عصر ایران - هر چند خبر درگذشت سیروس فاطمی یگانه فرزند وزیر شهید امور خارجه دولت ملی دکتر محمد مصدق در لندن منتشر شده و صبح روز بعد از وقوع (شامگاه 22 خرداد 1394) در رسانه ها هم انعکاس یافت اما به جز تاسفی که به خاطر مرگ هر چهره مشهور یا منتسب به یک شخصیت نامدار یا از دوستان وبستگان و آشنایان پدید می آید در این مورد خاص چند نکته دیگر نیز قابل اشاره است:
اول این که تقریبا همه عمر فرزند مردی که تمام عمر خود را با عشق به ایران گذراند در خارج از این سرزمین سپری شد و انتقال پیکر و خاک سپاری در وطن از عمق این تلخی نمی کاهد.
سید حسین فاطمی روزنامه نگار و فعال سیاسی بود و به معاونت نخست وزیری و وزارت امور خارجه در دولت مصدق رسید و در 19 آبان 1333 در حالی که یاخته یاخته وجود او از عشق به این سرزمین و رهبر نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران لبریز بود در برابر جوخه آتش قرار گرفت.
با این ضربه سنگین عجیب نبود که همسر او (خانم پریوش سطوتی) همراه فرزند خردسال به اروپا بکوچد و 25 سال گذشت تا انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید و نام مصدق بر بزرگ ترین خیابان ایران و تهران نشست به جای پهلوی؛ همان که مصدق را سرنگون کرده بود و نام فاطمی بر پیشانی خیابان مشهور دیگری به جای آریامهر. آریامهر هم لقبی بود که شاه برای خود ابداع کرده بود تا هم از نژاد آریا نشان داشته باشد هم از آیین مهر!
آریامهر اما با تقاضای استیناف درباره صدور حکم اعدام فاطمی موافقت نکرد و از یاد نبرد که سال قبل و در فاصله 25 تا 28 مرداد 1332 فاطمی در روزنامه اش- باختر امروز- تیتر زده بود: «دربار، جای زنان بدکار» و اگر هم شاه می خواست فاطمی را عفو کند خواهر دوقلویش – اشرف- اجازه نمی داد. چه، با تمام وجود از فرزند سید نایینی متنفر بود.
پس از انقلاب نام خیابان آریامهر به دکتر سید حسین فاطمی تغییر یافت و پس از حذف ملی ها از حاکمیت در سال 60 و با این که نام خیابان مصدق تغییر کرد نام فاطمی اما باقی ماند. از شگفتی ها یکی این است که در تمام ایران یک کوچه هم به نام مصدق نیست اما نام وزیر خارجه اش باقی است. هر چند که فاطمی یک بار نیز با تیر یک نوجوان 15 ساله عضو فداییان اسلام مجروح شده بود . نهایت این بود که در برخی دوره ها شهرداری تهران عنوان «شهید» را از خیابان برداشته است.
سال 58 فرزند فاطمی نزدیک 30 سال داشت و اگر بازمی گشت مانند احسان شریعتی که در آستانه 20 سالگی بود یا بابک تختی نوجوان روی دوش مردم قرار می گرفت اما رابطه سیروس فاطمی با ایران و سیاست تقریبا بریده بود و شگفتا که درس حقوق خوانده و تازه وکیل هم شده بود.
نکته دوم این که اگر در سال 58 بابک تختی بود تا یاد جهان پهلوان را زنده نگاه دارد اما کمتر کسی می دانست که از دکتر فاطمی هم یادگاری بر جای مانده و البته امروز همان بابک هم که نویسنده و مترجم است در ایالات متحده روزگار می گذراند.
جالب این که اکنون نیز دو تن با نام های غلامرضا تختی و حسین فاطمی در این کره خاکی زندگی می کنند که یکی نواده جهان پهلوان است و دیگری نواده وزیر خارجه شهید و هر دو گرچه با نام نیای نیک نام خود شناخته می شوند اما در ایران زندگی نمی کنند و شهروندان آمریکا و انگلستان اند.
انتخاب محل زندگی حق هر انسانی است اما باور کنید قبول این واقعیت که فرزند تختی یا فاطمی که یک لحظه از یاد ایران فرونمی کاستند دور از این سرزمین زندگی می کردند و می کنند دشوار است.
در این میان اتفاق دیگری هم رخ داد که انگیزه سیروس فاطمی را برای بازگشت، بیشتر منتفی کرد. مادر او به دعوت شورای ایرانیان خارج از کشور به ایران دعوت شد اما عملا و بی آن که خود بداند یا بخواهد در یک پروژه تبلیغاتی قرار گرفت که دولت قبل تدارک دیده بود و اقامت طولانی مدت خانم پریوش سطوتی در سوییت های یک هتل گران قیمت در تهران به خرج دولت ایران شایبه برانگیز دانسته شد تا جایی که 20 روز به زندان افتاد تا مشخص شود چه ارتباطاتی داشته است.
دکتر سید حسین فاطمی در بهار 1329 ازدواج کرد و بعد از کودتای 28 مرداد 1332 در اختفا بود تا لو رفت و در آبان 1333 اعدام شد. یعنی بعید بود که سیروس فاطمی خاطره ای از پدر داشته باشد و شاید خانم سطوتی به عمد او را از کودکی در مسیری دور از سیاست و رخدادهای ایران قرار داد و به این خاطر سیروس هم هیچ گاه نخواست یا نتوانست دریابد که فرزندِ کیست . اما نام «حسین» که برای فرزند خود انتخاب کرده بود نشان می داد یاد پدر را فرونکاسته بود. (دو فرزند او - نواده های فاطمی - با نام های حسین و ناتالی به یادگار مانده اند).
سیاهه مفاخر ایران که خود یک لحظه دور از ایران نمی توانستند زندگی کنند اما فرزندان و یادگاران شان دور از وطن زندگی می کنند محدود به این چند نام نیست و زمانه هم تغییر یافته اما یک لحظه تصور کنید غلامرضا تختی و حسین فاطمی با همنامان و نوادگان خود مواجه شوند که خاطره ای وشناخت چندانی از ایران ندارند.
سیروس فاطمی تقریبا همه عمر دور از ایران زیست و شاید تنها پیکر او در ایران آرام گیرد. او دو برابر پدر خود در این دنیا زیست و همین که از نام پدر نانی در تنور سیاست نپخت و خدشه ای به اعتبار پدر وارد نکرد کافی است اما انسان افسوس می خورد که چرا رشته پیوند او با این خاک گسسته شده بود.
زبان در نیام و افسوس بر لب.
کتاب بسیار خوبیه
این جملاتت من و کشته عصر ایران!
b