۰۶ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ۱۱:۲۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۲۳۷۸۷
تاریخ انتشار: ۰۱:۲۸ - ۱۳-۰۴-۱۳۸۹
کد ۱۲۳۷۸۷
انتشار: ۰۱:۲۸ - ۱۳-۰۴-۱۳۸۹

فأین تذهبون؟

سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی
جمهوری اسلامی نوشت:
"اكنون كه رهبر بزرگ و زعيم عاليقدر، امام خميني بنابه حق شرعي و قانوني خويش در ا ين موقعيت حساس و تعيين كننده و تاريخي، جناب آقاي مهندس بازرگان را بدون در نظر گرفتن وابستگي حزبي به رياست دولت موقت انقلابي، شرعي و قانوني، برگزيده اند، ما اين انتصاب انقلابي و تاريخ ساز را به ملت شريف و فداكار ايران تبريك مي‌گوييم و از آن جا كه به فرمان آيه شريفه "اطيعواالله و اطيعواالرسول و اولي الامر منكم" اطاعت از اين امر را وظيفه شرعي و عقيدتي خود به شمار مي‌آوريم و از آن جا كه برطبق اصول والاي اسلام و به خصوص مذهب شيعه كه مرجعيت عالي آن به عنوان نيابت از امام، حق عزل و نصب دارد وظيفه خود مي‌دانيم كه به برادر ارجمند آقاي مهندس بازرگان اطمينان دهيم كه هرچه بيشتر در جهت رسالت مكتبي و تشكيلاتي كه نهضت آزادي ايران بردوش دارد بر تلاش‌هاي خود بيافزاييم تا ايشان با فراغ خاطر و بدون نگراني به ماموريت خطيري كه برعهده دارند بپردازند".

تصور نكنيد كه اين بيانيه را يك نهاد انقلابي از حوزه علميه قم صادر كرده يا مربوط به يك انجمن اسلامي معتقد به ذوب شدن در ولايت فقيه است. خير، اين بيانيه، همانگونه كه از آخرين فراز آن مشخص است، توسط گروه "نهضت آزادي ايران" در 15 بهمن 1357 به مناسبت انتصاب مهندس مهدي بازرگان به نخست وزيري دولت موقت صادر شده و از اسناد مهم تاريخ انقلاب اسلامي ايران محسوب مي‌گردد.
اين بيانيه را به اين دليل اكنون در صدر اين مقاله آورده‌ايم كه اشاره‌اي داشته باشيم به سياست يك بام و دو هواي گروه "نهضت آزادي ايران" كه اين روزها بعضي از سران آن، لابد با استفاده از شرايط پيش آمده، اعتقاد به ولايت فقيه را مذمت مي‌كنند و اين اصل قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران را با سلطنت مقايسه مي‌نمايند و شرح كشافي در اين زمينه و اين مقوله براي انتشار به سايت‌هاي خارج از كشور مي‌دهند و متوليان آن سايت‌ها هم براساس ماهيت ضد انقلابي خود آنرا بدون كم و كاست و بدون حاشيه و نقد منتشر مي‌كنند.

انقلاب و نظام جمهوري اسلامي در طول قريب 32 سال عمر خود، با اين قبيل تعرض‌ها بسيار مواجه شده لكن نكته قابل توجه اينست كه چنين مطالبي توسط كساني ابراز مي‌شود كه خود در زمره اولين گروه‌هائي بودند كه ولايت فقيه را "حق شرعي و قانوني" دانسته، استفاده امام خميني از اين حق را براي انتصاب مهندس بازرگان يك اقدام "انقلابي و تاريخساز" ناميدند، اطاعت از ولي فقيه را عمل به آيه شريفه "اطيعواالله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم" تلقي نموده، مرجعيت عالي شيعه (مشخصاً - امام خميني) را نايب امام زمان حق عزل و نصب دارد معرفي كردند و تصريح نمودند كه طبق اصول والاي اسلام به خصوص مذهب شيعه اطاعت از امر چنين مرجعي را "وظيفه شرعي و عقيدتي خود به شمار مي‌آوريم".

براي توجيه اين دوگانگي آشكار فقط يك راه وجود دارد و آن اينست كه اين گروه آن زمان كه قرار بود از ولايت فقيه براي در اختيار گرفتن حكومت و قدرت بهره‌مند شود، آنرا قبول داشت و در عالي‌ترين سطح يعني ولايت مطلقه منطبق برنيابت امام زمان عليه السلام كه حق عزل و نصب قانوني و شرعي دارد و اطاعت از او واجب است آنرا مطرح و اعلام مي‌كرد و اكنون كه در قدرت نيست، چنين مصلحت ميداند كه آنرا از ريشه منكر شود و حتي با سلطنت مقايسه‌اش كند و كشور را از رهگذر آن در معرض خطر بداند!

