عصر ایران؛ سروش بامداد- واکنش تند باشگاه استقلال به یک مجری شبکه سه تلویزیون، او را به عذرخواهی و در عین حال بیان عذر بدتر از گناه واداشته و گفته است: «با تهیه کننده و کارگردان، کل کل داشتم و در صحنه هم ادامه دادم!»
ماجرا از این قرار است که مجری یک برنامه غیر ورزشی بر روی آنتن زندۀ تلویزیون و به بهانۀ خبر طرح یک شکایت و احتمال توقیف لوگوی باشگاه استقلال به گمان خود با این لوگو شوخی کرده و به سبک کُریخوانیهای کوچه و خیابان گفته است:«اگر احیانا لوگو توقیف شد و خواستید لوگوی جدیدی طراحی کنید از سوراخهای کمتری استفاده کنید. یه دونه کلی داره سه تا هم اون وسط داره. این چه وضعیتی یه؟!»
در پی آن بود که باشگاه استقلال اعلام کرد: «تا زمان عذرخواهی رسمی سازمان صدا و سیما همکاری خود را با این سازمان قطع خواهیم کرد.»
مجری «سلام صبح به خیر» اما از «طرفداران و بازیکنان و همه کسانی که استقلال برای آنها مهم است» و نه مشخصا از«باشگاه» عذرخواهی کرده و قسم و آیه آورده که کارگردان و تهیه کننده برنامه «استقلالیِ تیر» هستند و در این برنامه پیش از این از ناصر خان حجازی تجلیل کرده اند.
باشگاه البته از «سازمان» خواسته بود و هنوز «سازمان» عذرخواهی نکرده و مشخص نیست عذرخواهی در این حد موجب تجدید نظر در اعلام قطع همکاری شود یا نه.
انگیزۀ این نوشتار اما موضوع دیگری است و آن، همانا رواج ادبیات لمپنی در صدا و سیما با تصور «صمیمیت» است.
آنها احتمالا در تلویزیون های ماهواره ای دیده اند که مجریان همدیگر را با نام صدا می کنند یا جای دیگر صمیمی کنار هم نشسته اند و شوخی می کنند و خیال می کنند صمیمیت به معنی استفاده از الفاظ سخیف و کوچه و خیابانی است و حالا جای شکرش باقی است که این مجری به جای سوراخ، نگفته «سولاخ» تا مبتذلتر جلوه کند!
مشکل بر سر این نیست که چرا «ستاره» های لوگو را ندیده و «دایره» ها را دیده که این به بحث های فوتبالی مربوط است. مشکل این است که خیال میکنند خیلی با نمکاند و چون در برنامه ای مجری شدهاند می توانند هر چه را که به دهانشان آمد بگویند و نمیدانند به فرمانی کنار گذاشته میشوند. مشکل این است که حال آدم از این همه لوسبازی و کم سوادی و لمپنی برخی مجریان صدا و سیما به هم میخورد و گویا در دورۀ جدید تکثیر هم شدهاند.
چرا زنده یاد منوچهر نوذری که به معنی فنی کلمه «شومن» بود و در فیلم های طنز هم بازی میکرد و خیلی هم جانماز آب نمی کشید آن قدرشسته و رُفته سخن می گفت و دایره واژگان گستردهای داشت ولی اینها این گونه حرف میزنند؟ پاسخ روشن است. چون گویندگی حساب و کتاب داشت.
چرا هنوز «عزت الله متوجه» را بالای 40 ساله ها به یاد دارند ولی این جماعت از جلوی دوربین خارج می شوند کانه نبوده اند؟
چرا هنوز طعنه مانوک خدابخشیان و آن جمله معروف ( تعویض صفر با صفر در بازی های مقدماتی جام جهانی آرژانتین) در یادها مانده چون او و بهمنش باسواد بودند. مرحوم بهمنش دست در کار نوشتن دایره المعارف ورزش هم بود.
چرا مطالب هفتگی «د. اسداللهی» در کیهان ورزشی هواخواه داشت؟ چون شاهنامه خوان و اهل مطالعه بود. حالا سواد پیش کش! ادبی دست کم! ادب هم هیچ اندک نمکی حداقل. این همه بیمزگی و تصور بانمکی واقعا نوبر است. سوال این نیست که چرا به دایره گفته سوراخ و چرا حرف تماشاگر سکو در کری خوانی را تکرار می کند؟ سوال این است که این افراد با این سطح از اطلاعات عمومی و دانش اجتماعی را از کجا پیدا می کنند و به آنها تریبون می دهند؟
البته یک علت این است که تعداد شبکه ها زیاد شده و خوراک می خواهند و آنتن را باید با هر رطب و یابسی پر کنند و این تیپ آدم ها مثلا مزه می ریزند و می خواهند بامزه جلوه کنند غافل از آن که «نه هر که سر بتراشد قلندری داند!»
اجرا اما باید به مخاطب احساس لذت بدهد و مجری اطلاعات خود را با بیننده به اشتراک بگذارد تا حس کنی نکته ای آموخته ای نه آن که یک مشت حرف های سخیف را شنیده ای. اینها نه از «کتاب» تازه ای که خوانده اند حرف می زنند نه از «فیلم» تازه ای که دیده اند چون نخوانده و ندیده اند و خیال می کنند تکرار شوخی های تلگرامی از آنها موجودات بامزه ای می سازد.
آدمی که نمی فهمد با احساسات میلیون ها هوادار یک تیم حق ندارد بازی کند چه چیز دیگری را در این عرصه می فهمد؟ ممکن است بگویید اشتباهی کرده و عذرخواسته و خلاص و مته به خشخاش نگذاریم.
اگر استثنا بود بله. ولی درد این است که این لمپنبازی به اسم صمیمیت، جاهای دیگر هم دیده میشود. داستان، منحصر به برنامه های اجتماعی و عمومی هم نیست. گویندگان تصور می کنند با اتکا به قدرت صدا و سیما فقط در قبال بخش هایی مسئول هستند و جاهای دیگر دست و زبان آنان باز است و همین می شود که شده است!
تا این رسانه انحصاری است آش البته همین آش است و کاسه همین. فضای بسته بهتر از این پرورش نمیدهد و اگر هم جذب شوند روزی مانند عادل فردوسیپور و مزدک میرزایی باید بروند.
این ماجرا البته یک دستاورد مثبت هم دارد. این که تلویزیون به فوتبال بیشتر نیاز دارد تا فوتبال به تلویزیون. مزیت نسبی تلویزیون ایران فوتبال است و به خاطر همین به سرعت عذرخواهی کرده اند. اگر باشگاه ها خصوصا استقلال و پرسپولیس و دیگر باشگاه های پرهوادار همین قاطعیت را بر سر حق پخش هم نشان دهند شاید بتوانند سهم خود را بگیرند و به وضعیت کنونی پایان دهند که به بهانه دیده شدن آگهی ها از تلویزیون حق باشگاه ها را نمی دهند.