به بياطلاعي از زندگي مشاهير بزرگ ادبيات كهن، خاطرنشان كرد: متأسفانه دربارهي بزرگان خود از حيث زندگي شخصي چيز زيادي نميدانيم و سعدي كه از معروفترين اين مشاهير است، در تمام منابع تاريخي، به بيش از چند صفحه دربارهي زندگي شخصي او نميرسيم و اين دردي بزرگ در فرهنگ و تاريخ ادبيات ماست كه همچنان هم ادامه دارد. حالا سعدي كه براي 750 سال پيش است؛ ما راجع به همين پروين اعتصامي كه متوفاي سال 1320 است، هم بيش از 10 صفحه اسناد و مدارك دربارهي زندگي شخصياش نداريم و نسبت به ثبت و ضبط زندگي شخصي بزرگان ادبيات بياعتنا بودهايم. در حالي كه داشتم پي كتابي دربارهي شرح حال كانت ميگشتم، به اثري تأليفشده در 600 صفحه برخوردم و اين جداي ديگر شرح حالهايي است كه دربارهي كانت وجود دارد.
غلامعلي حدادعادل در ادامه افزود: سعدي فردي بسيار باهوش و باذوق بوده و در مراكز مهم علمي روزگار خودش تحصيل كرده است. او در شيراز و بغداد پاي درس شهابالدين عمر سهروردي و ابن جوزي دوم درس خوانده است. سعدي آدم گوشهگير و عزلتگزيني نبوده است كه تنها سروكارش با قلم و كاغذ باشد؛ بلكه ساليان طولاني جهانگردي كرده و از شرق تا غرب جهان اسلام را ديده است. انسان با ديدن سعدي ياد ابن بطوطه و ماركوپولو ميافتد. اين آدمي كه خيلي حساس و گيرنده بوده است، از هر چمن، گلي چيده است؛ از اينرو شخصيت و ذهن پرمضمون سعدي ارتباط نزديكي با جهانگردي او دارد. در واقع با صدهزار چشم در جهان اسلام به دنبال صدهزار جلوه بوده و نتيجهي اين سرگذشت در آثار متنوع او پديد آمده است. تنوعي كه در آثار سعدي هست، در آثار هيچيك از بزرگان ادب ما نيست و او به واقع توانسته است نظم و نثر را به اوج برساند و آنها را با بياني شيوا و شيرين در هم تلفيق كند. تنوع در آثار سعدي از او يك شخصيت بيبديل ساخته و همين تنوع و غنا سبب شده است هر جويندهاي مطلوبش را در آثار سعدي بيابد.
شاگرد فلسفهي يحيي مهدوي در ادامه به ذكر خاطرهاي از اين استاد فقيد فلسفهي دانشگاه تهران پرداخت و تصريح كرد: او در سالهاي پاياني حيات به حفظ كردن گلستان سعدي رو آورده بود و تأسف ميخورد كه چرا قبلا بيشتر به سعدي توجه نكرده است و اين از غناي فكري و زباني سعدي حكايت دارد.
حدادعادل با يادآوري اين مسأله كه براي درك جايگاه سعدي ضرورت دارد سعدي با ديگر شاعران پيش از خود و همعصرش مورد ارزيابي قرار گيرد، در نگاهي گذرا به سير تطور نظم و نثر در زبان فارسي از قرن پنجم به اينسو، اظهار كرد: آهنگ تحول نثر فارسي از قرن ششم به بعد رو به پيچيدگي مينهد و نويسنده هنر را در نگارش نثر فني و مصنوع ميبيند و از اصطلاحات و لغات نامأنوس بهره ميگيرد تا دانشمندياش را به رخ ديگران بكشد. در حوزهي نظم هم به همين نحو بوده و اين معياري براي حسن در نظم و نثر بوده است؛ اما سعدي ميآيد و اين روال را به هم ميزند و اين راه را با خلق بوستان و گلستان تغيير ميدهد و با اشعار روان و سادهاش، زبان فارسي را از اين گرفتاري نجات ميدهد. هرچند ما بعد از سعدي ميبينيم علاقه به دشوارنويسي همچنان وجود دارد؛ اما آن حركت سعدي سرانجام پس از چند قرن بر انحراف پيشآمده در ادب فارسي غلبه ميكند.