اين سياست يك بام و دو هوا هنگامي شگفت انگيزتر مي‌شود كه توجه نمائيم بيانيه "نهضت آزادي" كه امام خميني را نايب امام زمان و داراي حق عزل و نصب و واجب الاطاعه دانسته و اين حق را علاوه بر شرعي بودن "قانوني" هم معرفي كرده، مربوط است به زماني كه هنوز قانون اساسي نظام جمهوري اسلامي تدوين نشده بود و اصولاً نظام جمهوري اسلامي مستقر نگرديده بود و حتي هنوز رژيم شاهنشاهي ملغي اعلام نشده بود، يعني 15 بهمن 1357، يك هفته قبل از سقوط رژيم شاهنشاهي! حال همين گروه، حاضر نيست قانون اساسي نظام جمهوري اسلامي، كه مردم به آن رأي داده‌اند و اصل نظام و قانون اساسي آن جداگانه به نظرخواهي مردم گذاشته شده و طبق همه‌ي قوانين بين‌المللي كاملاً رسمي و قانوني است، را به رسميت بشناسند و خود را به لوازم آن ملتزم بدانند.

آنچه مي‌تواند اين پيروان "سياست يك بام دو هوا" را به اين موضعگيري خلاف قانون و خلاف واقع كشانده باشد، قاعدتاً اينست كه جمع بندي آنها از حوادث يكسال اخير و بروز اختلاف بر سر مسائل انتخابات رياست جمهوري دهم چيزي شبيه جمع بندي اوباما و نتانياهو و ساير سران قدرت‌هاي استكباري است كه نظام جمهوري اسلامي را در سراشيبي سقوط تصور مي‌كنند و زمينه را درحال مهيا شدن براي بازگشت خود به قدرت مي‌بينند. عيبي ندارد، از قديم گفته‌اند "آرزو بر جوانان عيب نيست" ولي شما اكنون پير شده‌ايد و آنهمه تجربه سه دهه گذشته را در بايگاني ذهن خود داريد و بارها ديده ايد كه امتحان‌هاي دشواري براي نظام جمهوري اسلامي و اين ملت و اين مسئولان پيش آمد و در همه‌ي نشيب و فرازها قدرت ولايت فقيه بود كه توانست مردم را به صحنه بياورد و توطئه‌ها را خنثي نمايد و نظام جمهوري اسلامي با قوت و قدرت بيشتر به راه خود ادامه دهد. با مشاهده همه‌ي اين واقعيت‌هاي روشن، آيا حق نداريم از فرزند آقاي بازرگان و فرزندان تشكيلاتي آقاي بازرگان بپرسيم چرا حاضر نيستند از اينهمه وسيله‌ي عبرت كه در طول 32 سال گذشته ديده ايد عبرت بگيريد و اين واقعيت را درك نمائيد كه نظام جمهوري اسلامي اكنون نه تنها در موقعيت تزلزل و سقوط قرار ندارد بلكه قدرتمندتر از هر زمان ديگري در استقرار و استحكام كامل بسر مي‌برد و اين شما هستيد كه بايد در نوع نگاه خود به مسائل و ارزيابي خود از شرايط تجديدنظر نمائيد؟

يادمان نرفته است كه در وقايع 18 تير سال 1387 دولتمردان آمريكائي و انگليس و اسرائيلي و حتي بعضي مسئولان آن زمان تركيه با شادماني اعلام كردند كه كار نظام جمهوري اسلامي تمام است و اين نظام درحال سقوط مي‌باشد، اما مردم با يك دعوت دو سطري، فقط دو سطري، رهبري به صحنه آمدند و دريائي مواج از انسانها تمام شهرها را فرا گرفت و طومار آن توطئه شوم درهم پيچيده شد. لااقل با ديدن آن صحنه كه جلوي چشمان شما رخ داد، حق اين بود كه دل به تحليل‌هاي دشمنان اين ملت خوش نكنيد و تحليل‌هاي آبكي سيا و موساد و انتليجنت سرويس درباره سقوط نظام جمهوري اسلامي شما را فريب ندهد.

