روزنامه شهروند نوشت: مردی که 15 روز قبل همسر و دو فرزند خردسالش را به قتل رسانده بود، در گفتوگویی، ماجرا را شرح داد.
15 روز از آن ماجرا میگذرد. از آن روز تلخ و سیاه. روزی که برای زن جوان و دو پسر خردسالش ایستگاه آخر زندگی بود. در یک لحظه همهچیز تمام شد. روزی که نفسهای زن 20 ساله و آرمین و آرین دو ساله و 20 روزه برای همیشه قطع شد. یک جنایت خانوادگی هولناک که پس از درگیری با همسایه فاش شد.
مرد شیشهای به زندگی همسر و فرزندانش پایان داده بود. خانهای در نعمتآباد که به قتلگاه یک خانواده تبدیل شده بود. اجساد در کمد و میان رختخوابها جاسازی شده بود. حالا دیگر دست مرد جوان رو شده بود و او مجبور به اعتراف شد؛ اعتراف به سه جنایت تلخ.
15 روز از آن ماجرا گذشته و حالا مرد شیشهای دستبندی بر دستانش و زنجیری
بر پاهایش روی نیمکت شعبه سوم دادسرای جنایی پایتخت نشسته و به سوالات
بازپرس منافیآذر پاسخ میدهد.
سرش پایین است و کم حرف میزند. در مقابل بیشتر سوالات قاضی سکوت میکند. چهرهاش نشان میدهد که عذاب وجدان دارد و از کارش پشیمان شده، ولی خواستار اعدام است. دوست دارد خودش هم هرچه زودتر بمیرد تا پیش زن و بچهاش برود. از جواب دادن به سوالات فراری است و میخواهد هرچه زودتر از این جلسات بازجویی خلاص شود. حرفی درباره اینکه چرا فرزندان خردسالش را به قتل رسانده نمیزند.
این مرد جوان در گفتوگو با «شهروند» جزییات ماجرای این جنایتهای هولناک را تشریح میکند:
چند وقت بود که ازدواج کرده بودی؟
پنج سال.
کجا با هم آشنا شدید؟
در یکی از روستاهای هشتگرد با همسرم آشنا شدم و با او ازدواج کردم.
زمانی که ازدواج کردی اعتیاد هم داشتی؟
من پیش از ازدواجم همه نوع موادی میکشیدم. اعتیادم شدید بود و نمیتوانستم ترک کنم. ولی بعد از ازدواج بهخاطر همسرم ترک کردم و دیگر مثل قدیم مواد نمیکشیدم. ولی بعد از مدتی دوباره شروع کردم به شیشه کشیدن.
با همسرت اختلاف داشتی؟
در این سالها که با هم زندگی میکردیم، اختلاف زیادی نداشتیم، تا اینکه سر موضوعی به باجناقم بدهکار شدم. بعد از آن زندگی ما به هم ریخت و هر روز با همسرم دعوا میکردم. همیشه با هم درگیر بودیم و یک روز خوش هم نداشتیم.
چرا به باجناقت بدهکار شدی؟
سر موضوعی با او دعوا کردم و با چاقو مصدومش کردم. برای همین باید مبلغ 60 میلیون تومان به او دیه میپرداختم، اما من که این پول را نداشتم، برای همین همیشه با خانواده همسرم سر این موضوع درگیر بودم.
چرا با باجناقت درگیر شدی؟
چون پشت سرم حرفهای نامربوطی زده بود و همیشه اذیتم میکرد. برای همین یک سال و نیم پیش، یک روز به سراغش رفتم و علت این حرفها را پرسیدم. ما آن روز با هم درگیر شدیم که من با چاقو ضربهای به پهلوی باجناقم زدم.
دلیل درگیریات با همسرت چه بود؟
بعد از این موضوع مادرزنم و همسرم مرتب به من فشار میآوردند که باید پول دیه باجناقم را بپردازم. هرچه به آنها میگفتم پول ندارم، فایدهای نداشت. مادرزنم همیشه به خانه ما زنگ میزد و دعوا راه میانداخت. او به همسرم میگفت که مرا مجبور به جور کردن پول دیه کند. من هم این پول را نداشتم. برای همین با همسرم درگیر شدم.
از روز حادثه بگو؟
آن روز باز هم سر همین موضوع با همسرم درگیر شدم. همسرم دوباره به من گفت که باید پول باجناقم را پرداخت کنم. اما من که این پول را نداشتم، برای همین دوباره دعوایمان شد. وقتی درگیری بالا گرفت، من رفتم و شیشه کشیدم. همسرم بیخیال این موضوع نمیشد. من هم که شیشه کشیده بودم و در حالت طبیعی خودم نبودم، به سراغش رفتم و او را کشتم.
بعد چه شد؟
بعد از آن به سراغ دو فرزند خردسالم رفتم و آنها را هم خفه کردم. پسر بزرگترم داشت بازی میکرد که او را کشتم. پسر کوچکم هم در خواب بود که خفهاش کردم. خودم هم نمیدانم چرا، ولی کنترلی بر رفتارم نداشتم و هیچکدام از کارهایم دست خودم نبود.
چرا بعد از قتل با همسایهات درگیر شدی؟
بعد از جنایت، پنجرهها را باز کردم و فریاد زدم که همسر و فرزندانم را کشتهام، اما کسی باور نمیکرد. همان لحظه احساس کردم که دزد به خانه همسایه آمده، برای همین به طبقه پایین رفتم و بعد از در زدن با همسایهام درگیر شدم.
چرا به قتل اعتراف نمیکردی؟
من بعد از اینکه به خاطر درگیری با همسایهام دستگیر شدم، در کلانتری به مأموران هم گفتم که همسر و فرزندانم را کشتهام ولی هیچکدام اهمیتی به حرفهایم ندادند. کسی باور نمیکرد که من این کار را انجام داده باشم و همه تصور میکردند که توهم زدهام.
از خانواده خودت خبر داری؟
مادرم فوت کرده ولی از پدر و برادرهایم هیچ خبری ندارم. خیلی وقت است که آنها را نمیدیدم.
پیش از دستگیری شغلت چه بود؟
رنگکار مبل بودم.
پشیمانی؟
پشیمان که هستم ولی دوست دارم هرچه زودتر اعدام شوم و به جمع خانوادهام بپیوندم. من حتی بعد از قتل میخواستم خودم را هم دار بزنم اما نتوانستم. الان هم تنها درخواستم این است که اعدامم کنید تا پیش زن و بچهام بروم و همه خانواده با هم مرده باشیم. من تحمل این زندگی را نداشتم و الان هم با این وضع نمیتوانم آرامش داشته باشم.
با ادعاهای این متهم، بازپرس منافیآذر از شعبه سوم دادسرای جنایی پایتخت، این پدر و همسر جنایتکار را برای تشخیص سلامت روان به پزشکی قانونی معرفی کرد.