او در ادامه متذكر شد: شعر سعدي خصوصيتي دارد كه آشنايان با زبان و سبك سعدي ميتوانند تشخيص دهند كه چه شعري شعر سعدي است و او سبكش را به شكل مهري بر شعرش حك كرده و سهل و ممتنع كه ميگويند، واقعا برازندهي سعدي است.
حدادعادل در ادامهي سخنانش با خواندن غزلهايي از انوري و اثيرالدين اخسيكتي و همچنين خواندن غزلهايي از سعدي، تفاوت زبان شعر اين دو را در خوانش اين شعرها نشان داد و در ادامه با اشاره به كتاب «اخلاق ناصري» خواجه نصيرالدين توسي، نثر سعدي را نسبت به آنچه در كتاب خواجه نصير شكل گرفته است، يك انقلاب دانست و گفت: او در آموزش اخلاق و نويسندگي انقلاب ميكند.
رييس فرهنگستان زبان و ادب فارسي از سعدي به عنوان آموزگار جدي زبان و ادبيات فارسي ياد كرد و افزود: هيچكس به اندازهي سعدي در آموزش زبان و ادب فارسي در طول اين قرنها به فارسي خدمت نكرده و زبان فارسي را هر كس دقيق فراگرفته، از سعدي فراگرفته است. به عبارتي، هر كسي قوتي در زبان فارسي دارد، قوتش را از سعدي گرفته است.
او جايگاه سعدي در آموزش زبان فارسي را به شير مادر براي طفل تشبيه كرد و گفت: سعدي حقيقتا در آموزش زبان فارسي نقش شير مادر را دارد و چنان به زيبايي مضمون را آراسته است كه هيچ كلام ديگري در اين زمينه نميتواند جايگزين آن باشد.
اين پژوهشگر در ادامه هشدار داد: از اينرو ما نبايد خط را گم كنيم و اين تجربهي آزموده در دل تاريخ را بايد براي آينده هم به كار گيريم و آن را استمرار بخشيم. زبان امروز ما از بسياري جهات همان زبان سعدي است. زبان سعدي كهنه نشده؛ بلكه سعدي زبان امروز ما را ساخته است. اگر بخواهيم به ميزان حضور لغات عربي در زبان فارسي نگاه كنيم نيز اين را درمييابيم؛ چنانچه اگر امروز به سراغ نويسندهي تراز اولي برويم، ميبينيم به كار گرفتن لغات عربي در نثرش به نسبت زبان فارسي، همان اندازهاي است كه سعدي از لغات عربي استفاده كرده است. سعدي به تركيب بهنجار زبان عربي و فارسي دست پيدا كرده و مشكل ما همواره افراط و تفريط در اين حوزه بوده است. عدهاي بيسبب لغاتي را از عربي وارد كردهاند كه ضرورت نداشته و عدهاي ديگر واژگاني را كه خوش نشستهاند، مهجور كردهاند؛ اما سعدي مانند نقاشي كه بداند اين دو عنصر را چگونه با هم تركيب كند كه خوشنقش شود، آنها را به هم پيوند ميزند. سعدي ميزان همنشيني اين واژگان را در زبان فارسي تعيين كرده است و نويسندگان تراز اول ما نيز بايد دنبالهرو سعدي باشند.
