عصر ایران؛ جعفر محمدی - بزرگ ترین جفایی که می توان در حق امام حسین (ع) روا داشت این است که تمام زندگی اش را به کنجی گذاریم و حسین(ع) را مردی بدانیم که در صبح عاشورا طلوع کرد و در ظهر آن روز غم انگیز، در گودال قتلگاه به خون خود غلتید.
این تصویری است که اغلب ما شیعیان از حسین(ع) ترسیم می کنیم و با دیروز کربلا و دیروزهای عاشورا، کاری نداریم. گو این که تنها چیزی که لازم است درباره حسین(ع) بدانیم، قدرت جنگندگی و شجاعتش ، شدت مظلومیت و تشنگی اش و نحوه شهادتش است و دیگر هیچ!
حسین (ع) ، اما نه نیمروز که 57 سال در این دنیا زیست و به روایت تاریخ، در تمام این سال ها، حفظ نفع عمومی جامعه اسلامی، مهم ترین دغدغه اش بوده است و در این مسیر ، صلح را همواره بر جنگ مقدم می داشته و البته آنقدر شجاعت داشته است که هر گاه چاره ای جز جنگ نبود، دست به شمشیر ببرد و جهاد کند:
حفاظت از خلیفه سومامام حسین(ع)، برای جلوگیری از جنگ و اختلاف در میان امت اسلام ، زمانی که معارضان، خانه خلیفه سوم را محاصره کرده بودند و قصد جان او را داشتند، به دستور امام علی(ع) به همراه برادرش امام حسن(ع) راهی خانه او شد تا حفاظتش کند و جلوی خلیفه کشی را بگیرد. این در حالی است که بر اساس اعتقادات شیعه، خلافت، حق پدرش حضرت علی(ع) بود. با این حال حسین (ع) ، صلح میان امت اسلام را ارحج بر سایر مسائل می دانست و تا آخر برای حفظ جان خلیفه سوم کوشید.
همراهی با برادر در صلحوقتی امام حسن محتبی(ع) با معاویه صلح کرد، گروهی از شیعیان به نزد امام حسین(ع) آمدند و خواستار مخالفت ایشان با این مصالحه و تقابل با معاویه شدند ولی ایشان از صلح برادرش با معاویه حمایت کرد و به همراه برادر در مدینه ساکن شد.
ماجرای دفن برادر
وقتی امام حسن مجتبی(ع) به شهادت رسید، طبق وصیت اش خواستند ایشان را در جوار مزار پیامبر اسلام(ص) دفن کنند. با این حال، امویان و دشمنان اهل بیت مانع این کار شدند و حتی کار به تیرباران پیکر مطهر امام حسن(ع) کشید به حدی که کفن خونین شد.
امام حسین(ع) برای جلوگیری از خونریزی بین مسلمانان، از اجرای وصیت برادر منصرف شدند و ایشان را در بقیع دفن کردند.
وفا به صلحنامه پس از شهادت امام حسن(ع)بعد از شهادت امام حسن مجتبی(ع)، معاویه - طرف قرارداد صلح - همچنان در قید حیات بود. بین شهادت امام حسن(ع) و مرگ معاویه ، بیش از 10 سال فاصله بود و امام حسین(ع) در تمام در این سال های طولانی، برغم آن که حق خلافت داشت و حتی کوفیان نامه ای به او نوشتند که برای قیام علیه معاویه آماده اند، به احترام صلحی که شده بود، علیه معاویه قیام نکرد.
خروج از مکه برای جلوگیری از خونریزی و هتک حرمت حریم امن الهیبعد از مرگ معاویه و روی کار آمدن یزید، چون فشار بر امام حسین(ع) برای بیعت تشدید شد و بیم آن می رفت که مزدوران یزید با نقض حریم امن الهی در مکه خون به پا کنند، امام حسین(ع) قبل از اتمام موسم حج مکه را ترک کرد و راهی کوفه شد.
در کربلا تا قبل از عاشورا در بحار الانوار ذکر شده که امام حسین(ع) در روز هشتم محرم سال 61 مردی از یاران خود بنام عمرو بن قرظه را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند.
شب هنگام امام حسین(ع) با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند. امام حسین(ع) به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود عباس و فرزندش علي اكبر را نزد خود نگاه داشت. عمر بن سعد نیز فرزندش حفص و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص كرد.
در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سئوال امام حسین(ع) كه فرمود: آیا مي خواهی با من مقاتله كنی؟ عذری آورد. یك بار گفت: مي ترسم خانه ام را خراب كنند! امام حسین(ع) فرمود: من خانه ات را مي سازم. ابن سعد گفت: مي ترسم اموال و املاكم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی كه در حجاز دارم. عمر بن سعد گفت: من در كوفه بر جان افراد خانواده ام از خشم ابن زیاد بیمناكم و مي ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند.
حضرت هنگامی كه مشاهده كرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمي گردد، از جای برخاست در حالی كه مي فرمود: تو را چه ميشود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد.
در کتاب ارشاد شیخ مفید بیان شده است که، پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه ای به عبیداللّه نوشت و ضمن آن پیشنهاد كرد كه حسین(ع) را رها كنند چرا كه خودش گفته است كه یا به حجاز برمي گردم یا به مملكت دیگری مي روم.
عبیداللّه در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، شمر بن ذی الجوشن سخت برآشفت و نگذاشت عبیداللّه با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت كند.
(منبع:مهر؛وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی)
به راستی اگر شمر خباثت نمی کرد و امام و اصحاب و خانواده اش از کربلا بر می گشتند، عزت نداشتند؟ قطعاً که داشتند چرا که حسین(ع)، تمام 57 سال زندگی اش را عزتمندانه زیسته بود و عزت حسینی، فقط محصول کربلا و عاشورا نبوده است.
