آن قدر با من مهربان بودی
که بعد از تو ،
یک لحظه حس کردم
که صد سال است !
تنهایم …
•
•
زندگی ذره کاهیست ، که کوهش کردیم
زندگی نیست بجز نم نم باران بهار ،
زندگی نیست بجز دیدن یار ،
زندگی نیست بجز عشق ،
بجز حرف محبت به کسی ،
ورنه هر خار و خسی ،
زندگی کرده بسی ،
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد ،
دو سه تا کوچه و پس کوچه و
اندازه ی یک عمر بیابان دارد
•
•
درست زمانی که سخت به تو محتاجم
بیا …
آن موقع زندگی هم باشی
بیا …
مرگ هم شده باشی
باز هم بیا …
•
•
نبودنت به جان من رفته ست
همچو نخی در سوزنی
هر چه می کنم
دوختی به رنگ تو دارد ..
•
•
چگونه میتوان گریخت
از پیوند سنگین پرده و تاریکی؟
چگونه میتوان
خاطرِ پنجره را
با یک زندگی دوباره
آشتی داد؟
•
•
هر شبی که تنیده ای بر من
از زمهریر زمستان
مرا هراس نیست
صبح دم
شبیه پروانه
از مطلع یک خواب پیله ای
ناگاه
تا آفتاب نگاه تو پرواز میکنم
•
•
در نی زار
پرنده ای اندوهگین می خواند
گویی چیزی را به یاد آورده
که بهتر بود
فراموش کند .
•
•
اگرچه خواهی رفت اما
نه در ذهنم محو خواهی شد
اما نه در قلبم
من هنوز هر عصر برای تو چای میریزم
هنوز هر شب برایت فال می گیرم
هنوز هم وقتی خوابی می بوسمت
تو می روی
و زندگی دیوانه ها ادامه خواهد داشت
•
•
هر سربازی
در جیبهایش
در موهایش
و لای دکمه های یونیفورمش
زنی را به میدان جنگ میبرد
آمار کشته های جنگ
همیشه غلط بوده است
هر گلوله
دونفر را از پا در می آورد
سرباز
و دختری که در سینه اش میتپد
•
•
باز تابستانه ی آن تن
کبابم کرده است
تشنه ام ،
شهریور لبهات آبم کرده است