حدادعادل از ساخت زباني و نحوي سعدي به عنوان ويژگي ديگري ياد كرد كه ميتواند مورد بررسي قرار گيرد و گفت: ساخت كلام سعدي درگير پيچيدگي در نحو نميشود. البته ما امروز نثر مسجع نمينويسيم؛ اما سعدي سنگ بناي معيار زبان فارسي امروز را گذاشته است و گفتهاند كه اگر همهي كتابهاي بزرگان ادبيات ما نابود ميشد و هيچكدام از آنها به دست ما نميرسيد، ما تنها با آثار سعدي و حافظ ميتوانستيم زبان فارسي را بازسازي كنيم و سعدي تا اين اندازه بر گردن زبان فارسي و مليت ما حق دارد. سعدي همچنين حقي هم بر حافظ دارد و اگر يكصد سال قبل از حافظ، سعدي در شيراز نبود، اين روانياي كه در سخن حافظ اتفاق افتاده است، امكانپذير نبود و چنانچه جناب استاد خرمشاهي گفتهاند، قريب به 62 غزل حافظ تحت تأثير سعدي است. البته حافظ هم از بزرگان ادبيات ماست؛ اما فضل تقدم بر سعدي است.
رييس فرهنگستان زبان و ادب فارسي تأكيد كرد: همهي اهل فرهنگ و ادب بايد به سعدي توجه بيشتري داشته باشند، بويژه صداوسيما نبايد خودش را از سرمايهي ارزشمند سعدي محروم كند. آنها ميتوانند داستانهاي بوستان و گلستان را براي نوجوانان و كودكان تصوير كنند كه هم جنبهي آموزش زبان و ادبيات فارسي را دارد و هم اينكه آموزههاي اخلاقي را به آنها درس ميدهد و اينكه چرا تاكنون به اين مسأله توجه نشده است، جاي پرسش دارد و لازم ميآيد در كنار اين همه برنامهاي كه سيما توليد ميكند، يك نفر هم چراغ سعدي را روشن نگه دارد و چرا تاكنون يك نفر چراغ سعدي را برنگرفته است. سعدي مهر ثابت فرهنگ اسلامي ـ ايراني است و اينكه سعدي مورد توجه عدهاي قرار نگرفته هم ناشي از اين است كه شعر او برخلاف اشعار خيام و حافظ راجع به مسائل اعتقادي دوپهلو سخن نگفته است و برخي كه به سعدي روي خوش نشان نميدهند، در شعر خيام و حافظ خودشان را جستوجو ميكنند و سعدي به آنها پا نداده است.
او در پايان به پيشنهاد راهاندازي بنياد سعدي براي ترويج و گسترش و آموزش زبان فارسي در داخل و خارج از مرزهاي كشور اشاره كرد و گفت: اين پيشنهاد هماكنون در شوراي عالي انقلاب فرهنگي در دست بررسي است و ما سعي داريم كه بنيادي به نام سعدي برپا شود تا همهي كوششها در داخل و خارج از كشور در زمينهي آموزش و ترويج زبان فارسي به صورت متمركز در اين بنياد انجام شود. همچنان كه بنياد سروانتس در اسپانيا و بنياد گوته در آلمان داريم، ما هم بايد پرچم آموزش و گسترش زبان فارسي در جهان را به نام سعدي بلند كنيم كه بنياد با استفاده از نام سعدي در ترويج زبان فارسي در جهان بكوشد.
غلامحسين ابراهيمي ديناني نيز در سخناني به پرسش از اخلاق اسلامي پرداخت و با طرح اين سؤال كه اخلاق اسلامي چيست، نخست به بازخواني سير تطور آثار تدوينشده در حوزهي اخلاق در ايران پس از اسلام پرداخت و با به چالش كشيدن آثار تأليفي در حوزهي اخلاق كه متأثر از آموزههاي ارسطويي است، گفت: سعدي معلم اخلاق است و آمده براي ما آموزههاي اخلاقي اسلام را تبيين كرده است. آنچه سعدي در گلستان و بوستان گفته، آموزههاي اخلاقي بنيادين است و از آن ميتوان به عنوان نمونهي اخلاق اسلامي ياد كرد.
اين استاد فلسفه يادآور شد: سعدي هيچ كجا از جادهي اسلام در تبيين موازين اخلاقي خارج نشده است و مستند به آيات و روايات در آثارش حرف ميزند؛ هرچند آنها را به صراحت نميگويد.
ديناني در پايان به ارائهي شواهدي از بوستان و گلستان دربارهي ادعاهاي مطروحهاش پرداخت.