عصر ایران - در آستانه ابتکارات تازه در عرصه دیپلماسی که با تعبیر «نرمش قهرمانانه» از تاییدیه کلیت نظام نیز برخوردار شده و احتمال گشایش گره روابط ایران و آمریکا ، مخالفان این انعطاف سیاهه ای از مظالم امریکا در حق ایران برمی شمرند و می کوشند این اقدام را آرمان ستیزانه و حتی غیر اخلاقی ترسیم کنند که چرا باید با کشوری با آن همه جنایت ، رابطه داشت؟!
حال آن که اگر قرار بر قضاوت بر پایه پیشینه -و نه منافع ملی باشد- کارنامه روسیه (و شوروی) هم سیاه است اما هیچ گاه با استناد به این سابقه روابط دو کشور قطع نشده است.
در روابط ایران و روس نخست دو جنگ تاریخی ایران و روس به یاد می آید که تلخ ترین مواجهه ایرانیان در عصر مدرن با دنیای بیرونی بود که روس ها با توپ آمده بودند و ایران واجد ارتش مجهز و متحدی نبود که از پس مهاجمان برآید و اگر واقع بینانه قضاوت کنیم باید بگوییم چه بسا اگر به همان تسلیم شهرهای قفقاز تن نمی دادیم تمام خاک ایران را توبره می کردند و تا تهران پیش می آمدند.
پس از آن نیز ماجرای رفتار موهن و تحقیر آمیز گریبایدوف قابل ذکر است که در ربودن زنان مسلمان گرجی با توجیه بازگرداندن آنان مشارکت کرد و مردم تحقیر شده در جنگ این یکی را تاب نیاوردند و مثله اش کردند و باز بخت با دربار قاجار یار بود که خود تزار هم می خواست از شر نمایشنامه نویس منتقد حکومت خلاص شود که او را به ماموریت تهران فرستادند و عذرخواهی رسمی هیات ایرانی ( با عضویت و دیپلماسی میرزا تقی خانی که هنوز امیر کبیر نشده بود) را پذیرفتند وگرنه اگر خشم می گرفتند و باز به سوی ایران و به خون خواهی وزیر مختار مقتول می تاختند معلوم نبود چه اتفاقی می افتاد.
این کارنامه چنان سیاه بود که در پی پیروزی بلشویک ها و برافتادن تزار، لنین از لغو قراردادهای ظالمانه گذشته خبر داد و به همین خاطر نگاه ایرانیان به همسایه شمالی تغییر کرد تاجایی که شاعران سرشناسی در ستایش لنین شعر سرودند! با این حال اندک زمانی بعدتر همین لنین متهم به معامله بر سر میرزا کوچک خان جنگلی شد و همین اتحاد شوروی در دوران جانشین لنین- استالین- وارد خاک ایران شد و آذربایجان را مدتی در تصرف داشت. سالخوردگان آذری ، خاطرات تلخی از توحش نظامیان روس در دوران اشغال آذربایجان دارند.
آنچه در چند سطر زیر می خوانید ، تنها بخشی از جنایات روس هاست: در 29 ذیحجه سال 1329 هـ.ق سربازان روس که در تبریز مستقر شده بودند برای تعمیر سیم تلفن قصد رفتن به بالای بام شهربانی تبریز را داشتند كه با ممانعت یكی از پاسبانان شهربانی تا كسب دستور از مافوق ماجه شدند. بلافاصله افسر روس و چند تن از سربازان به طرف مأموران ایرانی تیراندازی كرده آنها را به قتل رساندند. از این زمان درگیریها در تبریز آغاز شد و مردم دست به مقابله زدند و هجوم گستاخانه روسها را پاسخ گفتند.
درگیریها و خشونت روسها به حدی شدید بود كه وزیر مختار ایران در لندن به وزارت خارجه انگلستان گزارش داد كه سپاهیان روس در تبریز پانصد زن و كودك را قتل عام كردهاند.
بعد از این كشمكشها بود كه روسها چوبههای دار را برپا كردند و در روز دهم محرم 1330 هـ.ق، ثقهالاسلام تبریزی، مجتهد وطن پرست و مردم دوست آذربایجانی و جمع دیگری از آزادیخواهان از جمله خواهرزاده علی میسیو را اعدام كرده و بیرق خود را در بلندترین نقطه شهر نصب كردند.
