عصر ایران ؛ کاوه معینفر - روز یکم مهر ماه است روز تولد استاد محمدرضا شجریان. اسطوره بی همتا در تاریخ موسیقی ایران و یگانه در زنده نگه داشتن آواز اصیل ایرانی.
راجع به نسل جدید نمی توانم با قاطعیت بگویم اما از یک نسل قبلتر به جرات می توان گفت هر ایرانی به گونهای با استاد آواز ایران خاطرهای دارد، حال این خاطره می تواند "ربنای" سر سفره افطار ماه رمضان باشد یا سرود حماسی ایران ای سرای امید(سپیده) یا تصنیف "یاد ایام" آلبوم یاد ایام، یا تصنیف "دلشدگان" فیلم مرحوم علی حاتمی و یا (تو که نازنده بالا دلربایی) آلبوم "شب، سکوت، کویر" و یا ... البته نسل جدید هم با همایون شجریان خاطره دارند که حاصل عمر شجریان پدر است.
کمتر کسی در عرصه موسیقی ایران به جایگاه او دست یافته است، خوانندهای که محبوبیت چند وجهی او فقط به مردم ایران محدود نمی شود و در کشورهای همسایه هم جایگاهی رفیع دارد.
آنچه که مُهر تاثیرگذار شجریان را چنین بر جان و دل ملت ایران حک کرده است فقط استادی در آواز و صدای خوش او نیست بلکه شیوه زندگی، حسن رفتار، وقار شخصیتی و رویکردهای اجتماعی است که در طول سالیانی دراز از او دیدهاند. محبوبیتی چند وجهی که به سادگی به دست نمیآید.
اگر در تمام سال هیچگاه از مراجع رسمی موسیقی بزرگداشت یا یادی از او نبینیم، روز تولد استاد را باید همواره بهانهای کرد برای یادآوری اسم و رسم او، مگر در طول تاریخ معاصر ایران چند چهره مثل خسرو آواز ایران داریم؟
اگرچه در چند سال اخیر به دلیل بیماری کمتر صدا و تصویر ایشان را دیدهایم و دلتنگی مضاعفی را برای طرفدارانش به وجود آورده است اما در روز یکم مهر یک یادآوری اجمالی بر زندگی محمدرضا شجریان حداقل وظیفهای است که در قبال یکی از گوهران ناب هنر این سرزمین می توان انجام داد.
محمدرضا شجریان، یکم مهر ۱۳۱۹ در مشهد متولد شد. خواندن را از کودکی با همان لحن کودکانه آغاز کرد. از کودکی، با توجه به استعداد و صدای خوبش، تحت تعلیم پدر، که خود قاری قرآن بود، مشغول به پرورش صدای خویش شد.
محمدرضا شجریان تا سال ۱۳۵۰ بهخاطر اینکه پدرش میخواست خانوادهٔ آنها (شجریان) بیشتر با قرائت قرآن و چهرهٔ مذهبی شناخته شوند، با نام مستعار سیاوش بیدگانی با رادیو همکاری میکرد، ولی بعد از آن پدرش به او اجازهٔ استفاده از نام اصلیاش را داد.
در سال ۱۳۵۱ در برنامه گلها با نورعلیخان برومند آشنا شد و شیوهٔ آوازی سید حسین طاهرزاده را نزد او آموخت. از سال ۱۳۵۲ نزد عبدالله دوامی ردیف آوازی ایشان و شیوههای تصنیف خوانی را فراگرفت.
در همین سال، به همراه گروهی از هنرمندان همچون محمدرضا لطفی، ناصر فرهنگفر، حسین علیزاده، جلال ذوالفنون و داوود گنجهای، به عضویت مرکز حفظ و اشاعۀ موسیقی به سرپرستی داریوش صفوت درآمد. در آن زمان تصنیف داروَگ را که مربوط به آهنگی از محمدرضا لطفی بر روی شعری از نیمایوشیج بود اجرا کرد. تصنیف داروَگ از اولین تصنیفهایی است که در آن شعر نو بهکارگیری شدهاست.