از عجايب اينكه يكي از كهنسال‌ترين افراد همين گروه در مصاحبه‌اي كه هفته گذشته همين سايت از او منتشر كرده مطالب خلاف واقع زيادي گفته كه همه‌ي آنها با اسناد و مدارك موجود در تضاد آشكارند. او درباره فاجعه هفتم تير، شخص شهيد مظلوم آيت‌الله بهشتي و سازمان تروريستي منافقين اقدام به تحريف واقعيت‌ها كرده و از جمله گفته است در سالهاي 58 و 59 و 60 مجاهدين (منافقين) توسط طرفداران حزب جمهوري اسلامي ترور ميشدند و همين امر يكي از دلايل بروز انفجار هفتم تير است! درحالي كه همه ميدانند ماجرا كاملاً برعكس است و اين منافقين بودند كه مردم را ترور مي‌كردند و سر سفره افطار در ماه مبارك رمضان اعضاي خانواده را سر مي‌بريدند و در 30 خرداد 60 با كارد موكت بري در خيابان‌هاي تهران به جان مردم متدين طرفدار امام و انقلاب افتادند و آنها را به خاك و خون كشيدند.
همين شخص گفته است انفجار دفتر حزب جمهوري اسلامي كار مجاهدين خلق (منافقين) نبوده و محمدرضا كلاهي (عامل انفجار) تعليم ديده سازمان سيا بود كه در آلمان به آقاي بهشتي نزديك شده و مورد اعتماد ايشان بود! اينهم از همان دروغ‌هاي شاخدار است و اصولاً شهيد بهشتي چنين شخصي را نمي‌شناخت و معلوم نيست اين مطالب خلاف واقع را مصاحبه شونده از كجا آورده است درحالي كه منافقين اين جنايت را برعهده گرفتند و كلاهي عامل آنها بود.

عجيب‌تر اينكه اين شخص در مصاحبه خود به شهيد بهشتي نسبت ميدهد كه ايشان با اصل ولايت فقيه مخالف بودند و براي اثبات اين ادعاي خود داستان سرائي هم مي‌كند، درحالي كه شهيد بهشتي به شهادت آثاري كه از ايشان برجاي مانده و به شهادت مشروح مذاكرات مجلس خبرگان قانون اساسي از جدي‌ترين طرفداران ولايت فقيه بود. اين مطالب، بارها در مقالات تحقيقي كه درباره افكار شهيد بهشتي منتشر شده با ذكر دقيق منابع آمده و قابل دسترسي همگان است.

هر چند اين مقوله نيازمند توضيح و تبيين بيشتر است تا جوانان امروز كه ممكن است از وقايع تاريخي سالهاي صدر انقلاب بي خبر باشند در جريان واقعيت‌ها قرار بگيرند و تاريخ نيز از آفت تحريف مصون بماند، لكن مجال اين مقاله بيش از اين نيست و كار توضيحي را به تاريخ نگاران و اهل تحقيق ميسپاريم.

 در اينجا بر اين نكته تأسف بار نيز تأكيد مي‌نمائيم كه انتظار از انسان‌هائي كه خود روزي از رهگذر بركات نظام جمهوري اسلامي و فداكاري‌هاي مردم در مسند قدرت و مسئوليت بودند اينست كه حب و بغض‌ها آنها را به انكار واقعيت‌هاي تاريخي و ناديده گرفتن خدمات بي نظير امام كه با نجات دادن ملت ا يران از رژيم منحط ستم شاهي و ايجاد نظام جمهوري اسلامي بزرگترين خدمت را به اين ملت كرده‌اند و باعث تجديد حيات اسلام شده‌اند و به ملت‌هاي تحت ستم آموختند كه چگونه حق خود را از ستمگران بگيرند و در مقابل استبداد داخلي و استعمار خارجي بايستند، نكشاند. اين كار بزرگ را نه مقتداي ملي گراها و نه هيچكس ديگر نتوانست انجام دهد.

آنچه آن بازمانده نسل اول گروه نهضت آزادي نوشته و آن سايت مستقر در انگليس منتشر ساخته، چيزي است كه رژيم صهيونيستي اگر ميلياردها دلار خرج مي‌كرد نمي‌توانست از قلم و زبان يك ايراني در انكار خدمات امام خميني منتشر كند. به متوليان آن سايت مستقر در پايگاه استعمار پير نيز اين هشدار را لازم ميدانيم بدهيم كه با شيوه‌اي كه شما در پيش گرفته ايد درباره اينكه به راهي قدم گذاشته ايد كه راه صهيونيسم اسم ترديدي به خود راه ندهيد. درست به همين دليل است كه شما و كساني كه مقالات و مصاحبه هايشان را در انكار واقعيت‌هاي تاريخي و خدمات امام و مباني بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي منتشر مي‌كنيد بايد خود را مخاطبان امروز "فأين تذهبون؟" بدانيد.
ارسال به دوستان