صحنه اعدام میرزاعلی تبریزی ( ثقةالاسلام ) و گروهی از آزادیخواهان و مجاهدین تبریز توسط قوای متجاوز روسیه در روز عاشورای سال 1330 ه . ق روسها همزمان با وقایع تبریز، در رشت و انزلی نیز دست به كشتار مردم زدند.
نكراسوف كنسول روسها در رشت تعداد زیادی از آزادیخواهان را به كنسولگری احضار و پس از محاكمه فرمایشی آنان را اعدام كرد كه اكنون قبر چهار تن از آنان در حیاط بیمارستان پورسینای این شهر قرار دارد.
در جریان جنگ جهانی دوم نیز برغم آن که ایران اعلام بی طرفی کرده بود ، ارتش سرخ روسیه وارد ایران شد و بسیاری از شهرهای ایران را به اشغال خود در آورد.
این روسها بودند که در 29 مارس 1912 حرم مطهر حضرت رضا (ع) را به توپ بستند كه بر اثر این اقدام فجیع
عدهای از مردم و زوار بیگناه ، كه در صحن مطهر اجتماع كرده بودند قتل عام شدند.
به توپ بستن مجلس ملی در دوران محمدعلی شاه قاجار نیز توسط ژنرال لیاخوف روسی صورت گرفت که لکه ننگی در تاریخ پارلمانی بود.
خاطره تلخ بعدی مربوط به رفتار شوروی ها در قبال دولت مصدق است. درست است که مادام که استالین زنده بود آمریکایی ها حساب می بردند و یکی از دلایل کودتای 28 مرداد مرگ استالین و احساس گشاده دستی آمریکایی ها ذکر می شود اما قبل از آن با بهانه تراشی های مختلف ذخایر طلای ایران را در اختیار دولت ایران قرار ندادند. کاری که عکس آن را در قبال دولت کودتا انجام دادند.
نوع رابطه حزب توده با اتحاد شوروی نیز طی دهه ها مطرح بود بسیاری بودند که به اتهامات جاسوسی دستگیر و محکوم می شدند و معلوم بود که شوروی از مداخله در امور ایران دست بردار نیست.
از نمونه های بعد از انقلاب که می توانست روابط ایران و شوروی را دستخوش تلاطم و خشم و نفرت کند اما نکرد تحویل سلاح های روسی به عراق بود که رسما و علنا در جنگ با ایران قرار داشت. تا جایی که در یکی از دیدارهای آیت الله هاشمی رفسنجانی و سفیر شوروی در تهران آقای هاشمی به صراحت به او می گوید: « موشک های شماست که بر سر مردم ما می ریزد.»
یکی از موشک های اسکاد روسی رژیم صدام در کنار همه اینها ماهیت الحادی و ضدخدایی حکومت شوروی بود که آشکارا با نگاه مذهبی جامعه و حکومت جمهوری اسلامی در تعارض بود اما مانع از گسترش روابط نشد. در حال حاضر نیز بحث رژیم حقوقی دریای خزر مطرح است که روسیه و متحدان آشکارا برآنند سهم ایران را تقلیل دهند.
ماجرای نیروگاه اتمی بوشهر نیز از جمله مظالم روس ها به ایرانیان است که ربع قرن پول و انواع امتیازات را از ایران گرفتند تا یک نیروگاه تحویل دهند!
به این موارد امضای روسیه پای قطعنامه های تحریم شورای امنیت سازمان ملل و تحویل ندادن موشک های اس 300 برای تقویت سامانه دفاعی را اضافه کنید. این سیاهه اما سبب نشده که گفت و گویی میان سران ایران و روسیه درنگیرد و روابط قطع شود و کسی بگوید نباید با جنایتکاران روس، دست داد ؛ آن هم روسیه ای که سابقه و کارنامه ای سیاه تر و جنایت بار تر از آمریکا دارد.
با نگاه تاریخی و ارزشی با این پیشینه جایی برای رابطه و گفت و گو با روسیه نمی ماند اما ماند و توسعه یافت. به یک دلیل ساده: منافع ملی.
پای منافع ملی در میان باشد هر کنش و اتفاقی شدنی است مشروط به این که مذاکره کننده نمایندگی و صلاحیت داشته باشد و البته با فن گفت وگو آشنا حال طرف مقابل می خواهد روسیه باشد یا آمریکا یا هر کشور دیگر.