اجرای زندهٔ راستپنجگاه در سال ۱۳۵۴ در جشن هنر شیراز بههمراه محمدرضا لطفی و ناصر فرهنگفر، که بعدها در یک آلبوم موسیقی با همین نام منتشر شد، مورد استقبال واقع شد. در آن زمان راستپنجگاه بهندرت اجرا میشد و این دستگاه درحال فراموش شدن بود.
محمدرضا شجریان در سال ۱۳۵۷ همانند بسیاری از هنرمندان آن زمان همکاری خود را با سازمانهای دولتی (مثل رادیو)، بهدلیل «پخش آهنگهای مبتذل و تشویق به فرهنگ کابارهای» ادامه نداد. البته سایر هنرمندان (گروههای شیدا و عارف) و رئیس بخش موسیقی رادیو در آن زمان، هوشنگ ابتهاج نیز آن زمان از رادیو پس از واقعهٔ ۱۷ شهریور به نشانهٔ اعتراض خارج شدند. پس از این اتفاق محمدرضا لطفی کانون چاووش را با حمایت هوشنگ ابتهاج بنیانگذاری کرد. بیشتر اعضای کانون چاووش همان اعضای گروههای شیدا و عارف بودند.
یکی از سرودهای شناخته شده، چاووش ۶ (امروزه با نام سپیده شناخته میشود) است که مربوط به کنسرت گروه شیدا با آواز شجریان و به سرپرستی لطفی است و در آذر ۱۳۵۸ در دانشگاه ملی اجرا شده که یک اجرا با محتوای انقلابی بوده. جمعیت بسیاری در این کنسرت حضور داشتند و تصنیف معروف سپیده (ایران ای سرای امید) که مربوط به شعری از هوشنگ ابتهاج و آهنگی از محمدرضا لطفی است که در همان کنسرت اجرا شده است. البته در آن زمان گروه به فکر ضبط اجرا نبود و ضبط این اثر به صورت اتفاقی توسط کیوان ابتهاج (پسر هوشنگ ابتهاج) اتفاق افتاد.
وی در سال ۱۳۵۸ دعای ربنا (برخی آیات قرآن که شجریان آنها را با صوت خوانده ) و مناجات مثنوی افشاری را به صورت بداهه و بدون تمرین خواند، ابتدا به قصد این که به هنرجویان آموزش دهد و بهترین را در ماه رمضان برای افطار پخش کنند اما رادیو همان اجرای خودش را پخش کرد و این دعا به مدت سی سال از اصلیترین برنامههای رادیو و تلویزیون در ماه رمضان بود.
در فاصله سالهای دههٔ ۱۳۶۰، شجریان همکاری گستردهای را با پرویز مشکاتیان آغاز کرد که حاصل آن آلبومهایی چون بیداد، آستان جانان، سرّ عشق (ماهور)، نوا، دستان، گنبد مینا و جان عشاق بود. از میان این آثار، آلبوم بیداد به خاطر متأثر بودن محتویات آن از شرایط اجتماعی و سیاسی ایران در اوایل انقلاب و دههٔ ۱۳۶۰ و داشتن حالت اعتراضی بسیار در میان عموم مردم مورد استقبال قرار گرفت.
آلبوم "یاد ایام" که حاصل کنسرت آمریکا در تابستان ۱۳۷۱ بود و این اثر اولین آلبوم منتشر شده از همکاری محمدرضا شجریان با پسرش، همایون شجریان بود. یاد ایام در سال ۱۳۷۴ انتشار یافت. مدتی بعد آلبوم رسوای دل با همکاری گروه آوا منتشر شد.
شجریان در سال ۱۳۷۷، آلبوم شب، سکوت، کویر را با آهنگسازی کیهان کلهر منتشر کرد که بر اساس موسیقی مقامی شمال خراسان با آواز محلی است؛ و در آن برخی سازهای محلی نیز استفاده شدهاند. حاج قربان سلیمانی در این اثر به هنرمندی پرداختهاست.
در سال ۱۳۷۸ موفق به دریافت جایزه پیکاسو و دیپلم افتخار از طرف سازمان یونسکو در پاریس شد. این جایزه هر پنج سال به هنرمندی که برای شناساندن فرهنگ و هنر کشورش میکوشد اهدا میشود. پیش از وی، این جایزه را نصرت فاتحعلیخان خواننده قوالی از پاکستان دریافت کرده بود.
