سرمقاله نویس روزنامه آفرینش در شماره امروز این روزنامه نوشت:
در سير تحولات و مذاكرات هستهاي اگرچه بيشترين تحريمها و فشارهاي سياسي از سوي آمريكا صورت پذيرفت، اما پس از توافق هستهاي و برجام، بيشترين نگاه گشايشهاي اقتصادي به سمت اروپا بوده است. البته سابقه تجاري و تعاملات مختلف فرهنگي و سياسي ايران با كشورهاي اروپايي بسيار طولاني است اما بيشترين آسيب هاي اقتصادي نيز در اين سالها به سبب سياستهاي غيرمستقل اروپا و دنباله روي از آمريكا بوده است.
به هرحال سياست عالم منافع است و بايد در هر برهه زماني به گونهاي متفاوت براي به دست آوردن آن برخورد كرد. در مقطع كنوني كه در ساحت اجراي برجام قرار داريم، شاهد از سرگيري روابط و تعاملات سياسي و اقتصادي با قاره سبز هستيم. اين دستاورد را بايد از توان ديپلماسي كشور ديد، اما در اجراي مفاد برجام شاهد عدم توازن ميان آنچه امضا شد و آنچه اجرا مي شود، هستيم.
اين عدم تعادل البته باز ميگردد به نوع مخالفتها و عملكرد دوگانه مقامات آمريكايي، چرا كه در حيطه اوراق و اسناد تحريمها لغو شده، اما عدم ثبات سياسي تصميمات در كنگره آمريكا و اختلاف نظرها با كاخ سفيد، موجب دست به عصا بودن شركتها و بانكها و نهادهاي مالي و تجاري براي از سرگيري روابط با ايران گرديده است.
البته اين بي ثباتي سياسي در مواضع سياسيون داخلي كشور نيز قابل مشاهده است و كارشكنيهاي فراواني براي برهم زدن نظم موجود درحال اجراست كه ارتباط با سرمايه گذاران خارجي دچار اختلال گردد.
با تمام اين اوصاف تصويب قطعنامه عادي سازي روابط با ايران از سوي اتحاديه اروپا و پس از آن حضور خانم موگريني مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا در تهران، نشان از تمايل قاره سبز براي افزايش مراودات سياسي، اقتصادي و البته امنيتي دارد.
اما اين موضوع منوط بر عملكرد صحيح ما در عرصه ديپلماسي و صدالبته فراهم سازي بسترهاي داخلي است. هرچقدر مقامات و نهادهاي اقتصادي غرب به ايران رفت و آمد كنند، درحالي كه شرايط براي آنها مساعد نباشد آب درهاونگ كوبيدن است. بايد براي تعادل ميان امضا و اجراي برجام در مقطع فعلي به سمت نقاط مشترك و مساعي منافع طرفين حركت كنيم.
درحال حاضر بحث امنيتي براي اروپا بسيار با اهميت تر از گسترش تعاملات اقتصادي است. تروريسم تا قلب اروپا رسوخ كرده و بيشترين خطرات احتمالي از انجام عملياتهاي تروريستي در كشورهاي اروپايي متحمل است. ضمن اينكه مسئله حقوق بشر از ديرباز براي جوامع غربي از اولويتي جدي برخوردار بوده است.
امروز در منطقه خاورميانه از سوريه و عراق تا يمن و بحرين شاهد ناامنيهاي جدي و بحران حقوق بشرهستيم.
اروپا به اين مطلب پي برده است كه حكومتهاي منطقه هيچ يك به دنبال مبارزه جدي با تروريسم نيستند و اغلب حاميان آنها ميشوند. لذا ايران به عنوان لنگرگاه ثبات و امنيت توان فراواني براي مبارزه و مقابله با تروريسم دارد. وقتي كشوري از امنيت و ثبات برخوردار باشد قطعاً انگيزه مناسبي براي گسترش فعاليتهاي اقتصادي نيز حاصل ميشود.
لذا اينجاست كه بايد از ابزارديپلماسي استفاده كرد، اما بايد از تجارب گذشته همچون همكاريهاي ضد تروريستي ايران با غرب در افغانستان عبرت گرفت و بي مورد توان خود را صرف همكاريهاي بي پشتوانه نكنيم!
با اين اوصاف بايد در مقطع فعلي توان كشور را در چند جهت به كار گرفت. از يكسو با ايجاد و حفظ امنيت داخلي زمينه را براي همكاريهاي اقتصادي فراهم سازيم، از سوي ديگر با همكاري و تعامل با كشورهاي اروپايي مقاصد ضد تروريستي و انگيزههاي حقوق بشري خود را دنبال كنيم، و نهايتاً جايگاه كشور را در مقابل رقبا و دشمنان منطقهاي ارتقا بخشيم تا تجارب نابخردانه گذشته موجب آسيب به منافع ملي نگردد.