* لطفا سابقه شكلگيري و جمعآوري اموال خاندان پهلوي را توضیح بدهید.
قبل از روي كار آمدن پهلوي، قاجار بودند و هزار فاميل با آمدن پهلوي فقط شاه عوض شد و آنها ماندند با ثروت كلان خود. رضاشاه هم يك ولع تمام نشدني نسبت به مصادره و بدست آوردن اموال داشت و حال آنچه در بنياد پهلوي با عنوان وقف جمع شده بود كه از نظر حضرت امام باطل بود. فقط در شمال كشور 32 هزار نفر مدعي مالكيت اموال بودند يعني وقتي رضاشاه از تهران حركت كرده و از مازندران بازديد داشته هر چه اموال مرغوب در مسير بوده يا مجبور بودند به ثمن بخس بفروشند يا اينكه به زور گرفته ميشود لذا وقتي بنده سال 68 وارد بنياد شدم يك دعاوي كه وجود داشت شكايت 32 هزار نفر از سراسر خطهي شمال بود كه آنها ادعا ميكردند البته از زمان رضاشاه 50 تا 60 سال گذشته بود كه ما به دستور آقا هيأتهايي را مأمور كرديم تا مشكلاتشان حل شود اما آنچه در زماني كه بنده وارد بنياد شدم از اموال خاندان پهلوي مطرح بود مثلاً يك بانك عمران، سهام خيلي از بانك اكثر هتلها ی معروف مثل استقلال، آزادي، هيلتن، كينز در ونك، عالي قاپو اصفهان شركت كشتيراني آريا شركت هواپيمايي آسمان و ... متعلق به خاندان پهلوي بود شمس خواهرشاه بزرگترين باغ ايران در مهرشهر 300 هكتارو در جاده قزوين باغ 1000 هكتاری يا در شمال شركت دشت ناز كه بزرگترين مركز توليد مركبات براي شاه بود.
* جريان تبديل بنياد پهلوي به علوي و مستعضفان را در بعد از پيروزي انقلاب توضيح بفرمائيد؟
با حكم حضرت امام
ابطال وقف صادر شد چرا که اين اموال مال شاه
نبوده كه بتواند وقف كند و اموال بنياد پهلوي با عنوان بنياد علوي تحت نظارت بنياد
قرار گرفت. بنياد پهلوي زمينهاي زيادي داشت كه تحت عنوان شركت اداره ميشود و جزء
اموال بنياد مستضعفان شد هر چه كه در بنياد پهلوي بود در بنياد علوي قرار گرفت و اموالي
كه مال خاندان سلطنتي بود و جدا از بنياد پهلوي بود نيز مصادره شد و از ابتدا به نام
بنياد تغيير شكل يافت.
* سازوكار بنياد مستضعفان به چه شكلي است؟
بنياد تنها از اموال شاه و بستگان او نبود مطابق فرمان امام يك مشخصاتي را دادند كساني كه از خاندان پهلوي يا از قبل آنها داراي ثروت شدهاند اين ثروتها مال مردم است و بايد برگردد و در يك مركز با عنوان بنياد مستضعفان نگهداري شود و به محرومين كمك شود كه غير از خاندان سلطنتي اكثر كساني كه با شاه مرتبط بودند مصادره و ابتدا در اختيار بنياد و از يك تاريخي بخشي براي بنياد شهيد و از تاريخي بخشي براي كميته امداد و بنياد 15 خرداد كه اين چهار تا ظرف يكي دو سال شكل گرفتند و بعد هم ستاد اجراي فرمان امام شكل گرفت که آنجا زير نظر ولي فقيه است و ستاد اجرايي ميشود. بنياد مستضعفان عبارت از اموال شاه و همهي آنهايي كه براساس فرامين دادگاه انقلاب مصادره شد.
* ضرردهي شركتهاي بنياد و عدم سودرساني آنها به علت سوءمديريت به چه شكلي ميباشد؟
وقتي بنده وارد بنياد شدم چهارده سال پيش 800 و اندي شركت بود كه ما آن را تبديل كردم به چهارصد شركت بقيه را منحل كرديم چرا كه موضوعيت و ضرورت نداشتند البته بعد از بنده بيش از 200 شركت ديگر نيز واگذار يا منحل شد چرا كه فقط بحث ضرردهي نبود و استدلال اين بود كه بنياد كارهاي كوچكي كه مردم ميتوانند انجام دهد را ورود پيدا نكند لذا برخي فروخته شد در حال حاضر بنياد كمتر از 200 شركت دارد كه هيچكدام ضررده نيستند و نسبتاً خوب هستند و محل درآمد بنياد هم سوديايست كه بدست مي آورند. بنده بنياد را به چند سازمان تقسيم كردم. سازمان كشاورزي، صنايع و معادن، بازرگاني، عمران و ساختماني و اموال و دارييها و سياحتي و زيارتي كه بعد از ما تبديل شدند به شركتهاي مادر تخصصي از نظر مديريت روز به روز بهتر اداره ميشود در حال حاضر بنده عضو هيأت امنا هستم بنیاد به سمت كارهاي بزرگ مثل كارخانههاي برق و نبرد حركت كرده.