امام حسین (ع) همان گونه که سال ها برای حفظ صلح و منافع عمومی امت اسلام صلح و سکوت و گفت و گو را برگزید اما آنقدر شجاعت داشت که اگر روزگاری پیمان صلح نقض شد و گفت و گوها فایده ای نداشت، سکوت نکند و جان خود عزیزترین هایش را فدا کند.
حادثه کربلا ، زمانی به وقوع پیوست که تمام راه های مسالمت آمیز با عناد و لجاح بدنامانی مانند شمر و عبیدالله بسته شدند و تنها دو راه باقی ماند، یا تأیید حکومت یزید یا جهاد و شهادت ؛ و حسین (ع) این دومی را برگزید.
مروری بر زندگی 57 ساله امام حسین(ع) که در سراسر آن تدبیر، انسان دوستی، وفای به عهد، صلح خواهی و البته شجاعت و جهاد و نهایتاً شهادت بود، می تواند نگاه ما به آن نیمروز آخر را بسیار پرمعناتر و پرمفهوم تر سازد.
این گونه است که درخواهیم یافت که "عزت" ، قله ای است که راه های متعددی برای رسیدن به آن وجود دارد، گاهی باید مذاکره کرد، گاه حتی با معاویه نیز باید که صلح کرد، گاهی درخواست قیام مسلمانان را رد کرد و گاه در اوج غربت، تن به شمشیر سپرد. دیدن این آخری و ندیدن آنچه گذشت، تحلیل نادرست از مفهوم "عزت" است و جفای مستمر به حسینی(ع) که 57 سال زندگی کرد ، نه نیم روز.
اینهمه کتاب ،یکی شو بخون عزیزم
خداوند بینش حسینی به همه مسلمانان بدهد، که در این بینش هم آرامش هست، هم شور.
اما متاسفانه ما شیعیان بیشتر شور حسینی را میبینیم.
حال آدم بهم می خورد ازین سخیف نویسی...
وقتی کم میارید رویه تون همینه.
امیدوارم در آن روز این حرفهایت یادت باشد
ولی نویسنده جوری بیان کرده که انگار امام حسن (علیه السلام) از بین چندین گزینه صلح رو انتخاب کردن!! که حقیقت نداره با توجه به تاریخ شیعی.
مطمئنا این نظر با توجه به شناختی که از آزادی بیان عصر ایران دارم منتشر نمیشه، ولی همین که خود نویسنده این نظر رو بخونه کفایت میکنه.
ممنون
نوشتار بسیار خوب و بجا بود اگر به تمامی ابعاد زندگانی پیامبر و ائمه نگاه و توجه داشته باشیم قطعا امروز شاهد این همه اختلاف و برادر کشی در جهان اسلام نخواهیم بود
پاسخ درقالب این کامنت برای احترام به شماست
متوجه نگاهتان به این موضوع و ارتباط آن با وقایع همه عصرها میشوم بیاد بیاورید حرکت امام با اهل بیت شان فراتر از یک تصمیم منحصر به زمان خودشان است که با اجازه ابن زیاد و عمر سعد برای بازگشت از حادثه کربلا جلوگیری شود بیاد بیاورید تصمیم امام برای بازگشت منطقی بنظر نمیرسد . بازگشت به کجا ؟ حرکت مجدد به حجاز یا ایران ؟ پس مسئولیت امام که یک مسئولیت تاریخی است و در جامعه شناسی رهبری انباشت نقشهایی است که به او محول شده است و زمان ایفای آن فرا رسیده چه زمانی است ؟ نقشی که همه یاران و اعضای خانواده برای ایفای آن آموزش دیده اند. حرکت امام نه پاسخ به نامه هایی اهل کوفه که پاسخ به انتظار گذشتگان و آیندگان است . تا تفاوتها آشکار شود. برای این انتظار تاریخ په پاسخی وجود دارد ؟ چه حجتی آشکارتر از بی پروایی یزید در انجام ظلم و گناه ومسخ حقیقت دین در مقام خلیفه جهان اسلام وجود دارد.
فهمیدی چی نوشتی؟؟؟؟
من هم قبلا برام سوالات زیادی پیش امده بود که چند کتاب رو مطالعه کردم اینکه عصر ایران کمی ما رو به خودمان بیاورد تا در مورد ائمه کمی تفکر کنیم جالب هست ولی بهتر است که در مورد واقعه کربلا بیشتر فکر کنیم تا ببینیم که این واقعه شاید از زمان امام حسن ع با اون همه مظلومیت شروع شد ودر عاشورا به اوج خود رسید
قضیه معاویه با یزید فرق دارد و این همین چیزی است که مبنای قیام امام حسین و صلح امام حسن است که این مطلب درکی از این ارائه نکرده است متاسفانه
اميدوارم كوته بينان و كوته فكران ظاهربين و ساده انديش بخوانند اين مطلب را و بدور از تعصب و بدون پيش داوري در آن تعمق و تفكر كنند. كه يك ساعت تفكر برتر از هفتاد سال عبادت است.
فقط:
السلام و علی الحسین،و علی علی بن حسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.......
جناب محمدی،لطفا نکته زیر را مورد توجه قرار دهید:
صلح در مقابل فساد است.نه در مقابل جنگ
اصلاح در مقابل افساد است.همینطور مصلحت در مقابل مفسدت
از اینرو امام حسن وامام حسین،هردو اصلاح گرند در مقابل افساد
جنگ در مقابل آشتی است.حرب در مقابل سلم...
شما در مطلبتان،این دو را خلط کرده اید.
باسپاس