محسن مؤاخذ - یکی از اهداف ضمنی طرح سهمیهبندی بنزین که در سال 1386 انجام شد، ساماندهی خدمات حمل و نقل عمومی و جلوگیری از ورود خودروهای متفرقه به شغل مسافرکشی بود.!
در ابتدا به نظر میرسید با اختصاص بنزین سهمیهای لازم به تاکسیها و آژانسها، عملا این شغل برای مسافرکشان آزاد از صرفه خارج شود و از سوی دیگر قرار بود دولت با منابع حاصل از صرفهجویی در مصرف بنزین و افزایش قیمت آن، سرمایهگذاریهای مولد انجام دهد و با بالا بردن نرخ مشارکت اقتصادی، اشتغال پایدار ایجاد کند.
اما از آنجا که دولت به این عهد پایبند نبود و در آن زمان خرید خودرو با فرمول لیزینگ و پرداخت اقسط آن با مسافرکشی یکی از بهترین راههای رهایی از بیکاری بود، چنین نشد و بهجای اینکه کرایهتاکسیها، نرخ مسافرکشان آزاد را تعدیل کند، کرایه خودروهای شخصی در تعیین نرخ تاکسیها تأثیرگذار شد!
در محاسبه کرایه خودروهای شخصی نیز بیش از آن که هزینه سوخت و نگهداری خودرو با درصد سود متعارف لحاظ شود، مشکلات مالی صاحب خودرو و گاهی نیز برخی سودجوییها تعیینکننده است.
اما در بازار رهن و اجاره مسکن نیز چنین است و بسیاری از صاحبخانهها از آنجا که تنها منبع درآمدشان از محل اجاره دادن واحد مسکونی است و در بعضی موارد از روی سودجویی، بدون توجه به ثبات نسبی قیمت مسکن، تورم سالانه و گاه ماهانه را (آن هم بر اساس استنباط شخصی و نه نرخ تورم رسمی) در تعیین نرخ کرایهخانه لحاظ میکنند.
در سالهای گذشته، برخی موجران در مصاحبه با رسانهها مبنای تعیین نرخ اجارهبها را نرخ سود بانکی عنوان میکردند و میگفتند که اگر مبلغ رهن را در برخی بانکها و مؤسسات مالی و اعتباری سرمایهگذاری کنند از 27 درصد سود بهرهمند میشود و بر این اساس اجارهبهای دریافتی باید این مقدار سود را تامین کند.
اما امسال نیز که نرخ سود بانکی کاهش یافته است، همان موجران افزایش کرایهخانهها را واکنش جبرانی بازار مسکن به کاهش نرخ سود بانکی عنوان میکنند!
و این یعنی بعضیها برای سودجوییهای بالاتر از حد انصاف، فقط دنبال بهانهاند و خود بانی تورم مضاعفاند.
مطلب را با ذکر داستانی از «ژان دو لافونتن» به پایان میبریم:
گرگی بالای رودی به خوردن آب مشغول بود و گوسفندی را دید که پایین همان رود آب میخورد. گرگ به گوسفند گفت: «حال که پوزه در آب کرده و آب شرب مرا آلوده میکنی، ناچارم که تو را بدرم و از میان بردارم!» گوسفند پاسخ داد: «جناب گرگ! آب از بالا به پایین جاری است، پس خیالتان راحت باشد که پیش از شما دهان من به آب نمیرسد و منم که پسماند آب نیمخورده شما را با افتخار مینوشم.» گرگ فریاد کشید: «یعنی میخواهی بگویی من نادانم و تو داناتری؟! حقا که مستحق دریدنی!» پس گرگ، گوسفند را درید و خورد!