محمد جلالی
دیگر کشورها نمیخرند تا ارزان شود اما ما میخریم تا کمیاب و گران شود.
کار به جایی رسیده که دیگر خشم و نهیب راه به جایی نمیبرد و هیچ کس به هیچ کس رحم نمیکند.
مردم در شهرهای مختلف مغازه به مغازه هجوم میبرند و خرید میکنند تا از قحطی نیامده فرار کنند.
یک روز به برنج فروشیها هجوم میبرند و برنجها را گونی، گونی در خانهها احتکار میکنند و یک روز روغن، یک روز نوار بهداشتی و دستمال کاغذی و روز دیگر گوجه فرنگی.
مشخص نیست که قرار است چه اتفاقی در این کشور رخ دهد؟ گویا دیگر بنیآدم اعضای یکدیگر نیستند و اگر دردی به فردی وارد شود دیگران میگویند : چه خوب که ما نبودیم!
ما با دیگر کشورها خیلی خیلی متفاوتیم. آنها نمیخرند تا ارزان شود اما ما میخریم تا کمیاب و گرانتر شود.
میگویند 23 سال پیش اولین تحریم گرانفروشی توسط مردم آلمان انجام شد.
مردم آلمان به شدت مصرف شیر و لبنیات را برای سلامتی خود ضروری میدانند و حتماً در روز دو تا سه لیوان شیر مصرف میکنند اما پس از اینکه صنایع خصوصی و دولتی لبنیات کشور آلمان تصمیم به افزایش قیمت گرفتند مردم آلمان به طور کاملاً خودجوش و مردمی به مدت 14 ماه لبنیات و مخصوصاً شیر را از سفرههای خود حذف کردند تا اینکه صنایع لبنیاتی با برگشت قیمت شیر به 14 ماه پیش از آن موافقت کردند.
این مسئله در دیگر کشورهای دنیا هم شکل گرفت:
آمریکاییها تنها سه ماه تلفن همراه موتورولا را نخریدند تا قیمت به عقب بازگشت.
گرانفروشی بلیت فوتبال در اسپانیا و تحریم فوتبال توسط مردم تنها دو ماه رخ داد و پس از آن قیمتها برگشت.
گرانفروشی شیر در برزیل تنها 9 ماه به طول انجامید و پس از آن قیمتها شکست.
اما در کشور ما در یک دقیقه، شش میلیون نفر خواهان خرید از شرکت سایپا بودند. اگر هر نفر 25 میلیون تومان بخواهد در این شرکت هزینه کند، میشود 150000 میلیارد تومان.
با این مبلغ میشد در یک سرمایهگذاری بسیار سودآور سهام شرکتهای بزرگ را خرید.
به راستی ایراد از اقتصاد به تنهایی است یا فرهنگمان هم ایراد دارد.
وقتی در زمان جنگ در جبههها جوانان داوطلبانه بر روی میدان مین پا میگذاشتند و گروهان دسته میشد تا معبری باز شود در تهران و دیگر شهرها در زمان بمباران میگفتند: خدا را شکر که موشک بر روی خانه ما فرود نیامد و این تفکر کماکان وجود دارد. مردم میگویند اصل این است که ما زنده باشیم؛ همسایه کارگرمان به ما چه؟