مدیر مسئول روزنامه اطلاعات در آن مجلس خاطرم هست که در زمانی که صفارزاده را به امام معرفی میکردم و شعری از او هم قرائت میکردم لحظه به لحظه حال او منقلبتر از قبل میشد و میگریست و پس از دقایقی هم بنابر خواست قبلی صفارزاده، من جلسه را ترک کردم تا او بتواند با امام به صحبت بپردازد. بعد از نیم ساعت که او بیرون آمد گفت حس میکنم که سبک شدهام و از بابت این دیدار خدا را شکر میکنم.
مدیر مسئول روزنامه اطلاعات گفت: در مجلس دیدار امام با طاهره صفارزاده وقتی او را به امام معرفی و شعری از او قرائت کردم لحظه به لحظه حالش منقلبتر از قبل میشد و میگریست.
به گزارش خبرنگار مهر مراسم چهارمین سالگرد درگذشت طاهره صفارزاده با عنوان «رهگذر مهتاب» عصر روز چهارشنبه 3 آبان در تالار مهر حوزه هنری برگزار شد.
سیدعلی موسوی گرمارودی در مراسم چهارمین سالگرد درگذشت طاهره صفارزاده ، او را شاعری متعهد نامید که تا پایان عمر بر تعهد شهری خود استوار بود. صفارزاده متعهد بود و در همه طول عمر بر این شیوه باقی ماند.
در این مراسم حجت الاسلام سید محمود دعایی ، صفارزاده را شاعری نامید که در بالاترین حد تعهد نسبت به اسلام وجود دارد. وی گفت: البته وقتی صحبت از شاعران برجسته زن ایران میکنیم جدای از صفارزاده باید از سیمین بهبهانی و فروغ فرخزاد نیز یاد کرد، اما صفارزاده در بالاترین حد از تعهد و نگاه آرمانی بود و من مانند او سراغ ندارم.
وی ادامه داد: وقتی از سوی حضرت امام (ره) مسئولیت موسسه اطلاعات به من سپرده شد، شهید بهشتی آقای بهرام قاسمی را که از مسئولان بلند پایه روابط عمومی شورای انقلاب بود، برای همکاری به من معرفی کرد و ایشان هم از ما خواست که مرحوم صفارزاده را برای همکاری به موسسه اطلاعات دعوت کنیم. من به همراه قاسمی به منزل صفارزاده در میدان فلسطین کنونی رفتم؛ منزلی که پس از انقلاب مصادره شده بود و صفازاده به دلیل اعتقاداتش برای حضور در آن هم به صاحب منزل در خارج از کشور و هم به نهاد مصادره کننده اجاره پرداخت میکرد.
دعایی ادامه داد: صفارزاده در آن جلسه پیشنهاد همکاری با ما را در روزنامه نپذیرفت، اما از من خواست برای او وقت دیداری با حضرت امام بگیرم، چرا که میگفت حالاتی به وی دست میدهد که دوست دارد درباره آن با یک مرجع تقلید دینی صحبت کند. من هم با مشورت با مرحوم سید احمد خمینی قرار ملاقاتی را گرفتم . در روز موعود وقتی به دنبال صفارزاده رفتم از من سئوال کرد که باید با چادر بیایم یا با حجاب کامل بدون چادر؟ من با شناختی که از حضرت امام داشتم گفتم بدون چادر هم میتوانید تشریف بیاورید و او این کار را کرد، اما خاطرم است زمانی که به جماران و نزدیکی منزل حضرت امام رسیدیم صفارزاده چادر نمازش را از کیفش درآورد و گفت: به احترام حضرت امام با چادر به این مجلس میآیم.
مدیر مسئول روزنامه اطلاعات در آن مجلس خاطرم هست که در زمانی که صفارزاده را به امام معرفی میکردم و شعری از او هم قرائت میکردم لحظه به لحظه حال او منقلبتر از قبل میشد و میگریست و پس از دقایقی هم بنابر خواست قبلی صفارزاده، من جلسه را ترک کردم تا او بتواند با امام به صحبت بپردازد. بعد از نیم ساعت که او بیرون آمد گفت حس میکنم که سبک شدهام و از بابت این دیدار خدا را شکر میکنم.
وی ادامه داد: تعهد صفارزاده از جنبس تعهد به جنس مبانی بود و در این میان اگر بخواهیم بین زن و مرد تفاوتی نگذاریم، من میتوانم فردی چون استاد شفیعی کدکنی را در چنین حدی بدانم. در واقع طاهره در حد شفیعی کدکنی و شفیعی کدکنی در حد طاهره صفارزاده است.
در ادامه این مراسم زهیر توکلی شاعر و منتقد ادبی نیز در سخنانی با اشاره به اهمیت ادوار حیات ادبی صفارزاده گفت: او در آغاز شعر نیمایی میسرود، اما بعد از سفر به انگلستان و کانادا و بهرهبرداری از شاعران نسل دیت در آمریکا دست به یک حرکت آوانگارد در شعر زد که این اشعار با ترجمه محمد حقوقی با عنوان «سد بازوان» در ایران چاپ شد.
توکلی افزود: صفارزاده از حیث حرکت شعری بسیار پیشرو از فروغ فرخزاد بود؛ هم از نظر ادبی و هم از نظر پیشنهاداتی که به شعر ایران میداد. نمونه آن را میتوان با اشعاری که او طی سفرش به هندوستان با عنوان سفر اول سرود، مشاهده کرد.
توکلی با اشاره به پیوستن صفارزاده به اردوگاه شاعران مذهبی کشور در سالهای 53 و 54 گفت: وقتی شعر سفر پنجم او منتشر شد در بین شاعران مذهبی آن دوران که دوست داشتند شعر روز مذهبی بگویند بسیار تاثیر گذاشت و در واقع میتوان گفت او در این شعر دست به کاری میزند که به نوعی پارادایم شعر معاصر میشود، شعری که در آن سلمان فارسی موضوع سرایش برای صفارزاده قرار میگرفت.
توکلی ادامه داد: بعد از انقلاب اسلامی منطق شعر صفارزاده تغییر کرد و به همین خاطر شعر او چندان مورد اعتنا قرار نگرفت. این در حالی است که او در اشعارش با تلویحات تمام مطالب روز مربوط به ایدئولوژی انقلاب اسلامی را بیان میکرد، اما نقدهای سطحی چشممان را به روی او بست.