محمدرضا شجریان در سال ۲۰۰۶ نشان موتزارت را از سازمان یونسکو دریافت کردند. محمدرضا شجریان ۲ سال به خاطر آلبومهای "فریاد" و "بی تو بسر نمیشود" نامزد جایزه گرمی شد. جایزه گرمی معتبرترین جایزه موسیقی در آمریکا میباشد. هرساله ۵ کاست از بخش موسیقی کلاسیک برای نامزدی این جایزه معرفی میشوند.
محمدرضا شجریان مبدع چند ساز جدید در موسیقی ایرانی است. وی در اردیبهشت ۱۳۹۰ در نمایشگاه در تهران این سازها را رسماً به نمایش عمومی درآورد. برخی این سازها عبارتند از: صراحی، شهر آشوب، ساغر، کرشمه، سبو و…
یاد استاد مسلم آواز در لحظه لحظه هنر ایران ثبت و ضبط است به قول لسان الغیب :
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما
دکتر شفیعی کدکنی در سال 90 به مناسبت تولد هفتاد سالگی استاد غزلی را با این مطلع سرود:
«بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد
وطن ز نو جوان شود دمی دگر برآورد...»
و هوشنگ ابتهاج (سایه) در وصف او خواند:
«قدسیان می دمند نای ترا
تا خدا بشنود نوای ترا
آسمان پهن کرده گوش که باز
بشنود بانگ ربنای ترا».
یغما گلرویی نیز اخیرا این دو بیتی را به او تقدیم کرده است:
«این مرد راوی دوران است، او رازهای مگو دارد
حلاج حنجره اش میل آوازهای مگو دارد
خیام در نفسش خفته، حافظ به حافظه بنهفته
صدها ترنم طوفانی با سازهای مگو دارد».
اینان شناسنامه ایران هستند.
خدا به شما سلامتی و طول عمر با عزت بدهد.
از تهیه کنندگان این متن هم ممنونم. خدا خیرتان بدهد.
نمیدونم سطح سواد موسیقایی دوستان ما کمه یا به عمد به ترویج بت سازی میپردازند ؟ هر کسی کمی با موسیقی دستگاهی اشنا باشه میدونه که قبل از استاد شجریان افراد مختلفمی برای این موسیقی زحمت کشیدند ، اما هیچکدام خسرو اواز نشدند ، در رابطه با مطرح شدن در کشورهای دیگه هم میتوان از استاد گلپایگانی نام برد ، منتها سلیقه موسیقایی تغییر کرده و چون شخص دیگه ای در این عرصه اجازه خواندن نداشت بالاجبار گوشها به موسیقی استاد شجریان عادت کرد .
سپاس استاد
با تشکر از عصر ایران
هَر بِژی،استاد گیان...
شب با دف ماه، تا سحر رقصیده است
همچون سحر از عطر اذان سرشاری
انگار لب تو را خدا بوسیده است
استاد تولدتان مبارک انشاءا..100 سال زنده باشی
انشااله خداوند صدو بیست سال عمر باعزت نصیب این یگانه مرد کند.
نبود بر سرم اتش میسرم که نجوشم
بفکر بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بویدم نه عقل بماند و نه هوشم
استاد تولدت مبارک
این قبل افراد معرف ایران و ایرانی اند نه شعارهای سیاسی و عملکردهای سیاسی.
سالی که با دیدار تو آغاز گردد
تا تو بخوانی دلبرا تا کوی دلبر
مرغ دلم آماده پرواز گردد
خوانی تو نام بلبل شوریده حالی
چشم عروسان چمن پر ناز گردد
بسیار باید ای صدای آسمانی
تا یک نفر چون حافظ شیراز گردد
بردی دل از ما تا بکی این دلربایی
باید بمیرم تا که یارم باز گردد
خبلی دوست داشتم از نزدیک استاد را ببینیم . ان شالله همیشه سلامت باشند.
افرین به عصر ایران ،افرین به قدر شناسیت .حالمان کمی خوب شد.موفق باشید
همه پیدا و پنهانم ته داری
تولدتون مبارک