عصر ایران؛ محسن ظهوری ـ پاییز تازه از راه رسیده بود. خورشید به غروب مینشست که هفت سوار به کاخ شاه نزدیک شدند. داریوش هم در میانشان بود. آنها برای کشتن شخص شاه به سمت کاخ میرفتند. چند ماهی از مرگ کمبوجیه شاه ایران و پسر بزرگ کوروش میگذشت. او در چند سال گذشته، پایتخت را بدون شاه رها کرده و به کشورگشایی در شمال آفریقا مشغول بود. وقتی قصد بازگشت داشت، خبر بدی به او رسید. برادرش بردیا خود را شاه ایران اعلام کرده و تخت او را ربوده بود. کمبوجیه متعجب شد. او مخفیانه دستور قتل را بردیا را به یکی از افراد خود داده بود و میدانست بردیا دیگر زنده نیست که بخواهد ادعای پادشاهی کند. پس چه کسی حالا بر تخت نشسته؟ کمبوجیه به سرعتِ بازگشتش شتاب داد اما عمرش کفاف نداد و در سوریه درگذشت.
حالا دو ماه از مرگ کمبوجیه میگذرد و هفت سردار نظامی کمبوجیه، نزدیک کاخی میشوند که شاه جدید در آن اقامت دارد. هرودوت، مورخ یونانی میگوید آنها مطمئن شدهاند که این شخص، بردیا برادر کمبوجیه و پسر کوچک کوروش نیست. هوتن دایی کمبوجیه و بردیا، به آنها اطمینان داده، گئوماتای مغ که میدانسته بردیا پنهانی کشته شده، خود را به نام او شاه کرده. داریوش جوان که نیزهدار کمبوجیه در جنگ مصر بود و حالا والی فارس شده بود، یکی از سواران بود. او کسی است که موفق میشود تا خود را به شاه برساند و خون او را بریزد. داریوش یک نظامی کارآزموده و جنگجویی قهار بود. کسی که بلافاصله پس از این واقعه، شاه ایران میشود و دستور میدهد تا جزئیات این واقعه بر دل کوه کنده شود.
گرچه از کمبوجیه و بردیا هیچ جانشینی نمانده بود، اما داریوش هم در رسیدن به تاج در نوبت نبود. او از یک شاخه فرعی با خاندان شاهنشاهی نسبت داشت و اگر قرار بود از این شاخه هم کسی را به عنوان جانشین انتخاب کنند، پدر و پدربزرگ او که هنوز زنده بودند، ارجحیت داشتند. پس چطور داریوش شاه ایران و جانشین سلطنت کوروش شده؟ کمبوجیه چگونه توانسته بود بردیا را طوری حذف کند که هیچکس متوجه نشود؟