* شما فرموديد سال 68 وارد بنياد شديد، از بدو پيروزي انقلاب تا 68 توسط چه اشخاصي اداره ميشد؟
بنياد از اول زير نظر حضرت امام و بعد هم زير نظر مقام معظم رهبري است ، امام در زمان نخستوزيري آقاي رجايي بنياد را گذاشتند زير نظر نخستوزير و رئيس بنياد هميشه معاون نخست وزير بود.
وقتي شهيد رجايي شهيد
و آقاي موسوي نخستوزير شد تا رحلت حضرت امام بنياد زير نظر نخست وزير بود كه سمت معاونت
داشت بعد از رحلت حضرت امام و رهبري حضرت آقا ايشان اين ارتباط را لازم نديدند و الان
بنياد در 24 سال گذشته زير نظر دفتر ايشان مشغول به فعاليت است اولين رئيس بعد از امام
بنده بودم و بعد جناب فروزنده كه 14 سال است رياست دارند.
* آيا همه ثروت خاندان پهلوي در اختيار بنياد بود؟
نه همهي ثروت دستبنياد نماند در سال 58 با يك مصوبه دولت موقت صنايع را ملي كردند يعني آن عدهاي هم كه اموالش مصادره نبود و صاحب كارخانه بودند اموالشان ملي شد و در آن ملي شدن كارخانجاتي كه همه يا اكثريت سهامش تعلق به بنياد داشت دست دولت افتاد مثل كشتيراني آريا، هواپيمايي آسمان، ايران خودرو و... مثل خيلي از كارخانههاي بزرگ ديگر لذا همه آن ثروت عظيم كه براي مردم مطرح است يك قسمت اعظم در اختيار دولت است و به بنیاد ملحق نشده است.
* بنياد اقدامي براي برگرداندن اموال انجام داده؟
در زمان بنده مصلحت
نشد كه اقدام شود وليكن در حال حاضر كه دولت وضع ماليش خوب شده بنياد دارد مذاكره ميكند
چون حكم امام است كه اين اموال بايد در جاي ديگري باشد و متعلق به دولت نيست به دنبال
بازپسگيري حق بنياد هستند.
* علاوه بر اموال داخل اموال خارج شده پيگيري شد؟
بخشي از داراييهاي آنها مثل كاخ شمس پهلوي در اسپانيا يا سهام يكي از راهآهنهاي آمريكا را می دانیم اما در داخل ما مستنداتي پيدا نكرديم وليكن در دو سال آخر مبالغ زيادي به شكل ارز از كشور خارج شده که از طريق دولتهاي وقت اقدام ولي پاسخي گرفته نشد.
· آیا خاطره جالبی که مرتبط باشد دارید؟
خاطره ای از پست فطرتي پهلوي ميگويم نزديك كاخ سعدآباد يك كوچه بود كه وقتي وارد ميشدي آنجا را غيرقابل سكونت و فقيرانه ميديدي و خانهها 40 تا 50 متري كه كارمندان و باغبانان آنها آنجا زندگي ميكردند در زمان مديريت بنده هنوز بودند براي بازديد كه رفته بودم يك پيرمردي را ديدم كه باغبان بود در گلخانه مخصوص كه انواع ميوههاي ناياب مثل آناناس، انبه، موز و ... را آنجا عمل ميآورند باغبان ميگفت هيچ كس غير از خاندان سلطنتي حق نداشت از ميوهها استفاده كند يك روز من يك موز تقريباً لكي را آوردم دادم به بچههاي كارگرها يكي از آنهايي كه از طرف دربار بودند موز را گرفتند و له كردند و گفتند تو نميداني كه كسي به جز خاندان سلطنتی نبايد از اين ميوهها بخورد دیگر مربوط به
مسابقهي ايران اسرائيل بود كه ما رفتيم بازي را بر هم بزنيم كه اينكار انجام شد و دستگير شديم بازجوي ما گفت شما چه كرديد بنده گفتم من غير از مرگ بر اسرائيل و مرگ بر موشهدايان چيزي نگفتم محكم به گوش من زد و گفت موشهدايان روح من است و تو به روح من اهانت كردي و جملهاي گفت كه قابل چاپ نميباشد. ديگر اينكه وقتي زندان بودم هم پرونده ای بنده برادر ايراني مبارز در لبنان بود آمده بود ايران و من او را مخفي كرده بودم. يك روز آمدند بنده را سوار ماشين زنداني كردند. مينيبوسهايي بود كه شيشه نداشت و دستبند ميزدند و من را بردند پادگان عشرتآباد آنجايي كه نيروي هوايي سپاه است آنجا مستشاري آمريكا بود كه درون پادگانهاي نظامي ما بود من را كه بردند داخل در اتاقي كه دو افسر آمريكايي ميخواستند سوال بپرسند افسران آمريكايي يكي سرگرد بود و ديگري سروان. افسرهاي ايراني يكي سرهنگ بود و يكي سرتيپ. اين دو افسر عالي رتبه ايراني مرتب سلام ميدادند به آمريكائيها و سوالاتي از من ميپرسيدند كه من خبر نداشتم وقتي تمام شد آن سرهنگ ايراني به من گفت شما چرا كاري ميكنيد كه به اين روز بيفتيد چرا كه آثار شكنجه در من بود. من گفتم اگر هيچ دليلي نداشتم امروزبا عملکرد شما دليلش را پيدا كردم.