۰۳ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ دی ۱۴۰۳ - ۱۶:۲۳
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۱۷۳۳۳
تاریخ انتشار: ۱۱:۲۴ - ۰۶-۰۴-۱۳۹۷
کد ۶۱۷۳۳۳
انتشار: ۱۱:۲۴ - ۰۶-۰۴-۱۳۹۷

شگفت زده شدم (+عکس)

من از دیدن این عکس شگفت‌زده شدم. چقدر ظرفیت مردم این کشور برای شادی و کنار هم بودن بالاست. چقدر ظرفیت این کشور برای شادی محض ( به‌دوراز سایه سیاست و ایدئولوژی ، به‌دور از مرگ بر، درود بر) بالاست.

دکتر فردین علیخواه نوشت:

دو عکسی که در زیر این مطلب می‌بیند مربوط به تماشای مسابقه دو کشور ایران و پرتغال در شهر زیبای لاهیجان است. به‌عنوان یک جامعه‌شناس، ابتدا سریع این عکس‌ها را دیدم و گذشتم ولی بعد از دقایقی مجدداً برگشتم و به آن‌ها خیره شدم. مطمئن نیستم. ولی فکر می‌کنم که تقریبا همه جمعیت شهر لاهیجان در کنار دریاچه زیبای شهرشان جمع شده‌اند تا به تماشای این مسابقه بپردازند.

شگفت زده شدم (+عکس)

من از دیدن این عکس شگفت‌زده شدم. چقدر ظرفیت مردم این کشور برای شادی و کنار هم بودن بالاست. چقدر ظرفیت این کشور برای شادی محض ( به‌دوراز سایه سیاست و ایدئولوژی ، به‌دور از مرگ بر، درود بر) بالاست.

شگفت زده شدم (+عکس)

مدتی قبل آماری در خصوص افسردگی بالای ایرانیان منتشر شد. پرسش آن است که آیا ایرانیان اختلال روانی دارند و خودشان تصمیم گرفته‌اند که افسرده و غمگین باشند؟ درواقع آیا ابزارها ، لوازم و بسترهای شادی فراهم است و آنان به این ابزارها، لوازم و بسترها پشت می‌کنند و به دامان افسردگی و غم پناه می‌برند؟ من فکر نمی‌کنم که این‌طور باشد. ایرانیان به سمت افسردگی هل داده می‌شوند.

در درس « سمینار مسائل شهری » در مقطع فوق‌لیسانس جامعه‌شناسی، چند جلسه درباره نشاط اجتماعی فضاهای عمومی شهری در ایران و شیوه‌های رونق دادن به آن‌ها با دانشجویانم بحث و تبادل‌نظر می‌کنیم. واقعیت آن است که معمولاً وقتی به بیان شیوه‌های رونق دادن به فضاهای شهری در ایران و مرور تجارب جهانی در این خصوص می‌پردازیم درنهایت به دیوار بزرگ و ضخیمی به نام سیاست برخورد می‌کنیم. در همه‌جا سیاست حضور پررنگی دارد. بله دیواری به نام سیاست.

مسئله اصلی کشور ما در خصوص فرهنگ شادی آن است که انتظار و نگاه مسئولان(البته نه همه آن‌ها) از شادی با انتظار و نگاه عموم مردم تفاوت آشکاری دارد. درواقع هرکدام در دو دنیای مختلف سیر می‌کنند. در شادی‌های مردم و در فرهنگ عمومی ایرانیان از دیرباز موسیقی، ریتم، کف زدن، حرکات موزون جزو نمودهای شادی بوده است. این موضوع را در رقص های محلی کشورمان دیده اید. ولی به‌راستی این جمله‌ها را در مقابل کدام مدیر شهری می‌توان به‌آسانی بیان کرد؟ اساساً می‌توان بیان کرد؟ بگذریم.

مشکل کشور ما در خصوص فرهنگ شادی آن است که مسئولان برای مثال به گروه موسیقی« لیان » که تم موسیقی‌شان آهنگ‌های بندری است مجوز می‌دهند که کنسرت برگزار کند. ولی در داخل سالن؛ 15 نفر ناظر می‌گذارند تا مبادا کسی از جایش بلند شود و خودش را تکان دهد! آنان مدام با چراغ‌قوه‌هایشان به حاضران تذکر می‌دهند که خودشان را از حدی بیشتر تکان ندهند. این یعنی آنکه برای مثال من روی یک کاغذ بنویسم 15 ، آن را به شما نشان بدهم و بعد به شما بگویم که لطفاً به این کاغذ خوب نگاه کنید ولی آن را نخوانید! آیا انتظار من منطقی است؟

شاد کردن مردم را نباید فقط به رامبد جوان و جناب خان سپرد! مردم برداشت متفاوتی از شادی دارند. افسردگی و ملالت ملی، نتیجه عدم توجه به این برداشت متفاوت مردم است.

سخن پایانی: به‌راستی دقیقاً به چه دلیلی در ردیف اول جمعیت شهر لاهیجان، مسئولان به این شکل پرطمطراق نشسته‌اند و در مقابلشان وسایل و ابزار پذیرایی چیده شده است؟ چون مسئول‌اند؟ چرا آنان نمی‌توانند خودشان را جزوی از مردم بدانند؟ چرا نمی‌توانند با لباس عادی، صمیمانه و ساده در بین مردم (و نه ردیف اول) بنشینند و بین خودشان و مردم دیوار نکشند؟ چرا در همه موقعیت‌ها به دنبال خدمات و عنایات ویژه‌اند؟ بعد می گویند چرا در ایران ثبت نام کنندگان برای انتخابات شورا ، مجلس یا ریاست جمهوری اینقدر بالاست؟ دلیلش همین عنایات ویژه اصحاب قدرت به خودشان است.

ای‌کاش تهاجم فرهنگی غرب کمی هم متوجه مسئولان کشور ما می‌شد تا یاد بگیرند که با مردم بودن و خاکی بودن یعنی چه. ای کاش.

ارسال به دوستان