در سیرالئون فرزندم مالاریا گرفت، دزدان چند بار به ما حمله کردند. مجبور بودیم همیشه مسلح باشیم. همسرم مجبور بود چند ساعت یک بار وسط حیاط بیاید و چند تیر هوایی شلیک کند تا دزدان بدانند که او مسلح است و بترسند که به خانه حمله کنند. پسر اولم هم به دلیل حمله دزدان به همسرم، زودتر از موعد متولد شد و سه روز بعد از تولدش همسرم مالاریا گرفت و دیگر نمیتوانست به او شیر بدهد. منت بر سر کسی نمیگذارم، ولی اوضاع بسیار سختی داشتیم.
بهروز کمالوندی معاون اداری و مالی دستگاه دیپلماسی در گفتگو با فارس در بیان ماجرای ورود خود به دستگاه دیپلماسی گفته است: اواخر سال 1361 وارد این وزارتخانه شدم. چند روز بعد از ورودم به عنوان کارشناس سیاسی و نفر دوم سفارت ایران عازم فری تاون پایتخت سیرالئون شدم.
وی افزود: ماموریت سختی بود. آن زمان تازه ازدواج کرده بودم و دخترم یک سال داشت. در آن زمان آب، برق و بهداشت در سیرالئون نبود. سفارت ما در سیرالئون تازه تاسیس بود و در مقابل چند کشور غربی که همه گونه امکانات را در آنجا در اختیار داشتند، ما از کمترین امکانات برخودار بودیم.
معاون صالحی گفت: فرزندم مالاریا گرفت، دزدان چند بار به ما حمله کردند. مجبور بودیم همیشه مسلح باشیم. همسرم مجبور بود چند ساعت یک بار وسط حیاط بیاید و چند تیر هوایی شلیک کند تا دزدان بدانند که او مسلح است و بترسند که به خانه حمله کنند. پسر اولم هم به دلیل حمله دزدان به همسرم، زودتر از موعد متولد شد و سه روز بعد از تولدش همسرم مالاریا گرفت و دیگر نمیتوانست به او شیر بدهد. منت بر سر کسی نمیگذارم، ولی اوضاع بسیار سختی داشتیم.
وی افزود: کار در وزارت خارجه در حالی که شیرینی خاص خود را داشته و تجربیات زیادی برای انسان به همراه دارد، یک نوع خانه به دوشی مدرن است، مدام در حال جابهجا شدن هستیم؛ البته همانطوری که گفتم حسنها و عیبهای خاص خود را داراست.