عصرایران؛ احسان محمدی- هواداران استقلال از دیروز عصر حال یک کشور کودتازده را دارند. هر لحظه خبری میرسد که نمیدانند باورش کنند یا نه. خبرهای دیروز تا این لحظه را مرور کنیم:
- استراماچونی سر تمرین تیم قبل از بازی با پیکان حاضر نشد.
- ایرنا خبر استعفای او را منتشر کرد.
- متن استعفا بیرون آمد که او و دستیاران نوشته بودند «طبق قوانین فیفا به صورت یک طرفه قراردادمان را فسخ میکنیم». از هواداران تشکر کردند، و نوشتند با قلب اندوهبار میروند و امیدوارند یک روز برگردند!
- زرینچه روی نیمکت می نشیند، زرینچه تکذیب کرد.
- اعلام شد پول حاضر است ولی استراماچونی جواب تلفن نمیدهد.
- چند نفر از بازیکنان و مدیران باشگاه سراغش رفتند و دست خالی برگشتند.
- وزیر ورزش و جوانان مدیران باشگاه را احضار کرد. اعلام شد با حل بخشی از مشکل استرماچونی روی نیمکت مینشیند.
- حسابهای مالی استراماچونی به دلیل واریزهای پراکنده از صرافی ها در ایتالیا بلوکه شده و مشکل «انتقال پول» بود. همان گرفتاری که با ویلموتس هم دارند و ریشه در تحریم دارد.
- در شبکههای مجازی استقلالیها به فتحی مدیر باشگاه، وزیر ورزش و ... تاختند.
- صبح عکس استراماچونی در فرودگاه منتشر شد که کشور را ترک کرد.
- جمعی از هواداران جلوی باشگاه تجمع کردند و در پارکینگ را شکستند.
- باشگاه استقلال اطلاعیهای دیر هنگام صادر کرد که استراماچونی مجاز به فسخ یکطرفه قرارداد نبود.
- مدیرعامل استقلال استعفا کرد.
- محل مسابقه استقلال - پیکان از شهر قدس به ورزشگاه آزادی تغییر یافت.
این ماجرا ادامه دارد. خبر شبیه اعلام یک باره افزایش قیمت بنزین نیست؟ همین اتفاقات با کمی بالا و پائین و جابجا کردن اسامی آن فاجعه و اتفاقات بعد از آن را یاد آدم نمیآورد؟ واقعاً مدیران باشگاه استقلال غافلگیر شدند؟ آیا این یک توطئه علیه استقلال است که قهرمان نشوند؟ بد قراراداد بستهاند؟ استرماچونی تمام حقیقت را نمیگوید و دارد از محبوبیتش برای تحت فشار قرار دادن مدیران سو استفاده میکند؟ چرا کسی حرف مدیران را باور نمیکند؟ چرا این باشگاه یک سخنگو ندارد کسی که قبل از غلبه شایعات، مدیریت اخبار را دستش بگیرد و ...
این پرسشها مثل کلاغهای فیلم «پرندگان» آلفرد هیچکاک به مغز هواداران حمله میآورند و نتیجه؟ یاس، ناامیدی و دلسردی برای هوادارای است که به همین فوتبال دلخوش بود و حالا احساس میکند این اندک دلگرمی را هم از او غارت کردهاند!
در چنین فضایی باید یک سرمایه اجتماعی قابل اتکا باشد که هواداران حرفش را بپذیرند. یک پیشکسوت، یک رهبر، یک لیدر که «صادقانه» حرف بزند. استوریهای بازیکنان و پیشکسوتان و چهرههای رسانهای فقط بنزین روی این خشم میریزد. وقتی اعتماد از بین برود سنگ روی سنگ بند نمیشود. تجربه تلخ قرارداد شفر، پاتوسی، تیام، چپاروف و ... این پیام را به هوادار عاصی میدهد که امیدی نیست. استرماچونی که بعد از چندسال آنها را به صدر آورد هم رفت که رفت!
اما واقعاً دلیل رفتن استرماچونی قرارداد و تاخیر در پرداخت هزینه بود؟ آیا وزیر یا مدیر باشگاه پول را توی حسابش گذاشته بود و به قصد آزار آن را به مربی استقلال نمیداد؟ آیا استرماچونی و همسرش که اتفاقاً بارها نشان داد که ایران را دوست دارد نمیدانستند تحت چه شرایطی با ایران قرارداد میبندند و مشکل انتقال پول وجود دارد؟ آیا کسانی در داخل کشور آنها را تشویق کردند که ساک ببندند و بروند جایی که این همه برای گرفتن حقشان تحت فشار نباشند؟
این پرسشها را چه کسی باید پاسخ بگوید؟ در باشگاه استقلال همه انگار غافلگیر شدهاند. صدا به صدا نمیرسد و شایعات بیشتر از اخبار واقعی مشتری دارند. در این میان کسی حواسش هست که احترام و اعتبار کشور چطور حراج میشود؟ درس عبرتی از این تکرارهای ملالآور میگیریم؟
سرمایههای امید و اعتماد، خمیر بازی نیستند. هربار که با آنها خانه ای بسازیم و خراب شود. با هر بار خراب کمردن خانه، تکهای از آن کنده میشود که دیگر نمیتوان با چیزی جایگزینش کرد ... فوتبال به بهترین شکل این حقایق اجتماعی را عریان میکند. درس بگیرید. درس بگیریم. قبل از آنکه دیر شود.